بی حضور تو همه ثانیه ها دیر گذشت
زندگی در قفسی تنگ و نفس گیر گذشت
بارها از تو نوشتیم و برایت خواندیم
تا به تعجیل رسیدیم،به تفسیر گذشت
گفته بودند که می آیی و هر بار نشد
جرم ما بود که دل لایق دیدار نشد
ما در این جمعه به جمعه،گذر تکراری
منتظر نام گرفتیم و به رفتار نشد
قرنها از نگرانی زمین می گذرد
روزهایش به همین حالِ حزین میگذرد
پشت این صورتک شاد،جهان گریانست
تو نیایی همهی سال چنین میگذرد
باغ خشک است،بدون تو شکوفا نشود
هیچ رودی نخروشیده و دریا نشود
ما اسیریم در این گسترهی خوف انگیز
(تا نیایی گره از کار بشر وا نشود)
(ما شبی دست براریم و دعایی بکنیم)
دیدنت را ز خداوند گدایی بکنیم
سفرت درد بزرگیست که خیلی تلخ است
(غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم)
هاجرسادات دستاران«چکاوک»
فروردین۱۴۰۳
#عضو کانال
💠 شاعر:خانم هاجرسادات دستاران(چکاوک)
🔹دانشجوی بسیجی دانشگاه پیامنور استهبان
(بسم رب العشق)
دلتنگ کودکی شده ام،جان مادرم
دلتنگ بوی نرگس دستان مادرم
چون قهر بچگانه دلم غرق خواهش است
تا سر نهم به گرمی دامان مادرم
یا موقع خرید بگیرم به مشت خود
دنیای امن چادر ارزان مادرم
کو خانهی بزرگ و دل انگیز کودکی
کو صبح و نان تازه و فنجان مادرم
هنگام توپ بازی مان وقت خواب ظهر
میشد اسیر حادثه گلدان مادرم
با هر اذان به خاطره ها گوش میدهم
تا بشنوم تلاوت قرآن مادرم
هر شب به یاد صورت او خواب میروم
در آرزوی بوسه ز چشمان مادرم
یک عمر پا به پای غم و درد ما گریست
جانم فدای شبنم مژگان مادرم
از سالهای گمشدهی کودکی چه ماند؟
قابی برای چهرهی خندان مادرم
از زندگی بدون حضورش بریده ام
دلتنگ کودکی شده ام،جان مادرم
#عضو کانال
برای خلیج فارس
تو دست اقیانوسهایی
برای لمس این سرزمین
چون دست زائری
که لمس ضریحی را تمنا میکند
موجها
بوسههای آبدار تو بر این آستانند
تا عشق
در شریانت جاری شود
و برود تا دریای عمان
و بریزد در جان اقیانوسها
و برود تا تمام بنادر دنیا
و جهان عاشقتر شود
هر شب که عکس ماه
از بام آسمان
سُر
میخورد
و در آغوش تو میافتد
ماهیها به گرد او مینشینند
و از رشادت فرزندانت حرف میزنند
و هر بار
داستانهای تازهای برای گفتن دارند
تو خون دل خاورمیانهای
این اجاق پیر پر از نفت!
که سالهاست میسوزد
و تو
به تسلای او آمدهای
مُشتی از خاک این سرزمین را
برداشتی و در آغوش گرفتی
و ابوموسی
و تمب کوچک
و تمب بزرگ
تشکیل شدند
و این عشق
تا همیشه در سینهات خواهد ماند
در خروش آبهایت
شور "بخشو" جاریست
و موجهایت
لهجهی دمامها را میدانند
هرکس "خلیج عربی" صدایت میکند
به سوی او رو برنمیگردانی
چرا که در هیچ صفحهای از تاریخ
کسی
اینگونه صدایت نکرده است
این نام را
روی هر نقشهای بنویسند
در آب غرق میشود
و شیرماهیها
دوباره "خلیج فارس" را
روی نقشه میآورند
و تو
دوباره زیبا میشوی
#محمد_قریشی
#عضو کانال
شد جمعه و دیگر خبری از سفرت نیست
دیگر خبری از سفر پُرثمرت نیست
ای خادم ایران! نکند خسته شدی تو
در گوشه ی دِهکوره چرا پس گذرت نیست؟
برخیز و ببین بتکده ها هلهله دارند
ای بت شکن ناب،نشان از تبرت نیست
افتاده چرا روی زمین تاج سیادت؟
عمّامه ی خاکی ز چه رو، روی سرت نیست؟
در جنّتِ حق هستی و صد شکر که دیگر
بی معرفتی ، طعنه زنی، دُور و بَرَت نیست
ای مرثیه خوانِ پسر فاطمه برخیز
ایران همه روضهست ولی چشم ترت نیست...
#شهید_جمهور
#سید_الشهدای_خدمت
#خادم_ملت
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی_زائر
۱۴۰۳/۳/۴
#عضو کانال
عمریست پشت پلک های تو اسیرم
"" باید خودم را از نگاهت پس بگیرم""
با چشم خود دیدم که من را باد می برد
شاید که در دستان ِ چشمانت بمیرم
گنجشک ها را بی نشانه سر بریدند
ای وای بر من ،در لباسِ جغدِ پیرم
باید خودم را از نگاهت دور سازم
از آسمان چشم هایت پر بگیرم
بغض نگاه تو گلویم را فشرده
از راه آخر می رسد یک شب سفیرم
باید بگیرم دست های باورم را
حتی اگر طوفان بیاید در مسیرم
باید خودم را دور گردانم از این شهر
باید خودم را از نگاهت پس بگیرم
زهی درویشی
#عضو کانال
۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
https://t.me/+CbeWmQqhY01OThk
نشسته هاله ی غم بر دلِ جهان بی تو
وَ سخت می گذرد چرخه ی زمان بی تو
فروغِ شعله ی خورشید، ناتوان باشد
برای روشنیِ آسمانِ جان بی تو
در انتظارِ تو ای آفتابِ عالمتاب
گرفته خرمنی از غم در آسمان بی تو
هزار کنگره ی شعر هر طرف برپاست
ولی برای غمِ نام و آب و نان بی تو
گذر به باغِ پُر از لاله کردم و دیدم
که سرو، قامتِ او گشته چون کمان بی تو
صراطِ غیرِ تو هستیم در عمل، لیکن
مدام نام تو چرخد سرِ زبان بی تو
بیا که غزّه در آتش ز مکرِ صهیون سوخت
بیا که سوخت همه، مغزِ استخوان بی تو
بیا که بی تو "محمّد" در این فراقِ عظیم
چو بلبل است که نالَد ز جان، عیان بی تو
#محمد_خوش_آمدی
#امام_زمان
#غزه
#عضو کانال
تقدیم به قند پارسی
ای آنکه سفارشی موکد داری
در عشوه گری ذوق سرآمد داری
از بس حرکات قلمت شیرین است
با قند رقابتی زبانزد داری
#سیدجلیل_موسوی
#عضو کانال