فصل امتحان
رسیده فصل امتحانی تازه
بیا که باز موقع اتحاده
بیا تا یا علی بگیم دوباره
رأی ما امروز، خود ِ جهاده
بیا که انتخاب امروزمون
فردای روشن تری ُ میسازه
به کوری چشم همه دشمنا
پرچم ما هنوز در اهتزازه
ببین شغالها رو که توو کمینن
غم ما واسه اونا خوشحالیه
رفته اگه شهید جمهورمون
فک نکنن سنگر ما خالیه
شبیه اون جوونایی که رفتن
با انقلاب عشق همقدم باش
تو هم میتونی مثل حاج قاسم
بیا تو هم مدافع حرم باش
رو شاخهی درخت این انقلاب
یه غنچهی تازه بازم شکفته
روی زمین نمیمونه این علم
اگه علمداری زمین بیوفته
به عشق آبادی این سرزمین
به عشق این خاکی که لالهزاده
خسته نمیشیم و ادامه میدیم
پیچ و خم جاده اگه زیاده
ما مردمی که هشت سال ِ نوری
خالی نشد یه ذره توو دلامون
امید داریم به انتخاب امروز
همه یه سربازیم واسه آقامون
رأی ما انتخاب ِ فردای ماست
یه انتخابی که جهانی میشه
یه دولت جوان و انقلابی
یه دولت ِ امام ْزمانی میشه
رسیده فصل امتحانی تازه
بیا با هم زیر عَلم بمونیم
رأی ما «آری ِ» به این انقلاب
بیا سرود ِ وطنو بخونیم؛
(سر زد از افق مهر خاوران
فروغ دیده ی حق باوران
بهمن فر ایمان ماست
پیامت ای امام استقلال آزادی
نقش جان ماست...)
محمدعلی جهاندیده
پ.ن: این ترانه نذر انتخابات و شهید جمهور است و هر گروه و اورگان و موسسه و نهاد انقلابی در راستای تولید اثر فرهنگی و دعوت به انتخابات، آزاد است این اثر را به صورت نمآهنگ و سرود و... منتشر نماید.
✳️ کیمیای شعر[راز ماندگاری حافظ و خیام در برابر انوری و خاقانی]
❇️ شعر، کیمیاکاری شاعر است با واژهها. این تعبیر آرتور رمبو (۱۸۹۱ -١٨٥٤) را در عمل همۀ شاعران بزرگ تاریخ دریافته بودهاند، هر چند به گونۀ نظریه، همگان بدان تصریحی نداشتهاند. دیوان شمس، خمسه نظامی شاهنامۀ فردوسی، دیوان حافظ و غزلهای سعدی و تمام شاهکارهای ادبیات ما از کلماتی فراهم آمدهاند که در دست و پای تمام فارسی زبانان و فارسیدانان جهان ریخته است یا از خلال متون و فرهنگها میتوان بدان كلمات دست یافت.
◀️ آنچه دست نایافتنی است آن کیمیاکاری و سحر و جادویی است که بتواند این تودهٔ انبوه واژهها را به سرحد شعر برساند و با مس وجود این پدیدههای عادی و همگانی کاری کند که کیمیای شعر بیابند و زر شوند.
◀️ بیگمان همۀ شاعران بزرگ بر اسرار این کیمیا آگاهی و وقوف داشتهاند اما درجهٔ کیمیاگریشان یکسان نیست و از سوی دیگر نیت ایشان در این کیمیاگری نیز بیتأثیر نبوده است. آنچه شاعران را در طول تاریخ ادبیات ما عملاً ردهبندی کرده است همین دو نکته بوده است: درجهٔ وقوف بر اسرار علم این کیمیا و دیگر نیتِ نهفته در خاطر کیمیاگر. اگر بگوییم نیت در این میان مقامی فراتر از علم کیمیاگری دارد چندان از تجربه و حقیقت تاریخی به دور نیفتادهایم.
◀️ انوری و خاقانی دو کیمیاگر بزرگاند که در کیمیاگری بالای دست آنها نمیتوان کسی را تصور کرد و حافظ و خیام نیز دو کیمیاگرند که شاید به عنوان کیمیاگر امتیازی بر خاقانی و انوری نداشته باشند و اگر حمل بر اغراق نکنید در چشم صاحبنظران علم اسرار کیمیا را این دو تن یعنی انوری و خاقانی بیشتر از خیام و حافظ میدانستهاند؛
اما نیّت؟
اینجاست که سرنوشت حافظ و خیام از سرنوشت انوری و خاقانی جدا میشود. آن نیت انسانی و بشری که ذهن و ضمیر حافظ و خیام را به خود مشغول داشته با آن نیت کوچک و درباری خاقانی و انوری زمین تا آسمان فاصله دارد. شما وقتی که در شعر انوری میخوانید: لمعهٔ خنجرش از صبح ظفر شعله کشید/ همه میدان فلک خنجر بهرام گرفت - ساقی همتش از جام کرم جرعه بریخت/ آز، دستارکشان راهِ در و بام گرفت (دیوان ٩٦/١) اگر اهل فن باشید محال است از این مایه وقوف بر اسرار علم کیمیای زبان حیرت نکنید. اما نیت کیمیاگر را که مینگرید میبینید هیچ است و پوچ.
ولی وقتی این بیت حافظ را می شنوید:
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
(دیوان ۵۲)
درجه حیرت شما از کیمیاکاری شاعر، شاید تفاوتی با مورد مشابه آن در شعر انوری نداشته باشد اما نیّت کیمیاگر را نمیتوانید نادیده بگیرید.
در نیّت انوری خودش و ممدوحش به زحمت میگنجد و حتی جا برای یکی از این دو تن بیشتر وجود ندارد اما در «نیّت» حافظ تمامی تاریخ انسان و انسانیت میگنجد.
از عصر حافظ تا هنگامی که آخرین بشر در روی کره زمین یا یکی از کرات دیگر وجود داشته باشد تمام شاعران را با این دو معیار میتوان سنجید و راز اقبال مردمان یا بی اعتنایی مردمان بدیشان را در تاریخ بازشناخت. انوری خود میدانسته کیمیاگر ماهری است اما نمیدانسته است که چرا در عین کیمیاگری مُفلس است.
◀️ اما از مقایسۀ مولوی و خیام و نظامی و سعدی و حافظ میتوان به آسانی دریافت که این افلاس او نتيجة «نيت» او بوده است.
«نیتی» خُرد و حقیر که در آن جز منافع کوتاه مدت طغرل تگین یا سلطان سنجر نمیگنجیده است و چندین بار که حوادث روزگار نیت او را از محدودۀ منافع درباری گسترش داده است، میبینیم که چند شعرِ شگفتآور عرضه کرده است که همان چند شعر مایه بقای نام او در تاریخ شده است و میتوان گفت استمرار وجودی انوری در تاریخ شعر فارسی نتیجه طبیعی همانگونه شعرها است.
❇️ شفیعی کدکنی، محمدرضا(۱۳۹۶)
این کیمیای هستی، انتشارات سخن، جلد دوم، صص ۲۸۳-۲۸۵.
✳️ تحلیل شعرهای حافظ از دریچه روانشناسی
✳️ قسمت اول
❇️ حافظ یک نابغه بود به شعرهای حافظ قرآن ناطق میگویند .
همانطور که قرآن را مفسرین میتوانند تفسرهاای گوناگون داشته باشند
از شعرهای حافظ هم هر کس بر اساس دانش خود میتواند بهره ببرد .
◀️ حافظ یک نابغه بود و نگاه های متفاوتی میتوان از شعرش،داشت مثلا اهل عرفان
از دریچه شعرش به گونه ای خوشه چینی میکنند و شعرا به گونه ای ادیبان به گونه ای و ...
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
گاهی افرادی به روانشناس رجوع میکنند
و در اتاق درمان سکوت میکنند و نمیگن
چه دردی دارند برای چه رجوع کردن چه ناراحتی دارند
حالا اینکه چرا با وجودی که هزینه دادن حرف نمیزنند دلایل گوناگون دارد
و یک پدیده در اتاق درمان اتفاق میافتد به نام مقاومت مراجع یعنی مراجع در ابتدا نمیگه چی شده از چی ناراحته
اصلا چرا مراجعه کرده
و قاعده مشاوره این است که فرد حرف بزند و بگه مشکلش چیست واضح حرف بزنه
تا مشاور مسعله را ببیند یعنی مراجع مقاومت میکند حرف نمیزند
باید این مقاومت توسط روانشناس شکسته شود
حضرت حافظ میگه :
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
یعنی روانشناس با دانش خود مثل یک مسیحا یخ مراجع را در اثر دلسوزی میشکند ابتدا از یک سری مسائل حاشیه ای میگوید تا کم کم مراجع اعتماد کند
حافظ میگه :
لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
اگر به روانشناس دردت را نگویی حرف نزنی چگونه روانشناس دردت را تشخیص دهد و درمان کند
❇️ به قلم : رضوان عطاریان ارشد روانشناسی
مثل باغی سبز در یک روز بارانی قشنگی
مثل دریایی چه آرام و چه توفانی قشنگی
روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی،
زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی
خنده های زیر لب، یا آن نگاه زیر چشمی،
شاید اصلا با همین حرکات پنهانی قشنگی
تا که نزدیکت میآیم در همان حال مشوّش
ـ که میان رفتن و ماندن پریشانی ـ قشنگی
مینشینی دامن گلدار را میگسترانی
مثل نقش شمسه روی فرش کرمانی قشنگی
نه، ... فرشته نیستی، می سوزد آدم از نگاهت
آری آتش پاره ای؛ با اینکه شیطانی، قشنگی
سرنوشت ما نمی دانم چه خواهد شد؟ ولی تو،
مثل حس ناتمام بیت پایانی قشنگی...
#قاسم_صرافان
بریم به پیشواز تیرماه 😊
پابند توام در شب من زلف میفشان
دیوانهٔ آرام که زنجیر ندارد
هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من
خورشید پدرسوختهٔ تیر ندارد
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
✳️ تحلیل اشعار حافظ از دریچه روانشناسی
✳️ قسمت دوم
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
گاهی در زندگی مشکلاتی پیش میاد اینکه ما بگردیم دنبال دلایل ایجاد مشکلات بی فایده است و حتی ممکنه ما را غرق در مشکلات بیشتری کند
اینکه بگردیم ریشه مشکل و پشت پرده اسرار مشکل را پیدا کنیم گاهی بی فایده است
و پرداختن به ریشه ها ما را از لحظه حال و سلامت روان اکنون دور میکند و حتی ما را در چرخه مشکلات بیشتری قرار میدهد نشخوار فکری و آزار بیشتر خودمان و سلامت روان اکنون ما را خراب میکند
در زندگی باید ببینیم موضوعی که اکنون حال ما را خوب میکند چیست ؟
اینکه ریشه مشکل را وقتی حال روحی ما خوب نیست پیدا کنیم ما را از لحظه خوش اکنون دور میکند و مسعله هم حل نخواهد شد
گاهی در زندگی نباید دنبال دلایل و ریشه ها گشت باید یه اینکه اکنون چه حال ما را خوب میکند بپردازیم
مثال پارتنر شما به شما خیانت کرده اینکه چرا خیانت کرد چرا دروغ گفت چرا فریب خوردم و.. باعث نشخوار فکری میشود و وضعیت اکنون را خراب خواهد کرد
دردی دوا نمیشود بلکه دردها اضافه خواهد شد
در زندگی گاهی لازم است گذشته را بپذیریم و گذشته را نشخوار نکنیم
پرداختن به گذشته و پرداختن به پرده اسرار (ریشه های مشکل) بعد از یک فکر سالم قرار دارد وقتی روحیه مناسب شد
و الویت اکنون حال خوب است و بعد از حال خوب پرداختن به ریشه ها ..
چون پرداختن به گذشته در زمان نامناسب حال اکنون ما را خراب خواهد کرد
و بی نتیجه است
گاهی باید با رنج خود کنار بیاییم
و رنج را بپذیریم
اینکه پدر یا مادر شما چرا اخلاقشان اینطور بود با شما بدرفتاری کردن اهمیت چندانی ندارد.
چون نمیتوانیم انها را تغییر دهیم
کاری که اکنون میتوانیم انجام دهیم
متمرکز شدن روی زندگی خودمان است
اول پرداختن به اصل زندگی
و برای پرداختن به اصل زندگی باید حال ما خوب باشد تا بتونیم به اسرارها جوانب و ریشه ها بپردازیم
ساقیا جام می ام ده یعنی ساقی در اکنون حال مرا خوب کن
که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
وقتی حال ما خوب نیست نمیتوانیم درست ریشه ها و دلایل مسائل را معلوم کنیم و مسائل برای ما همچنان غیب باقی می ماند
حال که خوب نباشد گذشته را هم نمیشود خوب بررسی کرد
اول دنبال خوب کردن حالت باش
به خودت بپرداز
و بعد دنبال پرده اسرار و ریشه ها دلایل باش
در زندگی اول به الویت ها اهمیت بدهیم
و هیچ الویتی همچون حال خوب نیست حال خوب خلائی در ذهن ایجاد میکند
و باعث میشود به غیب های زندگی پشت پرده ها اسرار ریشه ها دلایل بپردازیم
و سالم طی کردن زندگی به واسطه یک حال خوب (مستی می از نظر مولانا ) است .
فکر کردن به ریشه مشکلات در زمان نامناسب باعث میشه لحظه حال را از دست بدهیم و گذشته را هم نمیشود با یک حال نامناسب بررسی کرد
❇️ نویسنده ؛ رضوان عطاریان ارشد روانشناسی
@
حالم از دوری تو ،در حال حاضر خوب نیست!
خوبم اما ظاهرا این حفظِ ظاهر خوب نیست...
برکه بودم،رود بودی ... ما ندانستیم که
ارتباط یک غریبه با مسافر،خوب نیست!
دکترت بی پرده گفت از یار غمگین دور باش،
زندگی دیگر برایت پیشِ شاعر خوب نیست...
زخم هایم یک به یک درمان شدند افسوس که
حالِ زخمی که نشسته توی خاطر خوب نیست!
فاش میگویم که چشمت را پرستیدم ... ولی
اعتراف یک مسلمان پیش کافر ، خوب نیست
بعد تو این کوچه دیگر،کوچه ی سابق نشد...
حال و روز ساکنینش این اواخر خوب نیست!
#مینا_بیگ_زاده