با اشک راهی می کنم دار و ندارم را
انگار دنیا می برد ایل و تبارم را
پروانه ها هرگز نمی میرند ، می سازند
با سوختن بالی پر از نقش و نگارم را...
#بتول_محمدی
#شهدای_مرزبان
@ghalamhaye_bidar
اتوبوسی که پرستو سوار می کند
هیچگاه به مقصد نمی رسد
پرواز می کند
تنها به بام جاده ای می نشیند
که رمز عبورش مرز است...
#سیدمجیدموسوی
@ghalamhaye_bidar
"شمع چلچراغ"
حسن یوسف رفتی اما یاسمن برگشته ای
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشته ای
از کجا می آیی ای عطر دل انگیز بهشت
از کنار چند آهوی ختن برگشته ای؟
تو همان نوزاد در گهواره ی من نیستی؟
خفته در تابوت حالا سوی من برگشته ای
با تفنگ و چفیه و سربند راهی کردمت
با کمان آرش از مرز وطن برگشته ای
خواستی روشن بماند چلچراغ انقلاب
با تو ، ای شمعی که بعد از سوختن برگشته ای!
سرد گشته آتش اما شعله ور مانده غمت
باز پیروز از نبردی تن به تن برگشته ای
#طیبه_عباسی
#شهدای_مرزبان
@ghalamhaye_bidar
🚩 #اَنجُمَنِ_شِعرِ_نارَنج
با کارشناسی #محمدحسین_ملکیان
⏰ سه شنبه 30 بهمن 1397
از ساعت 17
🏠 میدان انقلاب، خیابان کمال اسماعیل، بعد از سه راه پاسداران، کوچه شماره 4، ساختمان نیکان، طبقه سوم
#مرکز_آفرینش_های_هنری_بسیج_اصفهان
@ghalamhaye_bidar
حسن یوسف رفتی اما یاسمن برگشته ای
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشته ای
خواستی روشن بماند چلچراغ انقلاب
با تو، ای شمعی که بعد از سوختن برگشته ای!...
#طیبه_عباسی
#شهدای_مرزبان
@ghalamhaye_bidar
حضور و شعرخوانی شاعران اصفهان در شب شعر #یاران_خرازی
پاسداشت شهدای حمله تروریستی سیستان و بلوچستان
@ghalamhaye_bidar
🔻سیب سرخ انقلاب
آمد شبی باشاخه اي شمشاد در دستش
با سيب هاي سرخ "فجر آباد "در دستش
تور سپيد و روشن بهمن بر اندامش
سيب گلاب نيمۀ خرداد در دستش!!
هم مثل اوقات خوش انگور شيرين بود
هم داشت برق تيشۀ فرهاد در دستش!
در دشت پرچم، چون گياهي سبز مي روييد
هر لاله اي كه سرخ جان مي داد در دستش
از باغ پرچم عطر و بوي لاله بر مي خاست
وقتي تكان مي داد آن را باد در دستش!!
تشييع كرد از بس بهاران را به دوش خويش
گل كرد فرورديني از فرياد دردستش
بيدار شد بهمن از آن خواب زمستاني
تا سيب سرخ انقلاب افتاد در دستش!!
#عالیه_مهرابی
شاعران بزرگوار اصفهانی اگر برای #چهل_سالگی_انقلاب شعر دارند برای ادمین کانال ارسال نمایند.
@ghalamhaye_bidar
🌹پرهای پرپر
ما جهان را سال ها از پشت خنجر دیده ایم
از زمین و آسمان داغ مکرّر دیده ایم
امتحان کردند ما را دشمنان از هر طرف
داغ سنگین پدر، داغ برادر دیده ایم
سربلند از عاشقی ها، شعر بی سر گفته ایم
شاعريم و عشق را هربار از سر دیده ایم
در خیابان هایمان از بس شهید آورده اند
کوچه های بی نشان در شهر کمتر دیده ایم
مرگ از هر در که می آید به استقبالمان
در به در او را به شکل یک کبوتر دیده ایم
آسمان هر روز و هر شب ناظر پروازهاست
ما فقط روی زمین پرهای پرپر دیده ایم
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
#شهدای_مرزبان
شاعران اصفهانی که برای #چهل_سالگی_انقلاب سروده ای دارند تا پانزدهم اسفند اشعارشان را ارسال نمایند
@ghalamhaye_bidar
🚩 #اَنجُمَنِ_شِعرِ_نارَنج
با کارشناسی #محسن_ناصحی
⏰ سه شنبه 7 اسفند 1397
از ساعت 17
🏠 میدان انقلاب، خیابان کمال اسماعیل، بعد از سه راه پاسداران، کوچه شماره 4، ساختمان نیکان، طبقه آخر
#مرکز_آفرینش_های_هنری_بسیج_اصفهان
@ghalamhaye_bidar
🔺 توجه
با پوزش از دوستانی که در دو جلسه ی اخیر با ناهماهنگی مواجه شدند،
انجمن نارنج از هفته ی آینده در مکان دیگری برگزار خواهد شد.
@ghalamhaye_bidar
✅ زمان و مکان جدید #انجمن_شعر_نارنج
به دلیل محدودیت زمانی در محل جدید تشکیل جلسات، پس از نظرسنجی از حدود سی نفر از کارشناسان و اعضای جلسه و نیز توجه به تداخل نداشتن با دیگر انجمن های جوان شهر، قرار بر این شد که انجمن نارنج این هفته #5شنبه برگزار و تصمیم نهایی برای تعیین روز جلسه در آن گرفته شود.
#مکان: خیابان کاشانی شمالی، ابتدای خیابان جامی
@ghalamhaye_bidar
شیرین ترین روز سالی، رنگین ترین روز عیدی
روزی چه روز عزیزی! صبحی چه صبح سعیدی!
گرامی باد 15 اسفند روز تولد #خسرو_احتشامی شاعر و پژوهشگر پیشکسوت اصفهانی
@ghalamhaye_bidar
🚩 اَنجُمَنِ شِعرِ نارَنج
⏰ پنج شنبه 16 اسفند 1397
از ساعت 17
🏠 خیابان کاشانی شمالی، ابتدای خیابان جامی، اولین پلاک بعد از نانوایی، طبقه پایین
@ghalamhaye_bidar
قلم های بیدار
🚩 اَنجُمَنِ شِعرِ نارَنج ⏰ پنج شنبه 16 اسفند 1397 از ساعت 17 🏠 خیابان کاشانی شمالی، ابتدای خیابان
#پوستر | احمدِ عاشق
ویژه برنامه سالروز درگذشت #احمد_عزیزی امروز در انجمن نارنج از ساعت 4 بعد از ظهر
ضمناً کتاب هایی از طرف مجمع شاعران به انجمن اهدا شده که امروز و هفته آینده تقدیم حاضرین خواهد شد.
4_6033021551442396536.mp3
8.63M
🎙تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیری ها
چشم بد دور که این دشت پر از لاله شده است
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده است
#مجید_تال
#صوت_شعرخوانی
#انقلاب_فاطمی
@ghalamhaye_bidar
🌷 نبض اروند
بیقراری ای وطن! صبح دماوندت کجاست؟
ای زن شو کرده با خورشید، فرزندت کجاست؟
میهنا! سرچشمهی این تشنگی را فاش کن
از رگ کارون گذشتی، نبض اروندت کجاست؟
ای سراپا زخم! ای خاک ترک برداشته
ای به خنجرهای خود خو کرده لبخندت کجاست؟
گوشوارت را ربودند و لبت را دوختند
تا نکشتندت بگو مادر! گلوبندت کجاست؟
دستهای سینه چاک نخلها را مشت کن
طبل میکوبد خزان، سرو تنومندت کجاست؟
روی دوش ابر تابوت شهیدان تو را
باد میآرد هنوز از جبهه، اسپندت کجاست؟
#مرتضی_حیدری_آل_کثیر
@ghalamhaye_bidar
🌷 «راهیان نور»
دیدم در آنجا جلوه ی جان جهان آنشب
بر شانه هایم بار فریادی، گِران آنشب
دیدم در آنجا آسمان را لابلای خاک
وَ خاک آنجا را شبیه آسمان آنشب
بی استخوان – بی سر ؛ پلاکِ مَردهایم را
در لابلای گریه های بی امان آنشب
زانو زدم در گوشه ایی ، بغضی مرا بلعید
بغضی که می ارزید بر صد کهکشان آنشب
ناگاه طوفان شد گمانم، خوب یادم نیست...
گم شد میان نور و ظلمت، « راهیان» آنشب
شن ماسه ها دف می زدند و شعر می خواندند
بر شاعری چون من به دور از دوستان آنشب
چشمانم از دست « شلمچه» خواب می نوشید
دیدم عقب برگشت ساعات زمان آنشب
دیدم که در دهلاویه خون بود و آتش بود
چمران میان خاک و خاکستر دوان آنشب
قناسه ها در تنگه ی چزّابه می خواندند...
بر گوش مشتاقانشان گویا اذان آنشب
دیدم که سمت کربلا با شوق می رفتند...
« آهنگران» با« لشکر صاحب زمان» آنشب
بعد از نماز آخرین، تا عرش می رفتند...
رزمندگان رزمندگان رزمندگان آنشب
از باقری ها و بقایی ها و آوینی
با فکه می گفتند شن های روان آنشب
اروند را دیدم که زانو زد – وَ غواصی ...
افتاد در آغوش دریا ناگهان آنشب
بادی وزید و باکری تنها به دریا زد
وَ دجله گم شد در طواف قدسیان آنشب
همت وضو می ساخت، آبادان دعا می خواند
من بودم و بر شانه ام باری گران آنشب
من گریه می کردم، کسی من را نمی فهمید
من بودم و صدها پلاک بی نشان آنشب
دستی به روی شانه ام می خورد: ابراهیم!
برخیز برگردیم پیش دوستان ...
آنشب...
#ابراهیم_قبله_آرباطان
#راهیان_نور
@ghalamhaye_bidar
فراخوان شعر برای دیدار با رهبر معظم انقلاب در ماه مبارک رمضان ویژه شاعران استان اصفهان
آیدی در تلگرام:
@didar_rahbari
واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان اصفهان
@khaneadabi
در آخرین جلسه در سال 97 نقد شعری متفاوت را تجربه کنید در:
🚩 اَنجُمَنِ شِعرِ نارَنج
⏰ پنج شنبه 23 اسفند
از ساعت 16 تا اذان مغرب
🏠 خیابان کاشانی شمالی، ابتدای خیابان جامی، سمت چپ اولین پلاک، طبقه پایین
@ghalamhaye_bidar
🔻فراخوان جشنواره ادبی «روایت انقلاب»
اطلاعات بیشتر:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10351
☑️ @ShahrestanAdab
#شب_آرزوها
غم کهنه ی در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
به دنبال نامی به جز عشقم اما
سرانجام هر جست و جویم حسین است
شب آرزوها شب جمعه باشد
و کتمان کنم آرزویم حسین است؟
به سجاده گفتم که مایل بیفتد
که از این سحر سمت و سویم حسین است
سرآغاز عالم سرانجام عالم
خلاصه بخواهم بگویم حسین است
#صادق_میرصالحیان
@ghalamhaye_bidar
شعری برای پروین
25 اسفند؛ سالروز تولد و بزرگداشت پروین اعتصامی
خواستم دنیا تورا در شکل« زن» باور کند
ماورای «نام» و «نان» و «جسم» و «تن» باور کند
روح پروین از همان آغاز همراهی نمود
تا عروج جنس زن را در بدن باور کند
دوخت چون لبخند را بر روی لب های «یتیم»...
تا مگر «امّید» را در زیستن باور کند
«رهنمای راه معنی جز چراغ عقل نیست»
نکته ی نابی که اولاد وطن باور کند
شاعر فریادها و شاعر احساس ها
خون دل می خورد « من» را مثل «من» باور کند
گاه نخ را همنشین سوزنی مغرور کرد
تا مگر نیش زبان را پیرزن باور کند
گاه شانه همنشین زلف مشگین بوی شد
تا رفاقت را میان هر شکن باور کند
تیشه ی کندی به دست کوهکن ها داده است
تا مگر همبستگی را کوهکن باور کن
مرغکی را گاه دام و گاه دانه می نشاند
تا بهای زندگی را در وطن باور کند
گاه شمع خانه می شد، گاه سنگ بین راه
تا مخاطب درد را در هر سخن باور کند
کیست این شاعر که ما را تا « ثریا» می برد
ساختار« لفظ» را تا عمق « معنا » می برد
کیست پروین، تک چراغ آسمان واژگان
دُرّ معنایش میان « لفظ» و « امثال» اش نهان
کیست پروین، آستانش آسمانِ عدل و داد
یا مقیمِ کویِ او، هر باور نیکونهاد
داغ هایش جنس مردم، بغض هایش مردمی
گریه های ممتدِ در خون رهایش مردمی
نرم نرمک شعرهایش چلچراغ زندگی
مملو از گل های شعرش کوچه باغ زندگی
«آسمان»ِ شعر را «پروین» چراغان می کند
آسمان را زیر چتر شعر مهمان می کند
#ابراهیم_قبله_آرباطان
@ghalamhaye_bidar
🔹باب الجواد🔹
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را
از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را
پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا
میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی
هوایی میکند از نو بسازد اعتقادش را
چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟
که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را
قدم آهسته برمیدارد و پیوسته تا منزل
که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را
به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد
نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را
بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر
ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
#محمدحسین_ملکیان
@ghalamhaye_bidar