eitaa logo
قلمزن
525 دنبال‌کننده
729 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به همت چند دختر نوجوان و جوان مبلغی جمع آوری شده و نیت کرده‌اند که شیرخشک و پوشک برای نوزادان خانواده‌های نیازمند تهیه شود، ابتدا نوزادان شناسایی می‌شوند و اینکه هر کدامشان چه نوع شیر و چه سایز پوشک به کارشان می‌آید، حالا نوبت تهیه اقلام است، از آنجا که تجربه‌ای در این موارد ندارم خیال میکنم که خب، میروم یک داروخانه و مثل یک هایپرمارکت، لیست را جلویشان می‌گذارم و میگویم ازین‌ها این تعداد لطفا... اما ماجرا به این سادگی نیست، هیچ داروخانه‌ای همه نوع شیر را ندارد و محدودیت‌هایی هم در تعداد و نوع شیر وجود دارد، حساب و کتاب میکنم چندداروخانه را که بروم جور خواهد شد و باز هم به نتیجه نمی‌رسد، در نهایت به همت یک داروخانه‌ی اهل خیر و یک دوست عزیز و پای کار، بخش زیادی از اقلام سفارش داده می‌شود و بعد از چندروز به لطف خداوند جور می‌شود و می‌رسد، خدا خیر دهد به دوست اهل خیر و خانم دکتر داروخانه که تخفیف حسابی هم می‌دهد، اما تعدادی کم داریم و بخصوص یک شیرخشک ویژه برای نوزادی که نارس به دنیا آمده که کیمیا شده و پیدا نمی‌شود، شال و کلاه میکنم و چندداروخانه را میروم، نوزاد را ندیده‌ام اما عجیب دلم می‌خواهد این شیر برایش مهیا شود، اولین داروخانه... نداریم و نیست، دومین داروخانه فقط سرش را به چپ و راست حرکت می‌دهد، سومین داروخانه می‌گوید یک قوطی می‌دهیم، کد ملی خودم و نوزاد را می‌خواهد، می‌گویم ندارم، می‌گوید کد ملی فرزندتان را ندارید؟! ماجرا را می‌گویم، می‌گوید زنگ بزنید بپرسید، می‌گویم امکانش را الان ندارم، در نهایت با اصرار قبول می‌کند، چند شیر دیگر و چند پوشک دیگر هم برای چند نوزاد دیگر می‌دهد، دارم با دستان پر بیرون میایم که یک زوج جوان جلویم را می‌گیرند، "ببخشید اینا همه چقدر شدند" قیمت را می‌گویم، بهت‌شان می‌زند، مرد به همسرش می‌گوید گفتم گران است، می‌گویم بله متاسفانه گران است، زن می‌گوید "خدا برایتان ببخشد"! تازه می‌فهمم که اینها فکر کردند این چند قوطی و این چند بسته پوشک را یکجا خریده‌ام برای فرزندم، و لابد چه مرفه بی‌دردی به چشم‌شان آمده‌ام!... توضیح میدهم ماجرای این خرید چیست، چشمشان برقی می‌زند و می‌گویند خدا خیرتان دهد... می‌گویم پولش را مردم داده‌اند، خدا خیرشان دهد، انگار خیالشان راحت شده باشد از اندوهی که ازین خرید سنگین برایشان ایجاد شده، تشکر می‌کنند و می‌روند، بسته‌ها را در ماشین جاسازی میکنم همه چیز تکمیل است جز بسته نوزاد نارس که فقط یک شیر خشک دارد، امیدم ناامید نمی‌شود، مسیر بلوار را ادامه می‌دهم و هر داروخانه‌ای را در دو طرف می‌بینم می‌ایستم و سوال میکنم و همچنان نیست که نیست، قصد میکنم برگردم که چشمم به یک داروخانه کوچک می‌افتد که وسط فروشگاه‌های دیگر چندان به چشم نمی‌آید، وارد آنجا هم میشوم کوچک است و چندقفسه محدود دارد، سوال میکنم، می‌گوید اتفاقا 4 قوطی دارد و روی دستش مانده و کسی نمی‌برد! خدارا شکر میکنم که نوزاد نارسی نبوده که بخواهد اینهارا بخرد، حالا 5 قوطی شیرخشک رژیمی برای نوزاد نارس به لطف خدا جور شده است و خداوند یگانه روزی‌رسان عالم است. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
روضه خانگی - امام کاظم(ع) - 948.mp3
10.46M
دل و چشم شستشو می‌خواهند (برای محتاجان دعا کنیم) @ghalamzann
بر عاصیان هر قوم بگماشت حق عذابی ما خیل عشق بازان هجرانمان بلا بود... 🔸مشهد، خانه تاریخی توکلی اسفند 1400 @ghalamzann
مبارک🌸 لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ شاید این آیه مبارکه سوره توبه زیباترین و دقیق‌ترین توصیف است از او از مهربان‌ترین رسول از دلسوزترین پدر که می‌فرماید خدایت رسولی از خودتان برایتان فرستاد که رنج‌های شما برایش سنگین است او به عاقبت‌بخیری شما حریص است و به صاحبان ایمان عجیب مهربان است به دامان چنین رسولی که از پدر دلنوازتر و دلنشین‌تر است و مهرش زنده‌ات می‌کند و نور وجودش راهت را روشن، نیاویختن و رها نشدن ظلم است به استحقاق بشریت حق ما حق این زمانه این کمال آفرینش است کاش با او و دوست‌داشتنی‌هایش سنخیت پیدا کنیم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی حالا تمام داروندار خدا شدی... @ghalamzann
قلمزن
#بازی_دوسرباخت #زنان_شاغل در گفتگوی صمیمانه و شوخی خودمانی برای دختر 24 ساله اش آرزوی دوتاشدن میکنم
آن روز که فرم خودارزیابی را دادند تا به شاخص‌های مختلف درباره خودم نمره بدهم، دو گزینه را صفر دادم بقیه را هم اندازه خودشان، برخی موارد را هم بدون تعارف نمره کامل گذاشتم! اما صفرها، یکی را نمی‌گویم و آن دیگری میزان تمایل برای داشتن یک مسئولیت بالاتر بود، به نظر عجیب آمد اما صادقانه صفر را گذاشتم. حالا جلسات و گفتگوهایی برگزار شده است تا مسئولیتی را بپذیرم و جواب طبق روال منفی بوده است، و باز دلایل مختلف آورده شده تا اهمیت مساله را درک کنم و تکلیفم را بدانم و بله را بگویم، اما پاسخ همچنان همان بوده که گفته بودم. آخرین جلسه هم گذاشته شد و گفتند راهی وجود ندارد و چاره‌ای نیست یکی هم به مطایبه گفت که "درست است قحط‌الرجال است اما قحط‌النسا نیست" و باز تبیین شرایط و تلقین تکلیف و وظیفه و... پاسخ منفی قبلی را تکرار کردم اما این بار با تکمله‌ای که به گمانم متولیان را قانع کرده باشد یا حداقل مجاب‌شان کرده که دیگر تکرارش نکنند: من به آنچه هستم نقد دارم به اینکه یک بانوی خانه یک مادر هرروز از 7 صبح تا 3 عصر سرکار باشد من این را نه برای دخترانم می‌پسندم و نه برای هیچ بانوی دیگری، تکفیر می‌شوم یا نه... اهمیتی ندارد آنچه هست نمی‌پسندم و به آن منتقدم پس تردید نکنید که حتی ذره‌ای بخواهم به افزودن مسئولیتم فکر کنم... این اعتراف نه غلو است نه تعارف، حتی اگر بالاترین مزایای مادی را در اختیارم بگذارند امکان ندارد چیزی بیش از آنچه هستم بپذیرم و حتی به انتظار روزی هستم که این بار سنگین هرروزه برداشته شود، و اگر شمایی که اینهارا می‌خوانید بانویی هستید که حسرت شاغل شدن را دارید، بدانید و باور کنید این‌ها را کسی می‌گوید که انواع لذت شغلی و مزیت‌هایش را چشیده، در محل کارش از بالاترین احترام برخوردار است، کار تخصصی انجام می‌دهد و کارش هم خوب است! این خودستایی مذموم! از آن جهت اتفاق افتاد که بدانید امروز اگر این را می‌گوید نه از سر نارضایتی از کار و محل کار است و نه ارتجاع و ظالم بودن به حق زنان، که اتفاقا از سر حمایت و دفاع از زنانگیِ دنیایی‌ست که باید آرام و بدون تنش بماند تا گهواره خانه را آرام تکان دهد. نقش اجتماعی داشته باشید اما یادتان باشد شغل هرروزه به شما وجهه اجتماعی نمی‌بخشد، شمارا اسیر خودش می‌کند، و زن برای این اسارت ساخته نشده است. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"یک جایی از فیلم مادر علی حاتمی، مادر شروع می‌کند به وصیت درباره مراسم بعد از مرگش، می‌گوید«سر شام گریه نکنید، غذا رو به مردم زهر نکنید.... حرمت زنیت مادرتونو حفظ کنین. محمد ابراهیم، خیلی ریز نکن مادر، اون وقت می‌گن خورشتشون فقط لپه داره و پیاز داغ..... روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست، اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زنده‌ها به مرده هاشون می ذارن.» من این فیلم را چند سال بعد مرگ مامان پروانه دیدم که ده سالم بود یا یازده. اینجاهای فیلم بود که بغضم ترکید و یاد وصیت‌نامه‌ مامان افتادم که توش از همه چی نوشته بود « از اینکه چقدر همه‌مان را دوست داشته و به‌خدا می‌سپارد، از اینکه پول نیم کیلو لپه به بقال سرکوچه بدهکار است، از اینکه پسرک هفت ساله‌اش احساساتی‌ترین آدم دنیاست و از بابا خواسته بود مواظبم باشد.» بعد حسابی گریه کردم و بابا که از راه آمد، یک پس گردنی سه انگشتی زد. بابا هیچ خوشش نمی‌آمد از فیلم‌هایی که توش مادرها می‌مردند؛ هیچ خوشش نمی‌آمد از هاچ زنبور عسل که همیشه دنبال مادرش می‌گشت و فکر می‌کرد برای ما بدآموزی دارد. نگران بود بیفتیم دنبال پیدا کردن مامان. من، اما همیشه چشمم به تلویزیون بود تا ببینم مامان‌ها و بچه‌ها چطوریند. هنوز هم همین‌ام. عاشق تماشای مادرها در لحظه‌ای که دارند سربازهاشان را از زیر قرآن و لای دود اسپند رد می‌کنند. مسخِ ساعتی که زنگ مدرسه می‌خورد و بچه‌ها جیغ می‌کشند و از کلاس می‌دوند تا برسند به مادری که نیم ساعت یا بیشتر زیر باران تند، معطل‌شان شده. و شیفته شنیدن سوال‌هاشان«لقمه‌ت رو خوردی مادر؟ کسی اذیتت نکرد؟ کارت خوب بود؟ خسته شدی، بمیرم برات. خدا پشت و پناهت باشه.» حالا بیشتر از پیش بر این گمانم، که مادر، کلام مشترک همه آدم‌هاست. چه تسبیح بدست، نشسته باشد میان سجاده، چه با چشمانی نگران بایستد پشت استیج مسابقه معروف خارجی در انتظار رای داورها و چه، مامان پروانه من، که سالهاست پیش خداست، اما بوی نارنگی دست‌هایش، خاطره چادرنماز گل‌دار سفیدش و عکس‌های کهنه و رنگ و رفته‌مان، روزها و شب‌ها با من است. و همیشه برایم غریب است که چگونه این واژه خواستنی مشترک، با خودش دلتنگی می‌آورد. دلتنگی محبتی همیشگی و بی‌خواسته و آسمانی. انگار که خدا آینه‌ای گذاشته از خودش، می‌گوید تماشا کن مرا و به مادر اشاره می‌کند. انگار که مادر به توان بی‌نهایت بشود خدا. انگار که.... دل‌تان تنگ مامان‌هاتان نشد؟ دل من که، بدجور..." مرتضی برزگر @ghalamzann
از فطرسِ مَلَک به همه‌ی پرشکسته‌ها حیّ علی کرامتِ گهواره‌ی حسین... (علیه‌السلام) @ghalamzann
🔻زهره فکور صبور خودکشی کرد. امین فردین او را افشا کرده بود. افشاگری به قول خودش به نیت مبارزه با فساد. فسادی که او معتقد است زیر پوست جامعه هنری رخنه کرده و او میخواهد با افشاگری اش آن را رسوا و لابد ریشه کن کند. 🔻وقتی به اشکال گرفتند که نانجیب بی همه چیز!، چرا آبروی آدمها را میبری، استدلال آشنایی را ارائه کرد. او گفت: «آنها که فساد میکنند خطا کارند نه من که فسادشان را گزارش میکنم». 🔻زهره واقعا همان که امین فردین گزارش کرده، بوده یا نه؟ امین فردین دروغگو است یا نه؟ نمیدانیم. مهم این است که مدتی قبل فکور صبور گفت دلم میخواست بازیگر نباشم. عادی باشم. چرا؟ 🔻چون وقتی وارد دنیای مجازی شدی وقتی وارد دنیای تصویر شدی، وارد دنیایی عجیب و غریب میشوی. دنیایی که آدمها خودشان را به گونه ای معرفی میکنند. صورتی دارند و قدرتی. قدرت ناشی از تجمیع نگاه ها و توجه ها. و حالا جنگ قدرت است برای تصاحب این قدرت. شکستن قدرت و جمع قدرت در کنار تصویرسازی ظاهری چه میکند؟ حالا برای خیلی ها جذاب است که اندرونی و پشت صحنه ها را بدانند. همان روحیه علاقه به حاشیه ها و غیر متنها. همان که باعث میشد نود فردوسی پور جذاب باشد. همان که باعث میشد پژمان جمشیدی در اینستا بنویسد «اینجا مردمم را نمیشناسم همه غریبه اند. کوچ میکنم به فضای حقیقی که میشناختمشان.» 🔻راست میگوید. انگار مردم در هر بستری یک اخلاقی بروز میدهند. کنار درب اتاق و منزل آنقدر تعارف خسته کننده میکنند که طنزآلود میشود اما سوار ماشین در خیابان از هم راه میدزدند و به هم راه نمیدهند و این ارزش است. حالا در فضای مجازی سرک کشیدن و بحثهای خاله زنکی و بشگون گرفتن یکدیگر و توهین و نیش و کنایه رودررو برایشان ارزش است. جذاب است. 🔻و حالا دخترکان بازیگر که تحمل ضربه خوردن و شکست را در این جنگل وحشی و جنگ قدرت را ندارند. یک به یک نفله میشوند و تو چه جوابی داری برای این سوال که به کدام گناه دقیقا؟ زهره فکور صبور آخرین نیست همانطور که هم نبود.این کثافت جاری در این دنیای وارداتی، دامن همه مان را خواهد گرفت. 🔻اخلاق کثیف رو کردن اندرونی ها به نام مبارزه با فساد سبک رفتار امین فردین فقط نیست. مخصوص هنر هم نیست. رفقا! فسادستیزی خاله زنکی، مشتری دارد که یک عده این شغل را انتخاب میکنند. و آدم کشی میکنند و به ان افتخار میکنند و وجدانشان هم آسوده است. 🔻مهم نیست امین فردین درباره فکور صبور راست گفت یا دروغ. مهم آن اخلاق کثیفی است که باعث میشود زهرا امیرابراهیمی به دامن طاغوت فرار کند تا آرامش پیدا کند. آن اخلاقی که آزاده نامداری را پیدا میکند یک گوشه ای، عکسهایش را پخش میکند تا دیوانه اش کند، عکسهای و همسرش را در کانادا پخش میکند که ضایعش کند. مهم آن اخلاق کثیفی است که این رذالتها را میبیند و لذت میبرد و لایک میکند و ویویش را بالا میبرد. 🔻این اخلاق اسمش را مبارزه با نفاق میگذارد، اسمش را مبارزه با فساد میگذارد، اسمش را مبارزه با ظلم و بی عدالتی میگذارد. اسمش را هر چه میگذارد بگذارد ولی لجن است. سراپایش را هم با شعارهای انقلابی و انسانی و دینی بپوشانید لجن است. بوی گند لجنش همه مان را خفه خواهد کرد. این فراگیری ظلم است که به آن مدد میدهیم و یک روزی یک جایی دامن تک تک امین فردین های ضد فساد و ضد نفاق را خواهد گرفت. (علی مهدیان) @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قلمزن
#دعای_هفتم #حال_خوب دارند دعای هفتم صحیفه را حفظ می‌کنند، شروعش سخت بود عبارات دعا برای بچه‌ها ملمو
این چندتای آخر که دعای هفتم را تمام کردند انگار روی سکوی قهرمانی جهان ایستادند، آنقدر ذوق‌زده بودند که طاقت‌شان برای امتحان دادن طاق شده بود، هر کدامشان که می‌خواندند و درست و کامل می‌خواندند بغل‌شان می‌کردم و آنقدر مبارک باد برایشان می‌گفتم که قند در دلشان آب می‌شد، همه‌ی دخترهایی که در این مسیر همراه شدند و تا انتها ماندند، خیلی راحت با دعای هفتم ارتباط گرفتند، خیلی دوستش داشتند و همچنان می‌گویند وقتی برای خودشان زمزمه می‌کنند، چقدر کیف می‌کنند و چقدر آرامش می‌گیرند، اتفاقی که می‌افتد: نشستن کلام آسمانی بر دل و جان آدمی‌ست، وقتی عناد ندارد و زمین دلش را پهن می‌کند، "سنخیت" داشتن خودش را نشان می‌دهد، فطرت آدمیزاد فقط با چیزی آرام می‌گیرد که برایش آفریده شده است، کاش از آنچه که نیاز دارد، دورش نکنیم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann