#به عشق حاج قاسم...
باران،
حکایت همیشه ی چشمانش بود،
وآفتاب
تنها قصیده ی بلندی که بر ساحل
لبخندش می نشست،
دریا دریا عطش،
وصحرا صحرا
تنهایی ودلتنگی
ویک بغل مهربانی
تنها ره آورد کوله بار سفرش بود
حاج قاسم،
میدان دار مردها بود،مردهایی که حرفشان را در میدان عمل می زنند،
مردهایی که درد بودن دارند
وهوای رفتن!!
مردهایی که قبل از شهادت ،شهید شده اند!
براستی کدام واژه می تواند وسعت بی انتهای قلب تورا معنا کند،
وکدامین شعر توان سرایش تو را دارد!
تو خود شعر مجسّم عشق وعرفانی
که در دوراهی اشک ولبخند
به هم رسیده اند.
وچه زیبا ،،قاسم،،شدی!
چرا که اصلا شاید قِسمت نبود
در خاک بمانی
باید تقسیم می شدی بین دلهای همه ی
دردمندان ،
باید قِسمت می شدی ،به هفتاد ودو
آیینه ی شگرف
که تاریخ را به حیرت واداشته اند
وحماسه را به شِگِفت!!
سلام خدا برتو که ،،قاسم خدا،،شدی
وبرای تقسیم کردن عشق وعاطفه
ولبخند ومهربانی
هنوز هم بر خاتم سلیمانی زمان
ایستاده ای !
بی شک،
فردا دوباره لبخند تو سبز خواهد شد
وخدا از چشمان تو خواهد چکید
فردا
دوباره قاسم خدا می شوی,
وبهشت ودوزخ را
بین دستانت ،به نسبت مساوی
تقسیم خواهی کرد،
#سروده:حسین کیوانی
شیراز-سالیاد شهادت
#شهیدالقدس