eitaa logo
قلم های بیدار
130 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
راه عشق است و خطر را پشت سر باید گذاشت پیش پای عشق گاهی نیز سر باید گذاشت جان و مال و آبرو و همسر و اولاد را هرچه را داری زمانی در خطر باید گذاشت گاه باید صدر اخبار جهان باشی و گاه خویش را از خویشتن هم بی خبر باید گذاشت کربلا آموخت در راه دفاع از حرم کودک شش ماهه هم باشی اثر باید گذاشت عشق می گوید پدر باشی به وقت امتحان بوسه بر زخم سر و روی پسر باید گذاشت بعد از این عباسها نوبت به نوبت میروند بعد آنها دستها را بر کمر باید گذاشت از خدا نشناس مردم عاشقی ناممکن است وقت روی خود شناسی بیشتر باید گذاشت هر که را چشم انتظاری کشت بعد از قرنها نام او را شیعه ی اثنی عشر باید گذاشت @ghalamhaye_bidar
تک بیت هایی برای : صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ از کجای فرات آمده‌اند در کدامین غروب آدینه با دعای سمات آمده‌اند جای تعجب نیست اینکه تشنه جان دادید سیراب جام ساقی لب‌تشنگان هستید غوّاص،کسی اینهمه لب تشنه ندیده ست افتاده سر و کار سپاهت به اباالفضل دست هایت بسته شد , اما نمی بیند کسی دست های غیرت میهن پرستت بسته شد دست من را بگیر ای غواص! جانِ دریادلان به قربانت! مادری با دلی که دریایی است میرود در مسیر استقبال کاروانی رسیده که در آن صد و هفتاد و پنج غواص است دیروز گل محمدی را بردند امروز برایمان گلاب آوردند جز من که راه عشق به تسلیم می روم با دست بسته هیچ شناگر شنا نکرد به گوش موج ها خواندند غواصان شب حمله: کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها باز هم در کربلایی دیگر از جنس جنون بازماند از آب، دست بسته ی عباسها می‌شود با دست بسته قفل‌ها را باز کرد دست‌های پاک می‌خواهد که آنها داشتند آغوش برای اشتیاقم وا کن ای آب! چه تابوت قشنگی هستی مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم هنوز غرقه امواج سرد اروندم پرواز شدند و پرگشودند به عرش هرچند که دست بسته بودند آنها کمی آنطرف تر از اروند با دستانی بسته پیدایش می کنند بالباسهایی زیبا که فردا مُد می شود شهر را غواص ها پر می کنند من از دریا میام با دست خالی یکی از خاک ، ماهی در میاره @ghalamhaye_bidar
"بیست و هفت مجنون" َهر صبحگاهی پای این پرچم اونایی که عمری خبر دارن در روزهای حادثه بی شک جنگاورن ، سرباز و سردارن این پرچم بر روی تابوتا داره برای ما پیامی رو میخواد بگه یادش نخواهد رفت شور سلامای نظامی رو در "هفت" وادی جنون مردا بین "دو" راهی جا نمیمونن یک روز هفتادو دوتا عاشق یک روز بیست و هفت مجنونن جاری تر از زاینده رود امروز اشکای مادرها و همسر هاس جاری تر از اینها فقط خونه خونی که در رگهای باور هاس تصویرتون تو قاب این چشما داره به ما راه و نشون میده سخته ولی فعلا خداحافظ پرچم براتون دس تکون میده @ghalamhaye_bidar