در زندگی مطالعهٔ دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه مخوان! ما نوشتهایم
#بیدل_دهلوی
کاش یک شب می شنیدم بوی آغوش تو را خوابگاه از سینه می کردم بر و دوش تو را
در خیال من نمی گنجد وصال چون تویی حیرتی دارم،چو می بینم هم آغوش تو را
از غرور حسن چون مهرت به قهر آمیخته است لذت شهد است، هم نیش تو هم نوش تو را
جلوه ی صبح جوانی یاد می آید مرا هر زمان در جلوه می بینم،بناگوش تو را
انتخاب عشق را نازم که چون من برگزید از میان حسن ها،حسن سیه پوش تو را
تا ز یادم برده ای،از یاد عالم رفته ام هیچ کس جز غم نمی پرسد فراموش تو را
بوسه ای زان لعل آتشناک می باید (امیر) تا کند گرم سخن،لب های خاموش تو را
#سیدکریم_امیری_فیروزکوهی #شعر
سید کریم امیر فیروزکوهی ،متخلص به امیر فرزند سید مصطفی قلی ( منتظم الدوله )در سال 1279 خورشیدی در فرح آباد فیروزکوه قدم به عرصه هستی نهاد . امیر در هفت سالگی به اتفاق پدر به تهران آمد و در همان سال پدرش بدرود حیات گفت . از آن پس در حجر تربیت مادر خود به تحصیل دانش پرداخت و در کالج امریکا به فرا گرفتن دانش مشغول گردید و در خارج از محیط مدرسه نیز به تعلیم ادب و عربیت همت گماشت . چون در مدارس رسمی منظور خود را معمول نیافت ، ناگزیر در مدارس قدیمه به تحصیل پرداخت و با بحث و تحقیق ، دانش آموخت و علم کلام و مقدمات حکمت را فرا گرفت.
امیر از شعرای غزلسرای به نام معاصر است که به فارسی و عربی هردو شعر می سرود
او شیوه اش در شعر و غزلسرایی بود و به سبک هندی (اصفهانی) شعر می سرود و شعرش از انسجام لفظ و مضامین لطیف و عالی و مشحون است . دیوان اشعارش به کوشش دختر دانشمندش دکتر امیر بانو (مصفا ) چاپ و منتشر شده است . از آثار دیگر امیری فیروزکوهی منظومه عفاف نامه است که طبع شد
سید کریم امیری فیروزکوهی از سال 1350 دردانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دوره لیسانس تدریس می کرد . از جمله دیگر فعالیت های او نوشتن مقدمه بردیوان صائب تبریزی بود که این امر را برخواسته آثار و مفاخر فرهنگی نوشته است.
اندوخته ها و معلومات فراوان که در شعر و شناسی و زبان و ادب فارسی و معارف اسلامی و منطق و حکمت کلام و فقه و اصول و دیگر زمینه ها داشت و در مصاحبتش به تدریج معلوم می شد در دیوانش نیز به نوعی تاثیر کرده است. درون مایه بسیاری از اشعار امیری نیز اینگونه تاملها (تاثرات و عواطف بشری و کیفیات نفسانی) و درون بینی هاست . اعتقاد او به دین مبین اسلام و پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) نیز در شعرش جلوه گر است.
آنک آواز نبی از در بطحا شنوید ذکر حق را ز در افتادن بتها شنوید
امیری فیروزکوهی هم قریحه شاعرانه و توانا داشت هم قوه ابتکار و مضمون آفرینی و تصویر پردازی ،به علاوه مطالعات فراوان و تامل در آراء و افکار پیشینیان فکر او را ورزیده کرده بود .آگاهی از شاخه های فرهنگ ایران نیز افزون بر اینها بود .
امیری فیروزکوهی در شعر فارسی تتبع بسیار کرده و مایه های فراوان اندوخته بود .زبان شعر او زبانی است زنده و پویا انعطاف و بلیغ...
با آنکه تاثیر سبک مسعود سعد سنائی،ناصرخسرو خاقانی و بیش از همه صائب در جای جای دیوان امیری مشهود است وی دارای اسلوبی است مستقل ، دیان امیری مشتمل برانواع شعر و از غزل و قصیده و مثنوی و مستزاد و مسمط و منظومه های متعدد به زبان فارسی است و نیز برخی اشعار به زبان عربی .
با آنکه وی بیشتر غزل سروده است ،به مسمط ها و دوبیتی ها ی پیوسته ای که آنها را "منظومه " نامیده است بیشتر ابراز علاقه می نمود.
در شعر او شکوه از زندگی و گلایه از روزگار و از ناپایداری زمانه، از ناکامی های فردی و رنج و دردهای شاعرانه بسیار برای خواننده بازگو شده است.
دکتر مهدی رئوفی درباره امیری فیروزکوهی اینطور بیان کرده: این شاعر و متفکر بزرگ معاصر ملقب به سید الشعرا بی تردید از قله های رفیع شعر و ادب و دانش و از مفاخر کم نظیر روزگار ما محسوب می شود.
بهترین سند هویت علمی و ادبی امیری همان آثار وی می باشد که آن هم مستلزم تحقیق و تعمیق بسیار است چرا که هر سطر از آثار قلمی این شاعر فرزانه فصلی ملون از دین، خرد، حکمت و هر حرفی از ذوق شاعرانه اش دریایی بیکران از عشق و رنج ودرد انسانیت است.
از آثار او می توان به دیوان اشعار، احقاق الحق، ترجمه مکاتب نهج البلاغه، منظومه عفافنامه، ترجمه نفس المهموم تصحیح دیوان صائب اشاره کرد.
سیدکریم امیری فیروزکوهی ، در سن هفتادوپنج سالگی در نوزدهم مهر سال 1363 در تهران درگذشت ودر حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
#معرفی_شاعر #سیدکریم_امیرفیروزکوهی
✔️سیونهمین سال برگزاری رویداد ملی
«#شب_شعر_عاشورایی» - شیراز
موضوع:
#امام_سجاد_علیهالسلام
باحضور؛
شاعران برگزیده از سراسر کشور
چهارشنبه و پنجشنبه۱۰و۱۱ مرداد
تالار حافظیه
کانال #فراخوان_شعر
تفنن
می خواهمت آن گونه که شب های دُژم، نور
آن سان که عصا را پی اصلاح قدم، کور
ای نام تو در ناصیه ی شعر عرب، رب
ای وصف تو با قافیه ی شعر عجم، جور
اَبروی تو انداخته در قوم قجر، جَر
ابریشم گیسوت کلاف است به هم، بور
بس قند شود در دل اصحاب ثواب، آب
آن شب که نهد پای به مشکوی حرم، حور
دارم من از آن غنچه دهن جلوه، طلب، لب
برپاکنم از بوسه ی آن مست صنم، سور
غیر از تو ستم پیشه ی عاشق کُشِ بَر بَر
هرگز نشنیدم من از ارباب ستم، زور!
از خلق، تو تنها، به تنت مخمل و ململ
روزی که برآیند ز صحرای عدم، عور
غلامرضا کافی
هرچند که ما به خاک دلبسته شدیم
در خویش شکستیم و زخود خسته شدیم
ما بسته نبودیم به این خاک ولی
عشق آمد و ما دوباره وابسته شدیم
#حسین_کیوانی
رباعی
4_5834737093368091670.opus
1.07M
نقد شعر بانو هاله زارع نیریزی
دکتر داودرضا کاظمی
کانال ادبیات دانشگاه چالوس
تا کی به چاه سر بگذاریم و بگذریم؟
دندان سر جگر بگذاریم و بگذریم
تا کی میان معرکه شیران شرزه را
بیتیغ و بیسپر بگذاریم و بگذریم؟
یا دست روی دست بمانیم بیخیال
یا دست بر کمر بگذاریم و بگذریم
باید بت بزرگ هم این بار بشکند
هیهات اگر تبر بگذاریم و بگذریم
تردید و ناامیدی و تسلیم و ترس را
وقت است پشت سر بگذاریم و بگذریم
ای کودکان غزّه نشستن حراممان
تنهایتان اگر بگذاریم و بگذریم
#فلسطین
#غزه
#مهدی_جهاندار