eitaa logo
قلم برمی‌دارم🖋️
160 دنبال‌کننده
99 عکس
71 ویدیو
1 فایل
من اینجا هستم برای نوشتن از تو،برای تو♥️ 🍀🍀🍀🍀 راهی که می‌تونی نظرتو بهم بگی☺️ 👇🏻👇🏻👇🏻 @bahrami_fs
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم از کجا باید شروع کنم؟ نمی‌دونم... جمله ی بالا رو هر وقت به ته خط رسیدم از خودم پرسیدم. من از اول شب امتحانی بودم. الآن هم که مادر شدم‌و باید به سه تا بچه یاد بدم که کارها رو به موقع انجام بدن، بازم همون هستم که بودم. همیشه شب امتحان که می‌رسه تازه به این فکر می‌کنم که از کجا شروع کنم. اولش استرس همه ی وجودمو می‌گیره. بعد تو سرم می‌زنم که وااای چقدر فرصت داشتم و الکی الکی به فنا رفت. یکم که عزاداری کردم برای از دست دادن‌هام، به خودم می‌گم خب حالا پاشو بقیه فرصتو از دست نده. دفتر کتاب و برمی‌دارم و درس‌هارو مثل لباسای مچاله‌ی تو چمدونِ سفرهای یهویی، می‌چپونم تو مغزم. نمی‌دونم کجا میره ولی صد در صد می‌دونم که حافظه ی بلند مدت اونارو گردن نمی‌گیره. حالا این روز‌ها ماجراها‌یی که پیش میاد و شرایطی که دارم، یه جوری با سرعت میره جلو که من خشکم زده.‌ همینطوری مات و مبهوت موندم. هی صفحه تایپ رو میارم بالا و صاف زل می‌زنم به نور سفیدش. باید از کجا شروع کنم؟ اگر کسی ازم بپرسه راجع به چی می‌خوای بنویسی من باید بگم:الآن؟ یا الآن؟ دلم یک جور شلم شوربایی شده که اصلا نگم بهتره. می‌خوام بگم و بنویسم، با خودم می‌گم نکنه بیراه بری. می‌خوام ننویسم، فکر می‌کنم مثل بعضی‌ها شدم که دنیا رو وِل کردن تا صاحبش برسه. من می‌دونم باید یه کاری کرد. اما حالا که شب امتحان ظهور شده نمی‌دونم از کجا؟؟؟ نظم ذهنی که نداشتم . همونقدر هم که مرتبش کرده بودم و گرد و خاکارو از رو فایل‌هاش گرفته بودم داغون شده رفته. مثل ساختمونای غزه. خاک خاکستری پاشیده رو تمام فکرم. اما ته قلبم امید سوسو می‌زنه. مثل لبخند مردم جنوب لبنان که داشتن به خونه‌هاشون برمی‌گشتن. دستم به نوشتن نمیره وقتی نمی‌دونم از کدوم جنایت میشه حرف زد، وقتی جریان مقاومت داره با تمام وجود سینه سپر می‌کنه و دندون رو جیگر می‌ذاره تا اسلام پایدار بمونه. اونوقت من هنوز دارم به این فکر می‌کنم چی بنویسم که بانوی سرزمینم ارزش وجودی خودشو بدونه و روسریشو یکم بکشه جلوتر. باز دلم میگه : بنویس فاطمه، ندیدی چند روز پیش اون خانومی که روضه دعوتش کردی ازت چی پرسید؟ آب می‌شم و می‌رم توی زمین. بعد از چهل و اندی سال که از انقلاب اسلامی می‌گذره هنوز یکی پیدا میشه که بپرسه مگه حضرت زهرا حامله بود؟ محسن کی بود؟ آه آه آه حالم بهم ریخته ست. آه از چیز‌هایی که به ذهنم می‌رسه و نمی‌تونم بنویسم. فقط این روز ها مدام با خودم میگم. نباید فرصت باقی مونده رو از دست بدم. از کجا شروع کنم؟؟ فاطمه بهرامی✍ https://eitaa.com/ghalambarmidaram
امشب پرنده ی خیالم هوای غزه داره. پرش بدم؟ تو غزه خوابم ببره چی؟🙄 تو دعاهامون غزه و خانواده‌هایی که برگشتن به خونه های ویرونه‌شون یادمون نره، 🌸🌸🌸 صلوااات🌸🌸🌸
بسم‌الله الرحمن الرحیم امروز عظمتی مهمان دیده ها می‌شود. و من باز هم تنها از پشت قاب به تماشا می‌نشینم.