eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
275 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
249 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
منظومه غدیر نامه چنین گفته اند راویان سخن همه دین پژوهان با رای و فن نویسندگان زآن احادیث دین به تأویل و تفسیر قرآن مبین همه شرح گویان وقایع نگار همه مرد دانای آن روزگار که حج الوداع کرد محمدامین بگویند از آن واقعه این چنین به سال ده از هجرت مصطفا رسید موسم و روز و عهد وفا که هجده برفته ز ذیحجه اش در آن روز شیطان زند زجه اش شدند کاروان پیمبر به راه برفتند حج ، اندرآن قبله گاه به هنگام برگشت ، آن همرهان به صحرا همه تشنه بودند چنان یکی چشمه بود اندران جایگاه که صحرا نشینان بر او در پناه عرب گوید آن چشمه را الغدیر به پارسی بگویند بدان آبگیر چو منزلگه کاروانان بُدی نشان و رَه ساربانان بُدی پیمبر بفرمودشان در غدیر که آبی بنوشند گردند سیر به ناگه ندایی شنید زِ آسمان به قلب پیمبر نشست آن زمان بیامد جبریل و پَر بَرگشود به نزد پیمبر بیامد چه زود بگفتا درودم فراوان به تو همه چرخ گردون فرمان تو پیامی بیاوردم از کردگار بگویم تو را تا که آری بکار محمد بفرمود علیک السلام خوش آمد تو را باد والا مقام پیامت چه باشد تو ای جبرئیل که آشفته گشتی به این ره سَبیل بگفت امر یزدان زِ ابلاغ دین که بعد نبی هست علی جانشین بدان هرچه کردی در این سالیان ز جنگ و زِ هجرت ز رنج گران نباشد مساوی بر این در کنار چنین امر را سخت نیکو بدار بدان راز بعثت بباشد علی شده دین حق در علی منجلی رسالت چو کامل شود بعد از این زِ او روشن است آسمان و زمین که اسلام جاری به نسل علیست پدر بر پسر او امام و ولّیست پیمبر چو بشنید پیغام از اوی بدانست که باشد بدین آبروی بفرمود اصحاب و حواریان که بانگی برآرند کهان و مهان هرآنکس که رفتَست باز آیدش هر آنکس نیامد به تاز آیدش همه حاجیان جمع گِرد اندرش پر از گفتگو تا چه باشد بَرَش بفرمودشان تا جهاز اشتران به هم بر نهند زین آن اِستران یکی منبری ساختند از جهاز محمد بر او بر نشسته به ناز برفت روی منبر سخن ساز کرد زِ حمد خدا خطبه آغاز کرد بگفتا بنام خدای رحیم پناه بر تو دارم زِ شر ، رجیم ستایش کنیم جمله پروردگار که اوست اول و آخر روزگار گواهی دهم کآن یگانه خداست پرستش فقط ذات او را رواست منم آن رسول و فرستاده اش که دل را به فرمان او داده اش نباشد به جز حرف او دین من چنین باشد این راه و آیین من شناسید مرا هم پدر هم نیا پدر بر پدر ریشه در این سرا ز حرف دروغ من بری گشته ام از این صاحب برتری گشته ام از آن شب که وحی آمد اندر حرّا بگفتا خداوند که این است راه زدم بانگ الله و اکبر بسی بدیدم مصیبت ز هر ناکسی به مکه زدند بر سرم سنگها به سر پروراندند چو نیرنگها بسی ناسزاها که بشنیده ام جفاهای آن مردمان دیده ام چو خاکستری بر سرم بیختند شکم باره ای بر تنم ریختند به تعداد آن مردم راستین بتابید به دلهایشان نور دین به شعب ابی طالب اندر شدیم کَزآن خستگی جان بر لب بُدیم سپس رو به هجرت شدیم ناگزیر پر از خون دل و سر فکندیم زیر ز انصار ، مهاجر برابر بدیم به اسلام با هم برادر بدیم زِ بدر و احد غزوه آغاز شد که باب جهاد در زمین باز شد بشد جنگ احزاب آن خندقش مدینه کجا گود گرد اندرش بسی سختی و درد بر ما رسید که حرف و کلامم بدینجا رسید نباشد هنوز دین کامل چنان که چون جانشینی نباشد میان چو نازل شده بر من این آیه ای که کامل کنم دین زِ پیرایه ای وگرنه همه دین بر باد رفت چو آیین اسلام از یاد رفت در آنگه صدا زد محمد ، علی که بالای منبر رود با نبی چنان دست حیدر به بالا گرفت همه همرهان مانده اندر شگفت بلند و رسا گفت کای مسلمین هر آنکس پذیرد به اسلام دین هر آنکس که گوید محمد نَبیست رسول خداست حجت متقیست اگر که من هستم چو مولای اوی پذیرد همین حرف بی گفتگوی همانا پسر عم من این علیست که او جانشین و امام و ولیست علیست اولین کس برِ من رسید خدا بر دلش نور ایمان دمید علی ، آنکه هنگام لیل المبیت به بستر بخوابید دلش بر بسیط علی ، آنکه خیبر ز جا بَر کَند که پشت دلیران به خاک افکند علی ، پهلوان سواران گُرد جدا کرد سرِ عَمْر بِنْ عبدِوُد علی ، آن وفادار به عهد خدا نشد لحظه ای راه حق زو جدا علی ، آن مُطَّهَر زِ رجس پلید که تطهیر او کرد خدای مجید علی ، آنکه باشد یقیمون صلاة که او راکعون هست و یؤتون زکاة علی ، آنکه در دست او ذولفقار چو فخر عرب هست ز او افتخار علی ، آنکه در کعبه دیده گشود چنین برتری را به عالم که بود علی ، آنکه حکمش بمیزان بُوَد چو شمشیر عدلش که برّان بُوَد علی ، آنکه باشد چو آب حیات به آن بحر طوفان سفینه نجات علی ، آن یک از پنج آل عبا زِ توصیف آنان حدیث کسا علی ، آنکه باب است بر شهر علم شجاعت زِ او باشد و صبر و حِلم علی ، آن که سقای کوثر بُوَد به زهرا چنین خوب شوهر بُوَد
علی ، آنکه حجت بُوَد رهنما علی دست گیرد به هر دو سرا علی است ولیّ و علی هست امام علی جانشین هست و ختم کلام هر آنکس من هستم چو مولای او پس از من علی هست آقای او بمانَد زِ من دو امانت چنان بدارید نیکو به قلب و بجان یک اول کتاب است قرآن بُوَد بخواند هرآنکس مسلمان بُوَد کلام خدا باشد این راه دین چراغ مسیر استُ نور مبین و آن دیگری اهل بیت من است بدانید که آن شاه بیت من است همیشه بمانید همراهشان به گفتار و کردار دلخواهشان همیشه به این دو تمسّک کنید وزین دو ، دل خود تبرّک کنید به قرآن و عترت همی راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی هر آنکس که ایشان کند شادمان یقین قلب من شاد کرده از آن هر آنکس که قلب مرا شاد کرد بدانید ، یزدان از او یاد کرد پس آنگه به زیر آمد از منبرش صحابه گرفتند دور و برش یکایک برفتند نزد علی مبارک بگفتند بر آن ولّی درود و سلامش فرستاده اند چنین دست بیعت به او داده اند که الیوم اکمل بشد دینکم و اتممتُ نعمت شما را لَکم رضیتُ لکم زانکه اسلام دین بشد دین برتر به روی زمین بگفته است افراز شعر غدیر که فردای محشر بُوَد دستگیر بماند از او این سخن یادگار امید است روحش بگیرد قرار افراز۱۴۰۰/۰۵/۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"غدیر" غدیر_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع) کجاست عطر دل‌انگیز آشنای علی؟ نوای اشهد انّ ... علی ولیّ الله شنیده می‌شود از عرش در ثنای علی صدای قافله‌ها از غدیر می‌آید هنوز می‌رسد از دورها صدای علی [طلوع دست علی بین دست پیغمبر ظهور جلوه‌ی والشمس والضحای علی] * چه گفت؟ گفت محمد(ص) که هرکه یار من است به مهر سر بنهد بر سرِ وفای علی چه گفت؟ گفت هرآنکس که مبتلای من است دوباره دل بسپارد به ابتلای علی چه گفت؟ گفت هرآنکس که مردِ راه من است قدم قدم برود راهِ ردّپای علی چه گفت؟ گفت که هرکس که مقتداش منم نمازِ جان بگزارد به‌اقتدای علی * شما! که اهلِ هوایید! سینه پاک کنید مگر شود ریه‌هاتان پر از هوای علی شما! که ابرو_ در هم کشیده‌اید از بغض دهید دل به نگاهِ گره‌گشای علی شما! که پشتِ در خیبرِ تن‌اید اسیر نظر کنید به بازوی لافتای علی شما که در پسِ احزاب کینه پنهانید! نمانده راهی جز_ سایه‌ی لوای علی یتیم‌های زمان! هان! فقیرهای زمین! شوید جمع همه بر درِ سرای علی که باز، روی لبِ جبرئیل باز شده است شکوفه_ غنچه‌ی آیات هل اتای علی * هزار و صدها سال از غدیر می‌گذرد کجای واقعه مانده است ماجرای علی؟ مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟ گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی مرید سنت شیخین زور و میز شدیم کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟ زبیرهای زمان، طلحه‌طلحه جمع شدند جمل‌نشین شده قرآن دلربای علی چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز گسست مارا، از بند کفش‌های علی چه زود وارث تخت بنی‌امیّه شدیم چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟ چه شد تقدّس لبخند بی‌ریای رسول(ص)؟ چه شد تفاخرِ کف‌پوشِ بوریای علی؟ چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟ غم رثای نبی خطبه‌ی رسای علی؟ چه شد حکایت شب‌ها و شمع بیت‌المال؟ چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟ چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟ کجاست سفره‌ی افطار باصفای علی؟ * پس از غدیر چه کردید با علی؟ ای‌کاش که از گناه شما بگذرد خدای علی در ابتدای علی مانده شعر من، افسوس! قصیده راه ندارد به انتهای علی غدیر: قصه‌ی مظلومی علی است، دریغ! غدیر: روضه‌ی چاه است و ناله‌های علی https://eitaa.com/mmparvizan
از بس که هست آینۀ حق نما علی هر دَم نشسته روی لبم ذکر « یاعلی» خورشید شد خجل چو خبردار شد که هست خورشیدِ پُر فروغِ سپهرِ وِلا علی مانده سه روز کعبه فقط چشم انتظار تا که نِهَد به دیده اش از لطف ، پا علی در خانه ای که غیر خدا نیست صاحبش بنگر چگونه کرده در آن خانه جا ، علی بت های کعبه را همه افکند بر زمین بگذاشت روی دوشِ نبی تا که پا ، علی موسی ز رودِ نیل گذر کرد تا که گفت : «یا مصطفی محمد» و « یا مرتضی علی» شأن نزول « آیۀ تطهیر» فاطمه شأن نزول رایحۀ «هَل اَتی...» علی استاد جبرئیل امین است و کرده است در زندگی به ختم رُسُل اقتدا علی بر دوش خویش بار امانت گرفت و بست با کردگار ، بیعتِ « قالوا بلی .. » علی با فاطمه گذاشت غمش را به اشتراک در کوچه ها شنید ز بس ناسزا علی حتماً خودش به «یاعلیِ» خویش کَنده است در جنگ ، بابِ قلعۀ خیبر ز جا علی شکر خدا که از کَرَمِ خویش ، شیعه را همسایه کرده است به فردوس با علی شکر خدا که در همۀ لحظه های سخت با لطف حق رسیده به فریاد ما علی ما را غمی به دل ، ز غمِ روزگار نیست زیرا برای شیعه نموده دعا علی روزِ جزا به اذن خدا می کند ز لطف هر شیعه را برای شفاعت سِوا علی هر مشکلی که بوده به کار من و شما بوده همیشه یاور و مشکل گشا علی بگشای چشم و خوب نظر کن که بنگری دارد حضور مثل خدا هر کجا علی مشعر علیّ و مروه علیّ و صفا علی مشهد علیّ و قم علی و سامِرا علی کعبه علیّ و قبله علیّ و مِنا علی مکه علی، مدینه علی، کربلا علی با خون وضو گرفت و ز محرابِ بندگی پرواز کرد تا حرم کبریا علی .........؛.........؛......... فرمود: « زَیِّنوا مَجالِسِکُم ...» ختم انبیا یعنی کنید در همه جا ذکر «یاعلی» مجلس تمام گشت و نشد حرف دل تمام زیرا نداشت در دلِ من اِنتها علی علی اکبر شجعان « محزون اصطهباناتی» خیمه گاه شعر کانال رسمی اشعار مذهبی علی اکبر شجعان. سروش : https://sapp.ir/shajaan_mahzoon ایتا : https://eitaa.com/shajaan_mahzoon سایت ادبی شهید رابع ـ استهبان http://rabe4.rzb.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2024_06_16_13_20_30.mp3
6.78M
بمناسبت عید غدیر خم ولایت حضرت علی علیه السلام علی روستا عضو کانال
به دلـم نام تو افتــاد و زبـان گفت علی شعر جوشید و قلم با هیجان گفت علی قلـــم از زمــزمهٔ نام علــی شــور گرفت از دلِ زمـزمی از اشک روان گفت علی چه ردیفی! که از آن شد غــزلم دریایی وچه بحری که به شور آمد ازآن گفت علی دل شوریده از این بحر، تب و تاب گرفت صــد و ده مرتبه در هر ضربان گفت علی این علی کیست که در آینـــهٔ لَــم یَــزَلی نور حق در پسِ آن جلوه کنان گفت علی این علی کیست که بر مقدم این فوق بشر کعبه از شوق، ترک خورد و عیان گفت علی او همـا ن است که از برق دمِ شمشــیرش ماه در هاله ای از شرم، نهان، گفت علی او همــان است که از روز ازل در رگ مــا خون به جوش آمد و در هر شریان گفت علی بو ترابی که به هر ذره ای انداخت نظـر آفتابی شد و بی شـرح و بیان گفت علی تا نگاهــش به درِ قلعــــهٔ خیبــــر افتـــاد در از آن هیبت او خورد تکــان گفت علی در غدیری که خُمَش مستِ تولّا شده بود مِی به جوش آمد از آن عشق وچنان گفت علی؛ برکه دریا شد و دریا متــلاطم شد و بعد موج ، تکـرار شد از این جریان گفت علی باز هم راهــیِ معـراج شد آن دست خدا راه حــق را به بشــر داد نشان گفت علی هرکه نوشید فقط قطره ای از شهد غدیر سومین اَشهَـدِ خود را در اذان گفت علی "کیمیا"یی است سعادت که ز خاک درِ او می شود قسمت هر کس که به جان گفت علی (کیمیا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رای ما... رای ما مثل بذرهایی هست که به دستان خویش می کاریم صبح جمعه دوباره می آییم تا حریم تو را نگه داریم ۰۰۰۰ فصل برداشت هم تماشا یی ست ! با حضوری دوباره و دلشاد «دست در دست هم دهیم به مهر» «میهن خویش را کنیم آباد» کیوانی دیدار نزدیک است ... 8تیر ماه 1403
🔹🔹🔹🔹جریانهای شعر معاصر 🔹🔹🔹🔹فرا سپید🔹🔹🔹🔹 ‍ فراسپید چه نوع شعری است ✨مقدمه:شعر نو، شعر سپید و ... این‌ها همه قالب‌های شعری مختلفی هستند که شاعران در قالب آنها گفته‌ها و احساسات‌شان را،منظوم،برای دیگران بیان می‌کنند.در ادوار گذشته، شاعران،مکرّر،به دنبال نوآوری در سبک‌های شعری بودند و هرکدام هم با مخالفت‌های شاعران پیرو سبک‌های پیشین روبه‌رو می‌شدند. زمانی که نیما یوشیج سعی کرد قالب‌های هزاران ساله شعر کلاسیک را بشکند و«شعر نو»را بنیان‌گذاری کند هم با مخالفت‌های بی شمار مواجه شد،تا آن جا كه"احمد شاملو" هم در مجموعه ی «هوای تازه»،گونه جدیدی از شعر نو را خلق کرد که به آن"شعرسپید"معروف شد.در این سبک عموماً وزن عروضی رعایت نمی‌شود ولی آهنگ و موسیقی مشهود است. اما چندسالی است شاعران بازهم به دنبال شکستن تمام قالب‌ها هستند.مدتی است که نام گونه جدیدی از شعر شنیده می‌شود؛شعر «فراسپید».🙋‍♂ نیما یوشیج، موسیقی ، وزن و قافیه شعر کهن را از حالت"متقارن" به "نامتقارن" تبدیل کرد. او نه قافیه را از میان برداشت نه وزن را.بلکه آن‌ها را از حالت متقارن❔(مصراع‌ بندی شده) در یک بیت به واحدهای شکسته پلکانی❔(نامتقارن) تبدیل کرد و در نتیجه آزادی عمل فراوانی برای شاعر پدید آمد.🤷‍♂ در این هنگام گرچه قافیه و وزن هجایی نامتقارن شده بود اما شعر نیما دارای توازن بود و سلیقه مردمی که به شعرهای کلاسیک گوش داده بودند را ارضا می‌کرد.شاملو جسارت کرد و توازن را از سازه ی پلکان حذف کرد.حذف کامل قافیه و وزن هجایی باعث تولید بی‌نهایت شکل پلکانی در شعر سپید شد.منتقدان نیمایی معتقد بودند:"شعر فارسی با این کار از بین می‌رود"،❗ اما چنین نشد.عدم تقارن و عدم توازن هردو از ویژگی‌های شعر سپید شده بود.برخلاف نظر منتقدان، عدم توازن با شگردهای ابتکاری شاعران جبران شد.با ورود شبکه‌های اجتماعی به عرصه ادبیات، شخصی شدن سبک شعر در غیاب تقارن و توازن روند پرسرعتی به خود گرفت. با توجه به مقتضیات عصر دیجیتال و سرعت،شاعران فراسپید به دنبال حذف پلکان‌ها و کم کردن سطرها رفتند و تلاش کردند که در شعر خوانش پیوسته و بدون مکث ایجاد کنند. در این سبک از شعر،از ابزار"بینامتنی" به وفور استفاده می‌شود؛اما با در نظر گرفتن همه این مطالب، هنوز هم تعریف دقیق و شسته رفته‌ای برای این نوع از شعر وجود ندارد . (( تعریف شعر فراسپید ✍ "همان طوری که از اسمش برمی‌آید ظاهرا افرادی که مدعی این گونه شعر هستند نگاه‌شان از قالب سپید و معیارهای شعر سپید عبور کرده است و آن حداقل‌ شرایطی که برای شعر بودن یک اثر قائل بودیم تا شعر سپید تلقی شود را هم پشت سر گذاشته‌اند." "شعر سپید،وزن و قافیه را کنار گذاشته و فقط به توانمندی زبانی در بیان منثور شعر اعتقاد دارد،شاعران شعر فراسپید همین حداقل را هم کنار گذاشته‌اند و اسم کارشان را هم شعر فرا سپید گذاشته‌اند.")) 🌺 🌹 🍎 🌺 🌹 🌺 🌹 و این هم شعری فراسپید:💁‍♂ این روزها به علت فشار خون بالا بینایی چشم چپم مختل شده...چه بگویم:❓🤷‍♂ همه ی درد م بینایی بود...کور که باشی قافیه برایت بافته می شود...باخته را بر تن اعتراف تافته می کنند. ...سگ ولگرد صادق در عوعو شبانه می چرید... که من لامصب مسخ نگاه تو شد....عروض عرض زندگی نبود...طول گام های نانجیب شتر مستی بود که ازمیان میان ریگ های داغ ...خواب یعنی تابویی از لاطائلات الهی آمیخته با خزعبلات فلسفی...فلسفه از موجودیت نگاه ات که ساقط شد... عقربه ها دو خط موازی شدند ...زمان سوار بر بردارمکان....زمان چیزی نبود....مگر نرینگی کفتار در دست ماده سگی لجوج.... وقتی با وعده ی خنذر پنذر هم به زاییدن تن نمی دهد...شکل ماه سکه ای ست درکف برکه ی سیاه .....شفق شعرغروب نیست مستی نور است....که افق را بالا می آورد....شندر پندرها ی روی دیوارهزینه ی موزه ی جهنم هم نمی شود...می خواهدعجولانه راه شفقت را بند کند به قامت قیامت......هجوم تکامل ...درعمق نگاه حلقه ی تعین توالی ...آکروبات، یادگار صحنه ی دار حلقه ی اجدادی بود......پشت گوش گوزن مخملک می زند... حراج ململ روی کپل چارپای مولیان که نسب پدری اش را اسب می داند......عنینه گی بقا...استمنای عشق شبانه ... با زاد ولد هندسی...جنگی نا برابر....به شی وارگی سفرلاویان بیا کن به عنصر مقرّب... " گم شدن " در مه آلود اشارت های رکیک .....رسیدن به کهن الگوی بنیادین.... در دهان نیمه باز.....غارت استعاره ها...یک نگاه به اندام پشت ... ستونی با طعم نمک ...شهرنو خداوندگار لوط....در با ریکه ی نگاه آژدان غزی...لفت و لیس نا متعارف ... می ریزد.ازکف بی خبری ...زخمی چرکین به بوطیقای شعر شهر... شاعر:صحبت پارکی نظر شخصی،نورمحمدی علوم وفنون ادبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرفی کتاب شاعران در جست‌وجوی جایگاه: نگاهی دیگر به تحوّل شعر فارسی 🔸 کتاب شاعران در جست‌وجوی جایگاه: نگاهی دیگر به تحوّل شعر فارسی، تألیف مسعود جعفری جزی، استاد دانشگاه خوارزمی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، زمستان ۱۴۰۲ در انتشارات نیلوفر منتشر شده است. 🔸 به نوشتۀ جعفری جزی، سخن اصلی این کتاب آن است که شاعران در تاریخ ادبیات جایگاه ثابتی ندارند و منزلت ادبی آن‌ها تحت‌تأثیر عوامل مختلف تغییر می‌کند و این ویژگی به شاعران معاصر اختصاص ندارد و در همۀ دوره‌های تاریخ ادبیات شاهد چنین تغییری هستیم، چنانکه شاعران بزرگ و نام‌آشنای ادبیات کهن نیز از این تغییر جایگاه برکنار نمانده‌اند. افزون‌بر این موضوع، در این کتاب به مسئلۀ مفاخره‌ها و ازخودگفتن شاعران و اظهارنظرهایشان دربارۀ سرایندگان پیشین و معاصر نیز پرداخته شده است. 🔴 متن کامل معرفی کتاب را در وبگاه فرهنگستان به نشانی زیر بخوانید: 🌐 https://apll.ir/?p=16361
پریدند و رفتند سوی بهشت شهیدان پرواز اردیبهشت اربعین شهدای خدمت
به روایت تصویر؛ جشن ادبی غدیرانه در کتابخانه عمومی رئیسی اردکانی شیراز 🔰محفل ادبی بی‌شوخی اداره کل کتابخانه‌های عمومی فارس به مناسبت عید سعید غدیر میزبان جشن ادبی غدیرانه شد. در این نشست، از لوگوی محفل ادبی بی‌شوخی رونمایی شد. 🌐 www.farspl.ir 🔊 @farspl
تا در دل عاشقان هوای وطن است هر لحظه مرا به‌روی لب این سخن است ای هموطن همیشه در صحنهٔ عشق! هر رأی من و تو، موشک نقطه‌زن است!