eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
283 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
295 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
‌کس را چه زور و زهره که وصف کند؟! "جبار" در مناقب او گفته: "هل اتی..." زور آزمای قلعه‌ی خیبر که بندِ او در یکدگر شکست به بازوی لافتی مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود تا پیشِ دشمنان ندهد پشت بر غزا شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا دیباچه‌ی مروّت و سلطان معرفت لشکر کش فتوّت و سردار اتقیا فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی... «سعدی» ‌
پدرم ، هسـتی مـن با تـو جـهانم زیباست لحظه ای بی تو اگر هست چنین جانفرساست پدرم ، ســایه تـو چــتر زِ امـنیت و عشــق قلب تو پاک و وسیع است نشـان از دریاسـت پدرم ، کــــوه صــلابت تویـی آرامــش مــن تکیه گاهـی به تحکّم کــه چـنین پـابرجاســت پدرم ، راهــنـمـای هـمـه ی زنـدگـی ام هـر کـلام تـو چراغیســت کـه راهـم پیداســت پدرم ، مـونـس هر لحظـه غـم و شـادی من ای رفیقی که به هـمراه منی بی کم و کاسـت پدرم ، یـاد تو جاریسـت به شـعر و سـخنم شـاه بیت غـزلی کهـنه که در خاطره هاســت پدرم ، شــمع وجـــود تـو فــروغ شــب مـن هـمچـو پـروانه بـه گـِرد تـو بگـردیم رواســت پدرم ، مـوی سـپیدی کـه فـلک داد بـه تو حاصـلِ مـحنت و رنـجِ تـو و آســایش ماسـت پدرم ، دســت تـو را بوســه زنـم از دل و جــان فاش گویم به خدا دست پدر دست خداست افراز۱۴۰۰٫۱۱٫۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چیزی ز راه عشق نمانده است تا علی یک مدّ آه فاصله داریم با علی بیش از هزار مرحله در ابتدای توست آغاز وصف توست چه بی‌انتها علی منظومه‌ات کجاست؟ که می‌گیرد آسمان هر روز و شب سراغ تو را بارها علی ماتم که: باید از تو سراغ خدا گرفت؟ یا از خدا گرفت سراغ تو را علی آیا شبی به سمت تو پرواز می‌کنند این بال‌های سبز و رهای دعا علی؟ از خاک پر کشیدی و از عرش سر زدی شوق خدا کشیده تو را تا کجا علی در خلوت خدا و رسولش، شب عروج بوی تو داشت عطر کلام خدا، علی گویند چون که وقت خداحافظی رسید پیغمبر خدا به خدا گفت: یا علی! (پروانه)
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام متولد شد، ابوطالب او را بر سینه خود گرفت و دست فاطمه بنت اسد را گرفته به سوى ابطح آمدند و این اشعار را بر زبان آورد: یا  رَبِّ یا ذَاالْغَسَقِ الدُّجِىِّ/وَ  الْقَمَرِ  الْمبْتَلَجِ  الْمضِىِّ/ بَیِّنْ لَنا مِنْ حُکْمِکَ المَقْضیِّ/ ماذا تَرى فى اسْمِ ذَا الصَّبِىِّ مضمون این اشعار آن است که اى پروردگارى که شب تار و ماه روشن و روشنى دهنده را آفریده‌اى! بیان کن از براى ما که این کودک را چه نامی گذاریم؟ بعد از این شعر، ناگهان چیزى مانند ابر از روى زمین پیدا شد و نزدیک ابوطالب آمد، ابوطالب او را گرفت و با على علیه‌السلام به سینه خود چسبانید و به خانه برگشت. وقتی صبح شد، دید که لوح سبزى است و در آن نوشته شده است: خُصِّصْتُما بِالْوَلَدِ الْزَّکِىِّ/ وَالطّاهِرِ الْمُنْتَجَبِ الْرَّضِىِّ/ فَاِسْمُهُ مِنْ‌شامِخ‌ عَلِی/ عَلِىٌّ  اشْتُقَ  مِنَ  الْعَلِىِّ  مضمون شعر این است: شما(ابوطالب و فاطمه علیهما‌السلام) اختصاص پیدا کردید به فرزند طاهر، پاکیزه و پسندیده؛ پس نام بزرگ او على علیه‌السلام است و این نام از نام على(که نام خدا است) مشتق شده است. سپـس ابوطالب آن حضرت را على نام گذاشت و آن لوح را در زاویه راست کعبه آویخت و این لوح تا زمان هشام بن عبدالملک بود تا این‌که او آن را از آن‌جا پایین آورد.  📚مناقب آل ابی‌طالب/ابن شهر آشوب/ج۲/ص۱۷۵
Aron Afshar - Pedar.mp3
4.07M
پدر یعنی شونه ی مردونه عیدمون مبارک🌱🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قربان ولیئی سال ۱۳۴۹ در شهر صحنۀ کرمانشاه متولد شد. وی دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تربیت مدرس تهران است و در حال حاضر مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان را بر عهده دارد. جهان‌بینی عاشقانه و عارفانه ولیئی حس و حالی بدیع به اشعارش بخشیده است. او سابقۀ دریافت جایزۀ کتاب سال و کتاب فصل را دارد. «ترنم داودی سکوت»، «با دو چشم دچار یکتایی»، «زیارتنامۀ روح» و «جوان شدن جاودانگی» برخی از آثار او است.
مثل علی باشیم دلا معاویگی تا کی؟ دو روز مثل علی باشیم در این زمانۀ بی آغاز چه می‌شود ازلی باشیم؟ بیار غیرت مالک را ببین نزول ملائک را بیا اَلَستُ بِربِّک را جواب قالَ بلی باشیم دوباره کعبۀ جانت را امیر بت‌شکنی باید به جای حبّ علی، تا کی پر از بت هُبَلی باشیم؟ بسوز طلحۀ عصیان را بزن رگِ جملِ نان را در این جنون خفی تا چند، اسیر شرک جلی باشیم؟ در ازدحام خیابان‌ها و عصر قحطی انسان‌ها کمی شبیه علی باشیم کمی شبیه علی باشیم ✍🏻 🏷