مسجد ،کانون مهر
مسجد ای کانون پر مهر خدا
ای زلال جاری آیینه ها
ای سرای عشق ومهر و دوستی
محفل آغاز شعرو دوستی
سنگر پرواز تا معراج یار
مسجد ای گلخانه ی پروردگار
گلشن گلهای یاس واطلسی
خانه ی احساس وبی دلواپسی
مسجد ای محراب جنگ با گناه
پر گشودن تا حریم کبریا
چشمه ی زاینده رودٕ عاشقی
مسجد ای بود و نبود عاشقی
جبهه ی فرهنگی امروز ما
پایگاه عشق مردان خدا
ای مقاوم سنگر دشمن شکن
روبرو با نقشه های اهرمن
مسجد ای کانون پاک زندگی
خانه ی آزادی و آزادگی
خیمه ی ایمان و عشق و همدلی
در تو جاری می شود نام علی
بانگ حق جاریست از گلدسته آت
می شود هر عاشقی دلبسته ات
ای بهشت بچه های با صفا
مسجد ای زیباترین شعر خدا
پرورشگاه خدا جویان خاک
مهد دلهای همیشه تابناک
نسل تو نسل حسینی پرور است
نسل مسجد ،نسل نور وباور است
مسجد ای شیرازه ی حُجب وحیا
اولین دروازه ی حُجب وحیا
خانه ی آرامش و صلح و صفا
خلوت خاموش پاک کبریا
پایگاه بچه های انقلاب
«آفتاب آمد دلیل آفتاب »
#سروده :حسین کیوانی
از شیراز
#به بهانه ۳۰مرداد روز جهانی مسجد
#به عشق حاج قاسم...
باران،
حکایت همیشه ی چشمانش بود،
وآفتاب
تنها قصیده ی بلندی که بر ساحل
لبخندش می نشست،
دریا دریا عطش،
وصحرا صحرا
تنهایی ودلتنگی
ویک بغل مهربانی
تنها ره آورد کوله بار سفرش بود
حاج قاسم،
میدان دار مردها بود،مردهایی که حرفشان را در میدان عمل می زنند،
مردهایی که درد بودن دارند
وهوای رفتن!!
مردهایی که قبل از شهادت ،شهید شده اند!
براستی کدام واژه می تواند وسعت بی انتهای قلب تورا معنا کند،
وکدامین شعر توان سرایش تو را دارد!
تو خود شعر مجسّم عشق وعرفانی
که در دوراهی اشک ولبخند
به هم رسیده اند.
وچه زیبا ،،قاسم،،شدی!
چرا که اصلا شاید قِسمت نبود
در خاک بمانی
باید تقسیم می شدی بین دلهای همه ی
دردمندان ،
باید قِسمت می شدی ،به هفتاد ودو
آیینه ی شگرف
که تاریخ را به حیرت واداشته اند
وحماسه را به شِگِفت!!
سلام خدا برتو که ،،قاسم خدا،،شدی
وبرای تقسیم کردن عشق وعاطفه
ولبخند ومهربانی
هنوز هم بر خاتم سلیمانی زمان
ایستاده ای !
بی شک،
فردا دوباره لبخند تو سبز خواهد شد
وخدا از چشمان تو خواهد چکید
فردا
دوباره قاسم خدا می شوی,
وبهشت ودوزخ را
بین دستانت ،به نسبت مساوی
تقسیم خواهی کرد،
#سروده:حسین کیوانی
شیراز-سالیاد شهادت
#شهیدالقدس
"علی آمد...
شکوفا شد گُلِ زیبای کعبه
شکاف افتاد بر اعضای کعبه
علی آمد ،امامِ روشن عشق
که تا روشن شود شب های کعبه
شراب نور وشور وحق پرستی
فرو می ریزد از صهبای کعبه
برون آمد علی از خانه ی دوست
که یعنی این بود معنای کعبه
سرود دلنشین عشق وامید
کنون جاری شد از لب های کعبه
گل سرخ عدالت شد شکوفا
به پیش قامت رعنای کعبه
علی نور خدا ،طور تجلیٰ
تجلئ کرد بر سینای کعبه
شب میلاد خورشید امامت
همه هستی شده شیدای کعبه
مبارک باد برچشم انتظاران
طلوع طلعتِ زیبای کعبه
#سروده :حسین کیوانی
میلاد -امیر مهربانی ،فاتح دلهای عاشقان علی (ع) وروز پدر مبارکتان🌹🌹🌺
شهر راز
#بهار...
با طلوع دوباره ی بهمن
لحظه های امید روئیدند
در نسیم فرح فزای بهار
لاله زاران دوباره خندیدند
زاغ های سیاه وحشت زا
بار دیگر ز باغ کوچیدند
دانه های بلوری باران
در حضور بهار رقصیدند
از دل کوهسار آزادی
چشمه ساران عشق جوشیدند
در زمستان سرد بیداری
بی قراران بهار را دیدند
#سروده ،،حسین کیوانی
شهر راز
"غزل «بهار»
بیا بیا که به بوی خوشت بهار بیاید
قرار رفته به دلهای بی قرار بیاید
نشسته ام به امیدی که بوی عطر نگاهت
زپُشتِ پنجره ی خیسِ انتظار بیاید
من از نگاه آینه چیدم غبار کهنه غم را
که آن زلال ترین ایستاده در غبار بیاید!
هزار لاله ی خونین به پیشواز ظهورش
دوباره بشکفد و سوی لاله زار بیاید
چه می شود که پس از سالها سکوت وسیاهی
صدای پای عبورش به چشمه سار بیاید!
غزل رسید به پایان ،خدا کند غزال دل من
براین قرار بماند ،سرِ قرار بیاید
#سروده :حسین کیوانی
#السلام علی ربیع الانام ونضره الایام
شعر طنز..
بنام آنکه لبخند آفریده
لب ما را شکرخند آفریده
برای دست ودلبازی حافظ
بخارا وسمرقند آفریده
زدست لوس بازیهای شیرین
کمی بیماری قند آفریده
در این دنیای پر نیرنگ وتزویر
هزاران طرح وترفند آفریده
وگاهی هم برای تلخکامی
کنار خنده ،تلخند آفریده
به عشق نور چشمی های تهرون
شمیرانات ودربند آفریده
بداخلاقان پُر روی عُنُق را
همان جوری که هستند آفریده
زمین را بعدِ لجبازی آدم
همین که سیب چیدند آفریده
وعقل بندگان را هم پس از آن
همان قدری که دارند آفریده
زبین قله های آفرینش
یکی راهم دماوند آفریده
قلم را در دل میدان تبیین
ودر نقش پدافند آفریده
درون شعر طنازان عالم
هزاران نکته وپند آفریده
برای درد بی درمان آدم
بساط طنز ولبخند آفریده
#سروده :حسین کیوانی
شهر راز
غزل ،، اروند..
به یاد سردار شهید حمید کیوانی که در شب ۲۷ بهمن ۶۴ در عملیات والفجر هشت آسمانی شد..
چهره اش مثل ماه نورانی
ونگاهش پُر از غزل خوانی
همسفر بود جان خسته' او
با غمِ دوستان ِ بارانی
دلِ او از فراق یارانش
گاه آرام و گاه طوفانی
در شب بیست وهفتم بهمن
دل به اروند زد به آسانی
رفت تا آسمان خوبی ها
شد رها زین حصار ظلمانی
استخوان های عاشقش برگشت
یکی از روز های آبانی
بود سردار سبز پوش سپاه
پاسدار غیور ایرانی
مثل قاسم هوای رفتن داشت
همنشین گشت با سلیمانی
تار وپودش همه خدایی بود
نام سبزش ''حمید کیوانی''
#سروده : حسین کیوانی
سی و هفتمین سالگرد شهادت
والفجر ۸ -جاده فاو ام القصر
*به یاد سردار سرلشکر شهید حاج عبدالرسول استوار*🌷🌷
در عاشقی غزال دلش بی قرار بود
تا رزمگاه عشق وجنون پای کار بود
صدها نشانه داشت ز بی مهری خزان
گل زخم های پیکر او بی شمار بود
سردار سبز پوش سپاه بزرگ عشق
در دشت لاله گون خطر تکسوار بود
چون سرو سرفرازغمی از خزان نداشت
گل بود و از نژاد همیشه بهار بود
آیینه ی صفای دل مهربان او
از جنس عشق وعاطفه و اعتبار بود
با آن همه شجاعت وگمنامی اش ولی
تنها رسول حادثه در این دیار بود
هر چند سروِ قامت او ناگهان شکست
در روزگار عشق ولی« استوار» بود
#سروده :حسین کیوانی
#چهارمین سالگشت شهادت
روئین تنان روشن
تقدیم به شهدای هسته ای
ما نمی میریم چون روئین تنیم
احمدی های همیشه روشن ایم
چون حسین بن علی آزاده ایم
فخر ما این است فخری زاده ایم
ما خروشانیم چون آتش فشان
آفتابی در دلِ ظلمت نهان
هان مپندارید ما فانی شدیم
نسل ِ سلمانیم و ایرانی شدیم
جسم ما را گرچه صد قسمت کنید
تازه ما قاسم سلیمانی شدیم
#سروده : حسین کیوانی
#هفتم آذر سالروز شهادت دانشمند هسته ای شهید دکتر فخری زاده