برای خلیج فارس
تو دست اقیانوسهایی
برای لمس این سرزمین
چون دست زائری
که لمس ضریحی را تمنا میکند
موجها
بوسههای آبدار تو بر این آستانند
تا عشق
در شریانت جاری شود
و برود تا دریای عمان
و بریزد در جان اقیانوسها
و برود تا تمام بنادر دنیا
و جهان عاشقتر شود
هر شب که عکس ماه
از بام آسمان
سُر
میخورد
و در آغوش تو میافتد
ماهیها به گرد او مینشینند
و از رشادت فرزندانت حرف میزنند
و هر بار
داستانهای تازهای برای گفتن دارند
تو خون دل خاورمیانهای
این اجاق پیر پر از نفت!
که سالهاست میسوزد
و تو
به تسلای او آمدهای
مُشتی از خاک این سرزمین را
برداشتی و در آغوش گرفتی
و ابوموسی
و تمب کوچک
و تمب بزرگ
تشکیل شدند
و این عشق
تا همیشه در سینهات خواهد ماند
در خروش آبهایت
شور "بخشو" جاریست
و موجهایت
لهجهی دمامها را میدانند
هرکس "خلیج عربی" صدایت میکند
به سوی او رو برنمیگردانی
چرا که در هیچ صفحهای از تاریخ
کسی
اینگونه صدایت نکرده است
این نام را
روی هر نقشهای بنویسند
در آب غرق میشود
و شیرماهیها
دوباره "خلیج فارس" را
روی نقشه میآورند
و تو
دوباره زیبا میشوی
#محمد_قریشی
#عضو کانال
#سعید_تاتینا شاعری بود در گوشه همین شیراز خودمان؛ به گفته دوستانی که او را میشناختند، خوشمشرب و با استعدا بوده. اما ناملایمات روزگار او را به کنج تنهایی کشاند و به دلایلی که نمیدانم خودش نقطه آخرین خط داستان زندگیش را گذاشت.
امروز یک مصاحبه از او خواندم و متوجه شدم که او از آغازکنندگان یک طرح انسان دوستانه بوده است، که همین طرح به مراتب ارزشی بیشتر از تمام شعرهای او و ما و تمام شاعران هم روزگارمان دارد. در حالی که کسی حواسش به سعید نبود ولی او یاد گرفته بود حواسش به دیگران باشد. به خدای بقیه و احکامش کاری ندارم، اما خدایی که من میشناسم او را به خاطر مهربانیش تحسین خواهد کرد.
#محمد_قریشی
مصاحبه سعید تاتینا را میتوانید از این لینک بخوانید:
https://www.salamatnews.com/news/175095/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C%DA%86-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D8%B6%D9%87-%D9%85%DB%8C%DA%A9%D9%86%D8%AF
همسرم! از چه روی خاموشی
سر خود را در آور از گوشی
پس چرا مثل قبلها دیگر
با من و بچهها نمیجوشی
خبری نیست مثل سابق از
قیمه و کلهپاچه و سوشی
مُردم از بس که حاضری خوردم
با توام آی دلبرم، کوشی؟
بس که درگیر لایک و کامنتی
چند وقتیست پاک مدهوشی
*
معدهام را گرسنگی خوردهست
ناف بنده به مهرهها پیوست
ظهر که چای و گلکلم خوردیم
شام هم باز نان و نوشابهست
با غذاهای عالی سرکار
نیمی از بنده رفته است از دست
چون حریفانِ توی "کال آفَت"*
خورده است این حقیر از تو شکست
بس که غرقی در این فضای کذا
کِشتی ما به خاک تیره نشست
*
خستهام از عذابِ مهجوری
نه نگاهی و نه شر و شوری
در کنارم نشستهای اما
گویی از بنده مایلها دوری
ای چراغ هِزارِ خانهی من
چند وقتیست تار و کم نوری
نکند گشته وقت تعویضت؟!
تا مجدد به پا کنم سوری
(همسرم در جواب میگوید
حرفهایی قبیح و منشوری)
*
ای زبانت به تیزی شمشیر
دلبرم! حرف بنده را بپذیر
در مجازی مواظب خود باش
لای انبوه حقه و تزویر
هکری با پیامکی ساده
میکند گوشی تو را تسخیر
تا بجنبی به خود دگر شدهای
با همان یک پیام غافلگیر
ناگهان فیلمهای شخصیمان
میشود در فضای نت همهگیر
آلبوم عکسهای فانتزیت
میرود از مراغه تا کشمیر
*
پسرم! نور دیدهی بابا
دمی از آن اتاق بیرون آ
دل بکَن لحظهای از اینترنت
تا ببینیم روی ماهت را
(ناگهان بانگ "جیرِ" در آمد)
پسرم آمدی!؟ تویی آیا؟!
آن دگر چیست بین ابرویت؟
شدهای عینهو بُت بودا
کردهای توی بینیت حلقه
چون اهالی شاخ آفریقا
پسرم با افاده میگوید:
بس عقب ماندهاید از دنیا
نصب زنجیر و حلقه در صورت
مد شده توی ایکس و اینستا
*
پسرم! شیرِ خفته در بیشه
برو در فکر کسب یک پیشه
کاشکی مد شود در اینستا
هنر و فکر و کار و اندیشه
با کتاب و مقاله پز بدهند
نه گل و زهرماری و شیشه
میزند کارهای ناهنجار
بر درخت اصالتت تیشه
این درخت قدیمیِ سرسبز
این درخت سترگ با ریشه
*
ای نگاهت برای من مورفین
نور چشمم! بیا کمی بنشین
میشوی با چنین چَک و پوزی
مایهی طعنههای آنو این
نرو دنبال هر در پیتی
نکن از این مجازیون تمکین
گرگ الحاد و شرک و بیدینی
توی این "پیجها" نموده کمین
پسرم! چون پدر موجه باش
با وقار و مودب و سنگین
تا نگردی از ارث من محروم
با سر و وضع خود نکن همچین
*کالآف: بازی اینترنتی
#محمد_قریشی
#طنز
شعر برگزیده در بخش عمومی دومین جشنواره ملی دادخند مهرماه ۱۴۰۳
هیچ مقصدی
آنقدر زیبا نبوده است
که به خانه برنگردیم
حالا میفهمیم
تکانهای گهواره
تمرین سرگردانی بود
#محمد_قریشی
ظرف چدنِ مچاله وارد بکنید
قوطی، کارتون، نخاله وارد بکنید
از بس که زباله گرد گردیده زیاد
از کشور چین زباله وارد بکنید
#محمد_قریشی
#رباعی طنز
حالا
لشکری از شکوفههای سبز
از کربلا تا قدس
جوانه خواهد زد
و هرزه علفها
از بلندیهای جولان
تا پهنههای خانیونس
وجین میشوند
مارها
دوباره عصایی میشوند به دست تاریخ
تا برای جستجوی حقیقت
به دل نیل بزند
نام "اسرائیل"
از روی نقشه
سُر
میخورد
و در مدیترانه غرق میشود
و تو
ترانه فتح خواهی خواند
و آیههای اسراء لبخند میزنند
و ایلچیان نفرت
چون دستهی کلاغانی
که از شانهی درختی پیر برمیخیزند
به خانههایی که ندارند
برمیگردند
و این لکه سیاه
از صورت زمین شستهخواهد شد
#محمد_قریشی
مژده ای لشکر حق! اذن جهاد آمده است
وقت آتش زدن تیرهی عاد آمده است
باز هنگامهی جولان سپاه علویست
موسم فتح تلآویو به فرمان ولیست
صبر کافیست دگر وقت خروش غضب است
وقت آموزش غیرت به سران عرب است
این خبر را برسانید به خرگاه جهود
نیل آغوش گشوده به هوای نمرود
هله ای قوم حرامی در دوزخ باز است
بر حذر باش! که این حادثهها آغاز است
بر حذر باش که این اول ویرانیهاست
این فقط ذرهای از قدرت ایرانیهاست
بعد از این خواب حرام است به چشمان شما
وقت آن است که زایل بشود جان شما
شیعه با دشنهی بُرّای حسین آمده است
قوم احرار به تکرار حنین آمده است
#محمد_قریشی