🔹 اشعار عاشورایی اعتراضی
در میان شعرهای عاشورایی، نمونههایی وجود دارند که فراتر از یک مرثیهٔ صرف، در پی توجه به ابعاد دیگری از قضیهٔ عاشورا هستند. این دسته از اشعار عاشورایی، معمولاً دارای تلنگر، تنبه و اعتراض است. «شعر اعتراض عاشورایی» عنوان تقریباً تازهای برای گونهای از شعر عاشورایی است که چنین ویژگیهایی دارد. در نسبت شعر اعتراض و شعر عاشورایی، دو گونهٔ شعر وجود دارد که در ادامه به مرور این دو میپردازیم: «شعر عاشورایی اعتراض» و «شعر اعتراض عاشورایی».
«شعر عاشورایی اعتراض»، آنگونه شعری است که ناظر به وقایع تاریخی عاشورا، بر محوریت تحلیلی تاریخی است. این گونه از شعر عاشورایی، لزوماً تلاش نمیکند عاشورا را به اکنون پیوند بزند؛ بلکه سعی میکند خود عاشورا را به دقت ببیند و دنبال عبرتی تاریخی است. این دسته از اشعار، از آنجایی که به خود واقعه اشاره دارند، معمولاً سوزناکتر و به مرثیه نزدیکترند.
اما گونهٔ دیگر، «شعر اعتراض عاشورایی» است که نمونههای بیشتری از آن وجود دارد. این گونه از شعر عاشورایی، در پی اتصال عاشورا به اکنون و امروز ماست. در واقع، شعری است که با نگاهی عاشورایی، فریاد اعتراض را سر میدهد. از مشهورترین این دسته اشعار، کتاب «نامههای کوفی» سروده سعید بیابانکی است. یکی از نامهها این است:
«شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید
بگذارید
آن ها که می خواهند کنار دریا بروند
بروند».
این شعر با نگاهی به اصل واقعه، آن را به امروز ما امتداد داده است. یکی دیگر از نمونههای اخیر اینگونه شعر اعتراض عاشورایی، مجموعهٔ «شبیه» اثر علی داوودی است.
در این فرسته، نمونههایی از این دو گونه شعر عاشورایی را برگزیدهایم که فصل مشترک آنها، تلنگر و اعتراض است.
#محرم
#شعر_اعتراض
« کوی نیکنامان »
ای صبا به نزد سلطان برسان دعای ما را
کـه تفقّـدی نمـاید دل بی نـوای ما را
بر آستان خوبان همه کس امید دارد
زِ کَرَم بُوَد امـیدم بدهـد عـطای ما را
دل عالمی پریشان شده از جمال رویش
نظری به غمزه بنما که شود دوای ما را
به درِ سرای حُسنش همه مَهرُخان نشـینند
چه توقع است ، پسندد دل رو سیای ما را
خـیل عاشـقانش اکـنون به رَه وصـال پویند
به هوای نفس بستند همه دست و پای ما را
سر کـوی نیک نامان که مـرا گذر ندادند
چو ملازمان بدیدند دل پر خطای ما را
شده حسرتی به جانم که بسوزدم شب و روز
چو مـرا زِ خـود برانی بدهـد فـنای ما را
ای صبا به شاه بی سر تو بخوان سرود افراز
صـله ای ستان براتِ ، رَه کـربلای ما را
افراز ۱۴۰۱٫۰۶٫۲۵
تلنگر عاشورایی
در وقت حماسه کاش حاضر باشیم
حیف است که درگیر ظواهر باشیم
ای کاش که در بصیرت و بیداری
مانند حبیب بن مظاهر باشیم
#حسین_کیوانی
کربلا میدان بصیرت
محفل شعر قند پارسی
#محسن_چاوشی #آواز_خون
نَواسَنج
(به عالیجناب محسن چاووشی)
ای خوش نَفَس، طنینِ صدایت یگانه باد!
این رنگِ رَنج در نَفَست جاودانه باد!
ای دردِ خیس خورده به خون، زخمِ خوش نَمک!
هیهایِ جان بَلالِ تو تا بی کرانه باد
اِخلاصِ خاصِ خَلوَتیان در مَرام توست
آقای خاص! حنجره ات پُر ترانه باد
چاووش خوانِ حضرتِ دل، نغمه ات بلیغ!
نامَت بُلند بَر دَرِ این آستانه باد
گُلبانگ سِحرسایِ تو داوودیِ دُعاست
لَحنِ اَذان-زَبورِ خوشت مُؤمنانه باد
دور از تو رسمِ ناخوشِ مُشتی نَوا فروش!
تَحریرِ دِلکشِ تو، نَواسنجِ خانه باد
با آن که مَدح نیست روا در مَرام دل
این مَدحِ مَرد، ازپی نامت روانه باد
بادا هَماره ذکر لَبت «میر بی گزند»
مِحرابِ خَلوَتت همه غوغاترانه باد!
غلامرضا کافی. شیراز
نور چشمان حسینی،با شهامت، اکبری
در میان هاشمی از چهره، چون پیغمبری
زاده لیلا و همچون مرتضی شیر و دلیر
ازجوانان بنی هاشم سری و سروری
از گل باغ وجودت شد گلستان کربلا
تاج گلها،نور چشم مادر و مه پیکری
مثل پروانه به دور خیمه ها چرخیده ای
در رشادت در شجاعت مثل جدت حیدری
هیبت عباس داری خُلق نیکوی رسول
میوه باغ حسینی ماهتاب و اختری
اذن میدان داده بابا تا ببیند غیرتت
بر گلوی دشمنان دین مثال خنجری
تکه تکه دشمنان از تیغهٔ شمشیر تو
شیر غرانی و مثل ذوالفقار حیدری
بی قرار التهاب و اشک سوزان رباب
انعکاس تشنگی و گریه های اصغری
می دریدی قلب لشگرگاه دشمن را به تیر
در نبردی نابرابر از حریفت سرتری
چشم امید حرم شد همت مردانه ات
در دفاع از عزت و دین خدا چون سنگری
می بری دل از پدر با قامت رعنای خود
ذکر لاحول ولا میخواند او بر افسری
قلب خونین پدر شد بی قرار از رفتنت
شرحه شرحه پیکرت نه بال ماند و نه پری
خون چکید از چشم بابا رو به سوی خیمه کرد
در جوانان بنیهاشم به پا شد محشری
بغض لیلا وا شد و سیلاب خون صحرا گرفت
اریا اربا شد پسر به پیش چشم مادری
#ک_قالینی_نژاد_افروز