eitaa logo
قاف
432 دنبال‌کننده
6 عکس
1 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار سیدمهدی‌حسینی‌رکن‌ابادی @smahdihoseinir
مشاهده در ایتا
دانلود
باید به اشک توبه از امشب وضو کنم فکری برای این دل بی‌آبرو کنم باید که محو جلوه حسن‌آفرین شوم تا کی برای دیدن تو رو به او کنم؟ این غصه‌ها به درد دل من نمی‌خورد آه ای غم بزرگ! تو را جست‌و‌جو کنم حالا تو را ـ که این همه دلواپس منی ـ با اشک‌های غربت خود روبرو کنم چشمان تو کجاست که محراب من شود ابرو نشان بده که بر آن گوشه، رو کنم جز شرم چیست حاصل این توبه‌های من؟ ای عدل محض! لطف تو را آرزو کنم تا ناامیدم از همگان، این امید هست... یک عمر مستی از مِی «لاتقنطوا» کنم حالا که محو ماه شدم، محو مثل چاه چون بادهای هرزه چرا های و هو کنم؟ عید فطر ١٣٩۵ @smahdihoseinir
استهلال با تو، شب و تردید چه معنی دارد؟ بی لطف تو، امید چه معنی دارد؟ ای چشم تو آفتاب فروردینم بی جلوه تو، عید چه معنی دارد؟ عید آمد و رفت، بخت بیدار نشد چشمی روشن به دیدن یار نشد از شوق زدیم ابرها را به کنار ماه رخت ای دوست پدیدار نشد ای پاسخ ضجه‌ها و زاری‌هایم پایان تمام بی قراری‌هایم ای ماه تمام آخرین ماه ولا ای مزد تمام روزه‌داری‌هایم عید است و خریدار تو باشم ای ماه لب تشنه دیدار تو باشم ای ماه سی روز دعا کرده‌ام و خواسته‌ام همسفره افطار تو باشم ای ماه! @smahdihoseinir
به سویت آمدم از اشتباه برگشتم به سمت نور دویدم به ماه برگشتم سری به ظلمتیان اسیر خاک زدم ولی به ماه به صبح و پگاه برگشتم برای درک تماشای نور «الا الله» به اصل اول تو، «لا اله» برگشتم ‌دم از تو می‌زنم و در کنار شیطانم خدای من چه قَدَر افتضاح برگشتم چه لاابالیِ از خود به تو گریخته‌ای! بگیر دست مرا بی‌پناه برگشتم برای دیدن تو محو این و آن ماندم صبور ماندی و از اشتباه برگشتم نگاه کن چه غروبی نهفته در چشمم نماند راه به جز آه، آه برگشتم! چقدر چشم مرا زرق و برق دنیا زد مرا ببخش اگر روسیاه برگشتم شبیه برگ اسیر هجوم طوفان‌ها رسیده‌ام به تو، گرچه تباه برگشتم چموش گشتم و دائم لگد به بخت زدم ولی ببین چه قدَر سربراه برگشتم ٢٢اسفندماه١۴٠٣
‌به من که آینه بودم، کمی نگاه بده به برکه‌ی شب تنها، جمال ماه بده شکسته‌ام ولی از من، دلِ شکسته بخواه شبی به آینه‌ی مرده، سنگِ آه بده چقدر آینه‌ی خواب، مثل مرداب است مرا نجات از این ظلمت تباه بده همیشه وسوسه کرده‌است در دلم شیطان: «به شوق توبه به خود فرصت گناه بده!» اگر «فَفرّوا الی الله» را به من گفتند به استغاثه‌ی من رنگ «لااله» بده فراری‌ام، همه درها به روی من بسته است مرا به خویش بخوان، حال روبراه بده برای حُر شدنم یک نگاه تو کافی‌است از اشک و آه به من مرکب و سپاه بده به یک اشاره‌ی تو می‌دوم به سمت خودت به من سعادت برگشت از اشتباه بده دوباره کوفه‌ی دل، آه از تو دور افتاد مرا به بزم نُخیله دوباره راه بده هنوز چاه، گرفتار یوسف اشک است تو یوسفی و به من سرنوشت چاه بده بیا و قلب مرا وقف رازهایت کن به چاه سینه‌‌ی من نیز مدّ آه بده به آستان نگاهت پناه آوردم مرا به سایه‌ی آغوش خود پناه بده پر از غروب شدم حسّ کربلا دارم به این غزل، تب گودال قتلگاه بده دوم فروردین‌ماه ۱۴۰۴