تو آمدی که نفسهای من غزل بشوند
و واژههای تنم درتن تو حل بشوند
که لحظههای همیشه سیاه و مبهم شهر
از آفتاب حضورتوچون عسل بشوند
سؤالهای پرازدرد روح میخواهند
کلید عشق بگیرند و راهحل بشوند
و جملهها همه از شوق آرزو دارند
که بر زبان نوآیند تا مثل بشوند
دلیل آمدنت راچه خوب میدانم
#فرزانه_سعادتمند #شعر