#هشتم_شوال
#بقیع
#غزل
🔹فانوس شرم ماه🔹
اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّ پایی نیست
طوفانی از اندوه، دلتنگی، پریشانی
جاریست در این دشت، اما ناخدایی نیست
مرزی فراتر از زمین و آسمان دارد
بیوسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!
قندیل آه عاشقان، فانوس شرم ماه
مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست
در غربت این دشت، اما آنچه میپیچد
تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست
هر یک بقیع کوچکی در سینهمان داریم
ماییم و اندوهی که آن را آشنایی نیست
بر شانههای غربت ما، زخم میروید
زخمی که او را ابتدا و انتهایی نیست
ماییم و، ارث چارده قرنِ عزا، آری!
غمگینتر از این قصه، گویا ماجرایی نیست
در شعلههای شرم میپیچم که میبینم
شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست.
(مهرماه ١٣۶٩)
📝 #سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/3930
✅ @ShereHeyat
#هشتم_شوال
#بقیع
#غزل
در گلویم میشود بغضی شکوفا ای بقیع
قطره قطره میسرایم غربتت را ای بقیع
شروهخوانم نغمهای جز غم ندارم؛ حالیا
یک دو کوچه نی بخوان با من هم آوا، ای بقیع
با تو آیا میتوانم گفت از اندوه خویش
میتوانم گفت آیا غربتم را ای بقیع؟!
خاکهایت را به چشمم میکشم جای بهشت
میدهد این خاک، بوی اشک زهرا ای بقیع!
ای در و دیوار تو با اشک زهرا گل شده
ای بهار باغ غمهای شکوفا ای بقیع
خفته چندین آسمان در ماورای خاک تو
کهکشانی روشنی داری در اینجا ای بقیع
چشم بگشا غربت تلخ علی را گریه کن
آه ای طوفانیِ خفته به صحرا ای بقیع!
چارده قرن است بغضی در گلویم گم شده
حالیا در خاک تو گردیده پیدا ای بقیع
این مدینه نیست، باغ برگریز فاطمه است!
آه پائیز است پائیز است اینجا ای بقیع
ای دیار آشنایی ای نشان بیکسی!
ترجمان غربت و اندوه مولا ای بقیع!
ای بقیع ای آشنای غربت تلخ علی
شاهد اندوه جانفرسای زهرا ای بقیع
رازها داری به سینه، مُهر خاموشی به لب
خوب میدانم چرا خاموشی اما ای بقیع!
میشمارم چکهچکه، زخمهای کهنهات
زخمهای تا همیشه تازهات را ای بقیع!
من بقیع غربتی در سینه خود یافتم
مثل تو ای غربتآباد دل ما ای بقیع
(پائیز١٣٧۴)
#غزل
#دفاع_مقدس
#شهادت
خاکستر شعرم به روی شانههای دفترم ماندهاست
بر شانههای دفترم تابوتی از خاکسترم ماندهاست
هرچند بیتأثیر، اما باز هم فریاد خواهم داشت
انبوهی از آوازهای لکزده در حنجرم ماندهاست
من ماندم و شبهای غربت، غربت شبهای بیخورشید
من ماندم و اندوه سنگینی که از همسنگرم ماندهاست
دیگر کدامین اعتماد ساده میکوشد نگه دارد،
تاریخ رنجی را که روی دستهای باورم ماندهاست؟
بر باد رفت آئینههای مهربانی، آه از این طوفان
طوفان تنهایی که مثل سایه بالای سرم ماندهاست
من نیمهجانی داشتم در دشتهای آرزو جا ماند
اکنون من و داغی که از آن روزها در پیکرم ماندهاست
در اهتزاز روح مردان سترگ عشق میرقصد
این پرچم سرخی که روی گنبد زرد حرم ماندهاست
میآیی از آن سوی این تکرارهای سهمگین، آری
در انتظار گامهایت باز چشمان ترم ماندهاست
(آذرماه ١٣٧٢)
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹شهر دلتنگی🔹
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر
شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر
همه از دین علی، یکسره مرتد شدهاند
شهر، خالی شده از قصۀ ایمان مادر
فتنۀ قوم یهود و تب اغوای همه
آه آه از قسم محکم شیطان، مادر
همۀ شهر یتیماند و فقیرند و اسیر
باز هم لطف کن ای سورۀ انسان، مادر
بی نبی، امت اسلام یتیم وحی است
هم فقیر است و اسیر است و پریشان، مادر
پتک سنگین شده این گریۀ تو بر سر شهر
چه خبرهاست در این گریۀ پنهان، مادر
به سپیدای سحر، ظلمت ما را بکشان
ای شب قدر خدا! نور بیفشان مادر
صف به صف خیل ملائک به تماشای قنوت
خانهمان مثل همیشه پُر مهمان مادر
تا که از برکت رزقت ببرد میکائیل
گوشهچشمی کن و دستاس بچرخان مادر
بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان
آه از این چند نفر روی بگردان مادر
راز آن کوچه قرار است بماند پنهان
ولی از چشم حسن چهره مپوشان مادر
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @ShereHeyat