جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
شيطان خبر نداشت، بشر اختراع شد
“هابيل” ها مزاحم “قابيل” می شدند
افسانه ی “حقوق بشر” اختراع شد
مردم خيال فخر فروشی نداشتند
شيئی شبيه سكه ی زر اختراع شد
فكر جنايت از سر آدم نمی گذشت
تا اينكه تيغ و تير و سپر اختراع شد
با خواهش جماعت علاف اهل دل
چيزي به نام شعر و هنر اختراع شد
اينگونه شد كه مخترع ازخير ما گذشت
اينگونه شدكه حضرت “شر” اختراع شد
دنيا به كام بود و حقيقت؟مورخان
ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد
#علی_اکبر_یاغی_تبار
اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی (زادهٔ سال نامعلوم در اخسیکت، درگذشته به سال ۶۰۹ هجری قمری در خلخال) از شاعران مشهور سدهٔ ششم هجری است.
اثیر در شهر اخسیکت زاده شد که در قرن ششم یکی از شهرهای آباد ماوراءالنهر در منطقهٔ فرغانه در شمال رود سیحون بودهاست. اثیر سخنوری را در همانجا آغاز کرد. با حملهٔ ترکان غز و زوال دولت سنجری و پریشانی خراسان که خود از آن با عنوان «وحشت خراسان» یاد میکند، نواحی شرقی ایران را ترک گفت و به نواحی غرب و شمال غرب ایران روی آورد. نخست در همدان به دربار غیاثالدین محمد بن ملکشاه سلجوقی (۵۵۵ ه.ق) پیوست و سالهای متمادی او و جمعی از وزیران و امیران دربارش را مدح گفت. در لشکر غیاثالدین محمد، با علاءالدین عربشاه (۵۸۴ ه.ق) حاکم کُهستان آشنا شد. عربشاه شعر اثیر را پسندید و او را نواخت. اثیر مدت زیادی از عمر خود را به تفاریق در همدان و کُهستان در دستگاه عربشاه بود.
اثیر اخسیکتی با شاعران بزرگ همعصر خود همچون خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، مجیر بیلقانی و ظهیر فاریابی مراودات و معارضاتی داشتهاست. اثیر بعضی از قصاید خاقانی را جواب گفته و پایه خود را بالاتر شمرده است. همچنین حکایتی در مورد ملاقات این دو شاعر در دست است که کمابیش بوی افسانه دارد. نویسندگان معاصر اثیر، به رقابت میان او و مجیر بیلقانی اشاره کردهاند. اثیر، یکجا در یکی از اشعارش مجیر را دزد شعر خود خوانده است: «از برای خدای خواجه مجیر/ کاروانهای شعر من چه زنی؟». رقابتهای شعری اثیر اخسیکتی و مجیر بیلقانی گاه باعث کدورت ممدوحین ایشان، قزل ارسلان و محمد جهان پهلوان، که برادر بودند، نیز میشد.
#اثیر_اخسیکتی #معرفی_شاعر
گله دارم اما ...
اگرچه در دل تنگم گلایه ها دارم
اگر چه در غم ارزاق خود گرفتارم
اگر چه داده غم اختلاس آزارم
اگرچه خسته ام از فکر مسکن و کارم
به شوق آنکه شوم از گلایه ها آزاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگر چه نیست برایم درآمدی مطلوب
اگر چه کرده به دلهایمان گلایه رسوب
اگر چه چرخه ی تولیدمان شده معیوب
به شوق اینکه شود روزگار خیلی خوب
به شوق اینکه شود خاکمیهنم آباد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگرچه در پی یک وام خُرد درگیرم
اگرچه بانک کُند سفت و سخت زنجیرم
به این رویه نموده همیشه تحقیرم
اگر چه خسته از این چرخه ی نفس گیرم
مگر شنیده شود این گلایه های زیاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگر چه بار تورم به شانه ام دارم
اگر چه عمری از این اقتصاد غم دارم
اگر چه بر سر سفره زیاد،کم دارم
ولی چه خوب که آزادیِ قلم دارم
به شکرِ اینکه مرا هست جرات فریاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگرچه مجلس مان عاقبت نشدشفاف
اگر عمل نشده وعده های قالیباف!
اگرچه باز به محروم می شود اجحاف
اگرچه نیست هوا آنچنان که باید صاف
مباد آنکه شود دشمنی ز کارم شاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگرچه صنعت ماشینِ مان به پنچری است
بلایِ جان وطن،افتخارِ کشوری است
اگرچه شیوه ی شان سَمبَلی و سرسری است
وطن اسیر و گرفتارِ جنگِ زرگری است
مگر که فرصتِ نو در وطن شود ایجاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگر چه خسته ز یک عده ی نجومی گیر
اگر چه خسته ز اصحابِ خدعه و تزویر
اگر چه هست برای شروع گاهی دیر
به شوق آنکه دهم روزگار را تغییر
به کور چشمیِ خفاشهایِ استبداد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
برای اینکه غم و رنج ها شنیده شود
مگر که ترمزِ بی مایه گان کشیده شود
مگر کمی توکِ دزدان شهر چیده شود
و دستهای ستم پیشگان بریده شود
برای سوختنِ ذاتِ مافیایِ فساد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
چه مشکلات که داریم وجای کتمان نیست
گلایه هست ولی قهر چاره ی آن نیست
کسی که قهر کند غصه دارِ ایران نیست
برای غصه ی ما واقعا پریشان نیست
کجا خورد غمِ من یا تو ،دشمنِ شیاد؟
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
برای اینکه غم این حریم را داریم
برای اینکه به پیمان خود وفاداریم
به این حضور پر از،شورِ خود بنا داریم
که خیلِ کارکنان را به کار واداریم
برای اینکه نباشیم هرچه بادا باد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
#انتخابات
#احمد_رفیعی_وردنجانی
انواع نماینده در آیینه طنز
«نماینده»
جانشین مردم در مجلس ،نشان دهنده دردها ومشکلات مردم
«نمابنده»
کسی که بنده و اجیر احزاب و گروه ها ولیست های انتخا باتی باشد!
«نما خنده»
کسی که فقط به درد خنده میخورد ،دلقک خان مجلس
«نما فنده»
کسی که راست ودروغ را به هم می بافد که رائ بیاورد!
«نما رنده»
کسی که اعصاب مردم را خرد وخمیر ورنده میکنه !
«نما دنده»
کسی که باید بزنیش تو دنده تا راه بیفته ، یک دنده ولجبازالدوله مجلس
«نما پنده ،
کسی که عاقبت او پند وعبرت برای مردم می شود!
«نما چنده »
کسی که مفت و مجانی کار نمی کنه ،میگه چند میدی !
«نما کنده»
کسی که دنبال کندن ازجیب مردمه
اهل مفت خوری نیست !!
«نما گنده»
کسی که به همه چیز گَند می زنه
اهل خرابکاریه !
«نمالنده »
کسب که خودش را به دیگران می ماله ،اهل ماله کشی هست !
«نما منده»
کسی که ادعای دانشمندی و تخصص مندی دارد!
«نما ننده »
کسی که اهل نمایش نیست ،از خودنمایی بدش میاد!!
«نماهنده»
کسی که همیشه با دست پاس میده با پا پیش می کشه !
«نماسنده»
کسی که همه چیز را ماست مالی می کنه !!
#حسین کیوانی
درست انتخاب کنیم نه درُشت !!!؟؟
وای بر ما چقدر از همه جا بی خبریم
همه وامانده و در مانده همه در بدریم
شده ایم پله آنها که به بالا برسند
شده اندکاخ نشین و خود ما در کپریم
چه رسد وقت نیاز وعده واهی بدهند
چو به مقصد برسند جمله ما پشت دریم
سفر ترکیه ولندن وشهرهای دگر مال شما
ما که با یک خر لنگ بین دو ده در سفریم
عشق و آواز همه رقص طرب مال شما
ما که همچون بز گر جمله ز گله بدریم
علی روستا
عضو محفل
#شعر طنز انتخاباتی
علی محمد مودب زاده سال ۱۳۵۵ تربت جام، شاعر و نویسنده معاصر ایرانی است. عاشقانههای پسر نوح و مردههای حرفهای از جمله مجموعههای شعری اوست. آثار مودب غالباً در حوزه شعر سپید، نیمایی و کلاسیک دستهبندی میشوند. او برنده یا نامزد جوایز مختلف ادبی از جمله کتاب سال جمهوری اسلامی بودهاست. علیمحمد مودب به سال ۱۳۵۵ در روستای تقیآباد از توابع تربت جام زاده شد. وی کارشناسی ارشد پیوسته خود را در رشتهٔ الهیات از دانشگاه امام صادق اخذ کردهاست. عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد او یاد مرگ در قرآن و بیان امیرالمؤمنین (ع) و پیجویی آن در ادب فارسی (بررسی موردی سعدی بودهاست. او به مدت دو سال (۱۳۸۴-۱۳۸۶) مدیر دفتر آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان تهران بودهاست.
#معرفی_شاعر #علی_محمد_مودب
4_5828083519011684470.pdf
6.18M
فرهنگ قافیه در زبان فارسی
تالیف دکتر تقی وحیدیان کامیار
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃......
﷽
• گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
• چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
• دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
• باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
[شیخ اجل سعدی]
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
|⇦• *اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن*
۴ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۱
فرهنگسرای طاووسیه
(بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا)
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
انجمن شعر سعدی
اسلام فهندژ
[ https://eitaa.com/sheresaadi ]
#نیمایی
✍ شعر نیمایی
✍ شعر نیمایی به شعری میگویند که از مصراعهای کوتاه و بلند تشکیل شده و قافیه در آن الزامی نیست.
✍ بنیانگذار این سبک علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج است " یوش " نام زادگاه اوست.
او با انتشار شعر" افسانه " در سال ۱۳۰۱ هجری شمشی اولین گام جدی را در این راه برداشت.
شعر نیمایی با وجود مخالفتها توانست جایگاهش را در شعر فارسی باز کند و اکنون پس از ۹۵ سال در کنار شعر هزار سالهی سنتی دارای نمونههای پایدار و ماندگار است.
نیما یوشیج ، سهراب سپهری ، فروغ فرخزاد ، مهدی اخوان ثالث و .... از برگزیدگان شعر نیماییاند.
مضمون شعر نیمایی مبتنی بر تجربههای شخصی شاعر است.
یعنی شاعر حق دارد از هر اندیشهای اعم از غنایی ، فلسفی ، اجتماعی ، سیاسی و..... سخن بگوید به شرط آنکه سخن برخواسته از احساس او باشد.
✍عمدهترین درون مایههای شعر نیمایی، عشق ، سیاست و اجتماع و... است.
✍ شعر نیمایی مانند شعر سنتی موزون است ، یعنی وزن و آهنگ آن با گوش احساس میشود.
✍ اما به دلیل آنکه مصراعها از نظر اندازه با هم برابر نیستند و قافیه در آن الزامی نیست ، دریافت و احساس وزن در این نوع شعر نیازمند دقت بیشترِ خواننده است.
✍ مهدی اخوان ثالث
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دستِ محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
ا***
نفس کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز چشمِ دوستانِ دور یا نزدیک ؟
ا***
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیرِ پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای....
اگر به مصراع اول تا سوم شعری که خواندید توجه کنید میبینید که این شعر بر خلاف شعرهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید از مصراعهای هم اندازه بوجود نیامده است.
منظور از مصراعهای هم اندازه ، مصراهایی که تعداد هجاها در آنها یکسان است.
قالبهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید را «شعر سنتی» میگویند ولی این شعر «نیمایی» است.
بار دیگر مصراعهای اول تا سوم را بخوانید میبینید که قافیهای در پایان این سه مصراع نیست. و شاعر هر جا که بیانش نیازمند واژههای هم قافیه باشد از آن استفاده میکند.
برای مثال : به پایان مصراعهای دوم ، پنجم و هشتم دقت کنید واژههای " گریبان ، لغزان و سوزان " کلمات قافیهاند.
ردیف نیز حالتی همانند قافیه دارد یعنی هر جا که شاعر احساس کند به آن نیاز دارد بعد از قافیه از آن استفاده میکند مانند واژهی "است " که بعد از کلمات گریبان ، لغزان و سوزان امده است.
✍ فروغ فرخزاد
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن اسمانهای پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانههای تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بامهای باد بادکهای بازیگوش
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
با آرزوی اوقاتی خوش و شاعرانهگیهای لطیف
آرایه های ادبی