هرکه دهانش بیش
سهمش بیشتر
سلف سرویس است
دهان هایمان در این مجلس!
بگذار ذوق زده
سلفی اش را بگیرد
تا بانوی قاره سبز از دهان نیفتاده!
روی میز
یا پشت میز
فرقی نمی کند
این قطار سبز
سال هاست از ریل خارج شده
روی دهکده راه می رود
و ما همه خال کوبی داریم
روی من
بیکاری تکیه بر درختی خشک سیگار می کشد
روی دست های مادرم
زنی با هسته های خرما خوشبختی می بافد
و روی دستان پدر
عکس مردیست
که مدام در جیب هایش دنبال چیزی می گردد!
بگذار سلفی اش را بگیرد
شاید موگرینی
روزی موگیرش کند
آن سوی آب ها
در مجلسی
دستی برجام و دستی بر زلف یار
عکسی بیندازند
و سال ها بعد
کسی بر درختی نیم خیز
خال کوبی کند
شیخی را
که برجامی وارونه منبر می رفت!...
هرکه چشمش بیش
دردش بیشتر!...
#سیدمجید_موسوی
#سلفی_حقارت
@ghalamhaye_bidar
#قتل_عام_مسلمانان_میانمار
قتل
عام و خاص ندارد
اتفاق می افتد
جایی دور یا نزدیک
که هیچ دوربینی نفس نمی کشد!
چشم گوش تیز کن
لای همین برفک ها
ضجه ی کودکی است
خط خطی شده با پوتین!
و ما به نزول لنز
بیشتر نیاز داریم
تا بارانی که بشوید همه چیز را
وقتی قحطی آه
از آب بیشتر است
فرقی نمی کند
خشکسالی در چندسالگی اش بسر می برد!
خواب روز به روز عمیق تر می شود
آنقدر که مدام
هفت مار کوچک
هفت مار بزرگ را بخورند
هیچ پیامبری از راه نرسد
تا رها کند دوربینش را
و شکار شوند مارها!
رمال ها
جهان را گرفته اند
طلسم می شویم
با صفحه ای نورانی
که روز به روز تاریک است
عده ای میان مارها
خط خطی می شوند
تا شبکه ها
همچنان پخش کنند
تصویری را
که برفکی است!
قتل
عام و خاص ندارد!...
#سیدمجید_موسوی
@ghalamhaye_bidar
ریخت و پاشیم
مدام مناظره می شویم
میان چند نفر
یکی به عقب برمی گرداند
سرمان را
دیگری در جیب هایش
فرو می برد
کسی شاخ می گذارد
از چپ به راست
از راست به چپ
شوت می شویم
در زمینی
که سوت می زنند
هنوز خمپاره ها
و هر روز
تارعنکبوت های بیشتری
در یخچال ها می بافند
تا زمستان
بافتنی داشته باشیم
وقتی نفت
در لوله های زیرزمینی
یخ می زند
و جای آیس کِرِیم
آی کریم داریم
در احیای شبی
که قانون اساسی سَر گرفته ایم
تا کسی
اساسمان را بیرون نریزد!
آقای رئیس جمهور
شما شیش هیچ برده ای
پدرم هرشب
به خودش گل می زند
تا بوی گند شیمیایی
از ریه اش گم شود
و مادرم
حتی برای چند دقیقه
احساس خوشبختی کند
وقتی تمام کانال ها
حراجی باز کرده اند
سرتکه های جا مانده اش!
ریخت و پاشیم!...
#سیدمجید_موسوی
#شعر_اعتراض
@ghalamhaye_bidar
تک بیت هایی برای #غواصان_شهید:
صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ از کجای فرات آمدهاند
در کدامین غروب آدینه با دعای سمات آمدهاند
#محمدحسین_انصاری_نژاد
جای تعجب نیست اینکه تشنه جان دادید
سیراب جام ساقی لبتشنگان هستید
#محمدعلی_بیابانی
غوّاص،کسی اینهمه لب تشنه ندیده ست
افتاده سر و کار سپاهت به اباالفضل
#مهدی_جهاندار
دست هایت بسته شد , اما نمی بیند کسی
دست های غیرت میهن پرستت بسته شد
#مجتبی_خرسندی
دست من را بگیر ای غواص!
جانِ دریادلان به قربانت!
#عارفه_دهقانى
مادری با دلی که دریایی است میرود در مسیر استقبال
کاروانی رسیده که در آن صد و هفتاد و پنج غواص است
#سید_حسن_رستگار
دیروز گل محمدی را بردند
امروز برایمان گلاب آوردند
#خليل_شفيعى
جز من که راه عشق به تسلیم می روم
با دست بسته هیچ شناگر شنا نکرد
#صائب_تبریزی
به گوش موج ها خواندند غواصان شب حمله:
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها
#بشری_صاحبی
باز هم در کربلایی دیگر از جنس جنون
بازماند از آب، دست بسته ی عباسها
#حامد_صافی
میشود با دست بسته قفلها را باز کرد
دستهای پاک میخواهد که آنها داشتند
#حسین_صیامی
آغوش برای اشتیاقم وا کن
ای آب! چه تابوت قشنگی هستی
#میلاد_عرفان_پور
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقه امواج سرد اروندم
#علی_محمد_مؤدب
پرواز شدند و پرگشودند به عرش
هرچند که دست بسته بودند آنها
#مصطفى_محدثى_خراسانى
کمی آنطرف تر از اروند
با دستانی بسته پیدایش می کنند
بالباسهایی زیبا
که فردا مُد می شود
شهر را غواص ها پر می کنند
#سیدمجید_موسوی
من از دریا میام با دست خالی
یکی از خاک ، ماهی در میاره
#محسن_ناصحی
@ghalamhaye_bidar