eitaa logo
قلم برمی‌دارم🖋️
160 دنبال‌کننده
99 عکس
70 ویدیو
1 فایل
من اینجا هستم برای نوشتن از تو،برای تو♥️ 🍀🍀🍀🍀 راهی که می‌تونی نظرتو بهم بگی☺️ 👇🏻👇🏻👇🏻 @bahrami_fs
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم روز‌ها و شب‌های سختی می‌گذرد. بار‌ها چشم‌هام را بستم.اما نه من حال و حوصله داشتم ،نه پرنده ام. امشب دوستام از سر شب پای گوشی‌هایشان به دنبال راهنمایی و تبیین حقیقت هستند. فهمیدم که نه در خیال... در نهایتِ واقعیت، هستند آدم‌هایی که هنوز به چشم مثبت به پزشکیان نگاه می‌کنند. به روحانی هم😔😔😔😔 وقتی شنیدم آه کشیدم. چشم‌هام را بستم. بال‌های پرنده ام، مثل عقاب شکاری، باز شد توی آسمان. آفتاب مثل تیغ می‌خورد توی تخم چشم و می‌سوزاند. همه جا خشک و بی آب و علف بود. سایه‌ی بزرگ پرنده‌هایی ترسناک، روی زمین نقش بست. پرنده هایی زشت و بد‌ترکیب، بالای یک چیزی دور می‌زدند. پرنده‌ام آهسته نزدیک شد. لبه‌ی تخته سنگی نشست. پایین را نگاه کردم. یک دره بود.عمیق و سرسبز. دقیقا میان آن جهنم، بهشتی دیدم که در دل زمین نقش بسته بود. انگار زمین نگهبانش بود تا آن پرنده‌های ترسناک پایین نروند. از میان کوه، آبی زلال، آبشار شده بود بر جان دره. روح می‌دمید، سبز کرده بود شریان‌های پر از روح زمین را. همان تکه کافی بود تا امید میان آن برهوت زنده بماند. پریدیم توی دره‌. پایین آبشار حوض بزرگی بود. آب توی آن می‌درخشید. درختی بزرگ شاخه‌هاش را به سمت بالا گرفته بود. اما سایه‌ی آن پرنده‌های ترسناک از آن بالا می‌افتاد روی شاخه‌ها بالایی. ته دلم می‌ترسید. هر چند وقت یک بار، صدای جیغ یکی از آن پرنده‌های لاشخور مانند، می پیچید توی دره. هر بار شاخه‌هایی خشک می‌شدند و می‌ریختند. صدای قهقهه می‌پیچید توی دره‌. آب گل‌آلود می‌شد. وقتی سرسبزی به زردی می‌زد. انگار کسی، نفسی مسیحایی، می‌دمید و مثل نسیمی می‌پیچید توی فضا. نور تلألؤ میزد و دره دوباره سبز می‌شد. شاخه‌ها تکان‌ می‌خوردند. برگ‌های سبز، زرد‌ها را کنار می‌زدند. سر به آسمان بالا می‌بردند. هر بار که صدای جیغ بلند تر می‌شد . شاخه‌هایی قوی‌تر، بالا می‌رفتند. نسیمِ مقدس، کارش درست بود. تا اینکه یکی از آن لاشخور‌ها، به خود جرأت داد. پرید تا نزدیکی‌های دره. از سیاهی پرهاش کشید روی ساقه‌های درختان. سوختند. تمام دره در سکوت محض ماند‌. ناگهان نوری از پشت‌ آبشار مثل فواره بالا گرفت. رفت و رسید به آسمان. تمام لاشخور‌های ترسناک چند کیلومتر دور شدند. جیغ و دادشان تا ته دره می آمد اما از ترس نور نمی‌توانستند جلو بیایند. این‌بار نسیم مسیحایی نوزید. طوفانی از جنس نور پیچید و تمام شاخه‌ها را در هم پیچید. شاخه‌های نازک و ضعیف، ریز می شدند و می‌ریختند پایین. هر شاخه ای که محکم به تنه درخت وصل شده بود توی نور قوی‌تر می‌شد. با سرعتی عجیب بالا می‌رفت. آنقدر درخت پیچید و بالا رفت که از سقف دره رد شد. بالا و بالا رفت. قوی و قویتر شد. دیگر لاشخور‌ها جرأت جیغ و داد کشیدن هم نداشتند. به جان هم افتادند. هم‌دیگر را تکه پاره کردند. طوفان نور در افق امتداد پیدا کرد. ✍فاطمه بهرامی https://eitaa.com/ghalambarmidaram 🤬
با سلام و احترام لطفا هر کس میتواند به نیت پیروزی دکتر جلیلی دعای سریع الاجابه امام سجاد علیه السلام را به هر تعداد بخواند ( اگر صد بار خوانده شود ان‌شاءالله دعا مستجاب میشود) : «إِلَهِی کَیْفَ أَدْعُوکَ وَ أَنَا أَنَا وَ کَیْفَ أَقْطَعُ رَجَائِی مِنْکَ وَ أَنْتَ أَنْتَ إِلَهِی إِذَا لَمْ أَسْأَلْکَ فَتُعْطِیَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی إِلَهِی إِذَا لَمْ أَدْعُکَ [أَدْعُوکَ ] فَتَسْتَجِیبَ لِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَدْعُوهُ فَیَسْتَجِیبُ لِی إِلَهِی إِذَا لَمْ أَتَضَرَّعْ إِلَیْکَ فَتَرْحَمَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَتَضَرَّعُ إِلَیْهِ فَیَرْحَمُنِی إِلَهِی فَکَمَا فَلَقْتَ الْبَحْرَ لِمُوسَی عَلَیْهِ السَّلامُ وَ نَجَّیْتَهُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُنَجِّیَنِی مِمَّا أَنَا فِیهِ وَ تُفَرِّجَ عَنِّی فَرَجاً عَاجِلاً غَیْرَ آجِلٍ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.» هرکسی حداقل یکبار قرائت کند و در گروها نشر دهید به تعداد ۱۰۰ عدد شود