بر کوهِ پر از شکوه، تیری زده است
گویا سگ هارِ پاچهگیری زده است
کردهست چنان به خاک ایران حمله
انگار پشه لگد به شیری زده است
#شیخ_غیر مفید
.
های! نا آمده برگرد که این ایران است
این وطن بیشه یکپارچه شیران است
خاک، این خاک زر اندود فدایی دارد
آب دریای وطن رنگ خدایی دارد
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست
بر حذر باش که این معرکه قربانگه توست
آسمانش اثر از بال ملائک دارد
که وجب تا وجبش صاحب و مالک دارد
سر هر کوچه شهیدی به حفاظت مامور
چشم گستاخ ازین دامن پر لاله به دور
نیست تیری که به آوازه آرش برسد
کو حریفی که ز پاکی به سیاوش برسد
این جوانان همه چون رستم دستان مردند
ننگ بر ما اگر از عشق وطن برگردند
نه فقط تکیه به بازو و به ایمان داریم
که برات از حرم شاه خراسان داریم
فکر پرواز درین عرصه نه کار مگس است
های! نا آمده برگرد! همین حرف بس است
دکتر نغمه مستشارنظامی
ایران
چوایران نباشد تن من مباد
مثنوی.ای است حماسی در جنگ؛ البته، جنبه.ی عاطفی و احساسی سروده بر جهات فنی و ادبی آن می چربد. جز توالی یکپارچهی عاطفی و بلاغت زبانی و بیانی تازگی زیادی در این شعر نمی توان پیدا کرد.
مسلماً، دکتر مستشارنظامی از شاعران غزل سرای خوب امروز است.
مثنوی با حرف صوت " های" شروع میشود که آگاهانه، شاعر نهایت حقیر بودن دشمن را با این حرف تحذیر به مخاطب نشان داده است و این که سرراست، به ایران عزیز اشاره میکند و بدون مقدمهچینی خاصی حرف آخرش را اول به زبان می آورد، تحکم چنین معنی را تاکید می کند. بیت پیشانی _ مثل همه ابیات این مثنوی _ با لحن حماسی آمده است. قافیهی " ایران و شیران " برای القای معنی مورد نظر شاعر بسیار حساب شده و زیباست
بیت سوم، مصراع اول برگرفته از مصراعی از غزل حافظ است و این استفادهی بینامتنی از حافظ بسیار ماهرانه بوده است:
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
البته، با نظر به این بیت، شاعر آگاهانه، در بیت پایانی، تعبیر " مگس" را برای دشمن به کار گرفته است.
شاعر دربیت چهارم، با توجه به تعلق مذهبیاش، خاک وطن را محفوظ در پر ملایک میداند و حافظ و نگهبان این خاک و آب را __ به قول شاعر زراندود است و رنگ خدایی دارد _ تنها، خداوند در نظر میگیرد. استفاده ی مترادفی" صاحب و مالک" کمی بیدقتی شاعر را نشان میدهد و میتواست مصراعی بهتر بیافریند.
بیت پنجم، شاعر تصویر بسیار خوبی را میآورد و روح شهدای وطن را مامور حفاظت وطن تلقی می کند و دعا میکند که چشم دشمن از دامن این خاک پرلاله( شهید) دور باشد.
در بیتهای بعدی نیز شاعر چنین نگره.ای را به تصویر می کشد و در یک چرخشی آگاهانه، ( با تلفیق نگاه ملی ومذهبی) به اسطورههای پاکسرشت و میهن پرست ما_رستم و سیاوش-اشاره میکند. (بیت ششم، می توانست چفت و بست معنایی بهتری داشته باشد).
باز، در بیت بعد، شاعر تعبیر برات از شاه خراسان را می گنجاند که همان، اندیشهی زیبای ملی_ مذهبی را می توان آشکارا دریافت.
مثنوی به نظرم خوب تمام شده است و دربیت آخر هم ، اشارهی بینامتنی را به راحتی، می توان جست و جو کرد:
در خانه اگر کس است یک حرف بس است ( سعدی).
دکتر محمدرضا دیری
نقیضه گویی ..
"داد معشوقه به عاشق پیغام"
که کجا میروی ای یوزپلنگ
نکند باز هوایی شده ای
که زجا می پری مانند فشنگ
چند روزی ست که سرگردانی
گیج و درهم شده ای چون خر لنگ
گاه خرگوشی ودر حال فرار
گاه آهسته روی ای خرچنگ
می نویسی توی دایرکت طَرَف
غزل ومثنوی وشعر وجفنگ
مدتی توی خودت مشغولی
لحظه ای فکر فراری به فرنگ
از زمانی که مجازی شده ای
همه جا گیجی وبنگی ودَوَنگ
نکند مثل رییس ورُ وسا
دکتری مفت گرفتی سرهنگ
تند وتند می روی از خانه به در
بنشین با من و بنمای درنگ
گفت عاشق که چه بداخلاقی
با تو من هیچ ندارم سر جنگ
من دلم چار تا زن می خواهد
این گنه نیست به دین وفرهنگ
گفت معشوق که ای بی عرضه
قدقداس میکنی ای شلوارتنگ
چند روزیست که زیر نظری
می پری با دو سه تا مرغ وخلنگ
آدمیت زتو دور است الاغ
کاش میخورد سرت باز به سنگ
گشنه ی پا پتی بی چش ورو
فکر کردی که شدی زبر وزرنگ
شهوت و حرص تورا کور نمود
ننگ ونفرین به تو ای مایه ننگ
#شاعرنقیضنده : حسین کیوانی
#به بهانه ششم آبان زاد روز ایرج میرزا
*پرسه زنی شاعرانه در کوچه باغ های داراب/ ششمین رویداد فرهنگی «کوچه باغ» میزبان شاعران دارابی*
ششمین رویداد فرهنگی ادبی «کوچه باغ» که در حقیقت جریان شناسی شعر فارس محسوب می گردد، در این نوبت به ادبا و شاعران شهرستان داراب خواهد پرداخت.
🔻🔻🔻
https://farhangi-fars.com/?p=58800
🔻🔻🔻
https://fars.farhang.gov.ir/fa/news/765441/
#اداره_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
🔸 [ارتباط با ما:](https://zil.ink/farhangi_fars)
🔻🔻🔻
[بله](https://ble.ir/farhangi_fars) | [ایتا](https://eitaa.com/farhangi_fars) | [تلگرام](https://t.me/farhangi_farss) | [اینستاگرام](instagram.com/farhangi_fars) | [سایت](farhangi-fars.com) | [آپارات](aparat.com/farhangi_fars)
بی رحم ترین قطعه پاییز چنین است
بـاران بـزند شـعر بیـاید تـو نبـاشـی
#علی_جعفرزاده #شعر
delavaran 2.mp3
11.31M
🔰سرود دلاوران
(ویژه اجلاسیه کنگره ملی 15 هزار شهید استان فارس)
🔹شاعر: میلاد عرفانپور
🔹آهنگساز: مهدی جنتی
🔹صدابردار: محمدعلی نانی
🔹مربی: محمد مهدی یزدانبخش
🔹اجرا: گروه سرود کریم اهل بیت علیه السلام ناحیه مقاومت آباده
پانزده هزار سرو
پانزده هزار رود
پانزده هزار سرباز موعود
پانزده هزار دل
پانزده هزار جان
پانزده هزار نام جاودان
عارفان حق
مجاوران سومین حرم
زائران احمد بن عشق
در هوای ناب صبحدم
این کبوتران که پیک همعهدی اند
بچه های لشکرفجر و المهدی اند
آن عقابهای
تیپ پنجاه و پنج هوابرد
لشکر دلاوران رسته از جان
آن علمدار غیرت
عباس دوران
پانزده هزار سرو
پانزده هزار رود
پانزده هزار سرباز موعود
پانزده هزار دل
پانزده هزار جان
پانزده هزار نام جاودان
این ولایت شهید جاویدی است
قهرمان عرصه ی «احد»ها
این ولایت شهید اسکندری ست
سر به راه دوست دادن است رسم ما
این ولایت شریف سعدی است و حافظ و وصال
سرزمین عالمان عرشی زلال
سرزمین کاسبان روزی حلال
سرزمین چارفصل بندگی ست
سر به سر شهادت است و زندگی است
پانزده هزار سرو
پانزده هزار رود
پانزده هزار سرباز موعود
پانزده هزار دل
پانزده هزار جان
پانزده هزار نام جاودان
┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
#ستاد_کنگره_امیران_سرداران_و۱۵۰۰۰_شهید_ولایتمدار_استان_فارس
#هنرمند_متعهد
#بسیج_هنرمندان_فارس
به دولت گستاخ امارات و اتحادیه اروپا :
از آن زمان که به صدامها ضمان دادید
به مرگ، تیر و به دست ستم کمان دادید
کبود شد یمن از تازیانههای شما
به دشت روشن او رنگ ارغوان دادید
به غیر بمب چه بر تارک زمین زدهاید؟
به غیر برج چه چیزی به آسمان دادید؟
چه برجها که ملاتش ملال انسانهاست
چه رنجها که به انسان خاوران دادید
بهار وعدهتان بود! پس تبر ز چه روی؟
به دستهای گرهخوردهی خزان دادید؟
به نام توسعه، (خوردید و) توسنی کردید
به کام توله سگ انگلیس، نان دادید
کجا برای شغالان، دمی تکان دادهست
سگی حقیر، چنان که شما تکان دادید
گشودهاید شبانه دری به شبروها
به گرگ در بغل برهها امان دادید
کدامتان نگشوده دری به روبه پیر؟
کدامتان به فدای وطن، جوان دادید؟
به رغم خیل شهیدان ما، یکی دو مثال
بیاورید اگر عاشقانه جان دادید
شما تجارتتان نفت و خون و دخترکان،
شما که غیرت و ناموس، رایگان دادید
آهای فاحشهها! بیگمان خطرناک است
علاقهای که به ″تنبان″ ما نشان دادید!
#محمد_محمدیرابع
۶ آبان ۱۴۰۳- شیراز
صبح،
سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی
از راه رسید،
تو نیامدی!
گنجشک های منتظر
دور خانه ی من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند،
تو نیامدی!
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید،
تو نیامدی!
#شمس_لنگرودی #شعر
صبح و طلوع شعر و غزل، ناشتای تو
یعنی سلام، زنده شدم با دعــــای تو
یعنی دوباره.. با تو من از خواب میپرم
با مـــوجهای ملتهب خندههـــای تــــو
یعنی که رگرگ تن من شوق میشود
یعنی کـــه تنگ میشود این دل برای تو
تازه سلام اول این قصــه میرسد
پر میشود تمام من از ماجرای تو
صبحانه حاضر است بفرما غزل بنوش
طعم بهشت میدهد امروز چای تو
#امیر_مرزبان
✅ عنصرشعر(کهکشانراهشعر)
✍ #مراد_قلیپور در شماره ۱۶۹۷ روزنامه #نقدحال
اگر براي شناخت انسان از اتم شروع ميکنند؛ پس براي شناخت شعر و زبان، از کجا بايد شروع کرد؟ آيا عنصر شعر، زمينيست يا اين که زمين پرستار شعر است؟ اولين عنصر شعر کدام است؟ ما هنوز در محاصره کهکشان کوچک زبان هستيم. بايد زمينه را براي رسيدن به کهکشانهاي بعدي زبان فراهم ساخت. اگر بتوانيم وارد جسم زبان بشويم چه چيزهايي هستند که هميشه پايدارند و کارت شناسايي خود را حفظ ميکنند؟ آيا زبان، ذات خود را از دست ميدهد؟ مادر بزرگ عنصر شعر کدام است؟ اگر فيلم زبان را به عقب برگردانيم، متوجه خواهيم شد که تمامي اين گستردگيها همه از يک نقطه عطفي در زبان بيرون آمدهاند. زبان، هميشه درحال گسترش است. اين گستردگي، اجازه نميدهد که کلمات، نابود شوند. کلماتي که استفاده نميشوند بهخاطر اين است که بسيار دور هستند؛ حتي کلماتي هستند که هميشه دور ميمانند؛ اما در شرايطي از زمان؛ دوباره در مدار زبان کاربردي قرار ميگيرند.کاري که مثلا شاملو با زبان بيهقي کرد چيزي شبيه به نزديک کردن اين دوري است. وقتي به استقبال کلمات، بافتها، آواها و موسيقيها ميرويم در واقع در برابر گستردگي آنها قرار ميگيريم تا ديده شوند. اينها ميتوانند پارادايم بسازند.
انفجار فقط در کهکشانها رخ نميدهد. زبان هم يک کهکشان است و انفجارهاي خودش را دارد. برخي انفجارها در زبان، قابل رويتاند و برخي نه؛ بلکه محصول تشعشعات اين انفجار به ديگر قلمرو زبان هديه ميشود. زبان هم مثل انسان مرگ خود را به کهکشانها هديه ميدهد. همچنان که کهکشانها هم چنين ميکنند. سوالي که پيش ميآيد اين است که آيا حرکت در زبان از بيرون يا درون آن صورت ميگيرد؟ برخي زبانها اگر با هم مواجه شوند هيچ توليدي حاصل نميشود و نسل همديگر را هم ممکن است که منقرض کنند، اگر هم توليدي داشته باشند در همان مراحل اوليه ابتر و قطع ميشود؛ مثل انسانهاي متفاوتي که قبلا بودند.