eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
284 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
292 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح ...!
برای کشتن من تیغ تیز لازم نیست به غیر ابروی تو هیچ‌چیز لازم نیست چنین که می‌کشی و جان تازه می‌بخشی برای صید تو پای گریز لازم نیست کشید کار دل من به صلح با آن چشم میان این دو کمان‌کش ستیز لازم نیست غزال رامی و من هم پلنگ دست‌آموز تو را فرار و مرا پای خیز لازم نیست غلام حلقه به گوش توام کنارم باش برای کلبۀ عاشق کنیز لازم نیست به مصر پیرهن پاره از قفا می‌گفت به غیر یوسف از این پس عزیز لازم نیست به چشم‌زخم تو باید فدا کنم دل را چه لازم است مرا؟ خون بریز لازم نیست تو شرط کشتن قربانی‌ات نمی‌دانی مرا تو تشنه بکش آب نیز لازم نیست اشارۀ تو به مسلخ نرفته می‌کشدم برای کشتن من، تیغ تیز لازم نیست
عوضی‌ها 😂😂😂 از رضا احسان‌پور وقتی جواب ضرب دو دو تا عوض شده است باید قبول کرد که دنیا عوض شده است معمار، خشت اول خود گر چه کج نهاد دیوار، صاف رفته! ثریّا عوض شده است یک عدّه رو به میز فقط سجده می‌کنند جای اداره‌ها و مُصَلّا عوض شده است... بابا، درون خانه و مادر، اداره است انگار جای مادر و بابا عوض شده است... رُبّ فلان و قرعه‌کشی‌هاش و سکّه‌هاش با خاطرات رُبّ و مربّا عوض شده است مردم به جای علم، به دنبال ثروتند اندیشه‌ها، نتیجه‌ی انشا عوض شده است اصحاب کهف نیستم اما به جان تو انگار قرن‌هاست که این جا عوض شده است... خنده‌های امپراتور، مجموعه شعر طنز، احسان‌پور، ص ۹ و ۱۰.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛👆🇮🇷👆👆🇮🇷👆👆🇮🇷👆 شعرخوانی فرزند جانباز در حضور رهبر_انقلاب... جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد پدرم ضربدر چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد عده‌ای را ضریب منفی داد، عده‌ای را به هیچ قسمت کرد تا هر آن کس که سوء نیت داشت، تا ابد زیر ذره‌بین باشد یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی نان و آب بود از جنگ   خطر جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوش‌نشین باشد یک نفر پشت خاکریز خودی، لشکرش را که در محاصره دید سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد یک نفر فارغ از معادله‌ها، بی‌خیال تمام مشغله‌ها روی میدان مین قدم زد تا، ته این سطر نقطه‌چین باشد در جواب کسی که می‌گوید، پدر از جنگ دست پر برگشت هر دو تا آستین او خالی‌ست، تا جوابش در آستین باشد هم‌قطار پدر که عکاس است، گفت در هشت سال جبهه و جنگ حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد... محمد حسین ملکیان 🌷🇮🇷🌷🌷🇮🇷🌷🌷🇮🇷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تک بیت تو نقطه ی بنشسته ی بر خالِ خدایی ذکر صلوات تو اگر نقطه ندارد ! -کیوانی رسول الله #(خ) -خدا
به نخل های سرافراز قد خمیده سلام به برگ ها،به خزان های داغدیده سلام به سبزه های تناسخ، به شبنم ملکوت به مرتعی که تبسم در آن چمیده سلام به شب در آن لحظاتی که پلک بگشاید به چشم سرخ و شگفتانه ی سپیده سلام به روز اول خلقت، به شام آخر حشر به نفخه ای که به جان شفق وزیده سلام به بال بال قضا و به گام گام قَدَر به آن پرنده که هرگز قفس ندیده سلام به کودکان معابد که پیر راه شدند به رد پای قدم های نورسیده سلام به ور کشیدن کفش و دویدن و تردید به جمع قمری از آشیان پریده سلام به کوزه کوزه ی شیرین منزل زنبور به اسم اعظم اذکار ناشنیده سلام به آیه های نجابت، به سینه ی مشروح به نغمه های رسولان سر بریده سلام به دار و جوخه ی آتش، به تیغ حمامی به ساقه ای که از آن شهد جان چکیده سلام سلام بر همه ی مردگان زنده شده به انتظار شکفتن، به آب دیده سلام سلام بر عدد بیت های این مکتوب به سر، به نقش قلم های آبدیده سلام از ابتدای بشر تا به انتهای زمین به هر دلیر که در خون خود تپیده سلام به خط کهنه ی این بندهای رازآلود به شاعران، به صبوران برگزیده سلام سجاد حیدری قیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ شاملو عاشق صداها بود ✳️ شادروان‌ مجتبی‌ عبدالله‌نژاد یکی از استعدادهای جوراجوری که شاملو داشت و من در جای دیگری با تفصیل بیشتر از آن سخن گفته‌ام، شناخت او از صداها بود. من کس دیگری را ندیده‌ام که به اندازۀ شاملو از صداها شناخت داشته باشد. اصلاً شعر شاملو شعر صداست. بسامد لغاتی مثل غرش و غریو و غوغا و آواز و زمزمه و نجوا و بانگ و هیاهو و فریاد و فغان به‌قدری در شعرش بالاست که به یکی از خصوصیات سبکی شعر او تبدیل شده. شاملو عاشق صدا بود. شما کس دیگری را پیدا نمی‌کنید که این‌قدر در شعرش صدا وجود داشته باشد. این قدر در شعرش اسم صوت وجود داشته باشد و همۀ این اسم‌ها را هم بجا و درست به کار برده باشد. از اسم‌های رایج مثل همهمه و هلهله و غلغله و قهقهه و چهچهه گرفته تا اسم‌هایی که انگار بیشتر دستاورد خودش بود. خودش آنها را ساخته بود، مثل رپ‌رپۀ طبل و داردار شیپور و غشغشۀ مسلسل و له‌له باد و لاه‌لاه سوز زمستانی و هرّای دیوانگان و امثال اینها. شعر شاملو پر از این صداهاست. در نثر هم همین طور. در ترجمۀ «دون آرام» به‌قدری از این صداها وجود دارد که خواننده شگفت‌زده می‌شود. از خودش می‌پرسد شاملو چطور این همه صدا را می‌شناخت. به عقیدۀ من دستاورد شاملو برای نثر فارسی خیلی مهم‌تر از دستاورد او برای شعر فارسی است. خدماتی که برای نثر فارسی انجام داده، خیلی مهمتر از کاری است که در شعر فارسی کرده. ترجمۀ «دون آرام» دائرة‌المعارفی از لغات و تعبیرات فارسی است که در هیچ جای دیگری وجود ندارد. آمار نگرفته‌ام. ولی تصور می‌کنم اگر مجموع لغاتی را که در ترجمۀ «دون آرام» شاملو وجود دارد، با ترجمۀ به‌آذین یا بیگدلی خمسه از همین کتاب مقایسه کنیم، شاملو چند برابر آنها در ترجمه خودش لغت فارسی دارد. من الان قصد ندارم در خصوص همۀ وجوه این کتاب حرف بزنم. تأکیدم بر صداهاست. شما صداهایی را که در کار شاملو وجود دارد با کار به‌آذین مقایسه کنید تا ببینید این مرد چه استعداد بی‌نظیری در زبان فارسی داشت. قرن‌ها خواهد گذشت و کس دیگری را مثل او پیدا نخواهیم کرد. خیلی از این اسم‌ها را خودش ساخته یا اگر از قبل در زبان عامۀ مردم وجود داشته، وارد کتاب‌ها و فرهنگ‌ها نشده. برعکس به‌آذین که هر جا در متن اصلی اسم صوت به کار رفته، یا به‌ جای آن «صدا» و «خش‌خش» و این طور چیزها گذاشته یا تعبیر دیگری به‌کار برده که به‌کلی ‌غلط است و نشان می‌دهد استعدادی در زبان فارسی نداشته. حالا من چند فقره را مثال می‌زنم: خرّۀ اسب (که به‌آذین به جای آن «خرناس» آورده) وزوز زنبور (که به‌آذین به جای آن «خرخر» آورده) زق‌زق دستۀ سطل (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) لچّ‌ولچّ گل جاده که (به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) شرشر باران (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) خش‌خش برگ (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) چرقّ‌وچرقّ مال‌بند (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) ژیغ‌ژیغ چرخ‌های ماشین (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) تاپ‌تاپ پا (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) تق‌تق کفش (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) ماغ گاو (که به‌آذین به جای آن «خرناس» آورده) غرش چرخ‌ها (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) جرنگ‌جرنگ سکه (که به‌آذین به جای آن «سروصدا» آورده) جلینگ‌جلینگ زنگوله (که به‌آذین به جای آن «صدا« آورده) ملچ‌وملچ دهان (که به‌آذین به جای آن «سروصدا» آورده) غش‌غش خنده (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) اینها را من فقط در بیست صفحه از کتاب پیدا کردم. ترجمۀ «دون آرام» پر از این صداهاست. شناخت این صداها یکی از استعدادهای مخصوص شاملو بود. قصد من این جا اشاره به استعداد شاملو در شناخت صداها بود. ❇️
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا