eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
271 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
246 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اربعین آمد و اشکم ز بصر می‌آید گوئیا زینب محزون ز سفر می‌آید باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کز اسیران ره شام خبر می‌آید جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا که سکینه به سر قبر پدر می‌آید گرچه پایش بود از خار مغیلان مجروح به سر قبر پدر باز پسر می‌آید رود رودی شنوم از طرف شام مگر ام لیلا بسر نعش پسر می‌آید کاش می‌داد کسی بر علی اکبر پیغام کای حوان مادر پیرت ز سفر می‌آید با خبر نیست مگر قاسم داماد که که باز نوعروس از پی دیدار ز سر می‌آید به شب عیش جدا گشت گر از وصل عروس نخل ناکامی وی باز ببر می‌آید گر علی اصغر بی‌شیر بداند که رباب با دو پستان پر از خون جگر می‌آید از پر تیر و لب تشنه فراموش کند بلبل آیا دگر از شوق به پر می‌آید ای صباگوی به عباس که از جا برخیز ام کلثوم تو خم گشته کمر می‌آید بعد از این نام کنیزی نبرد کس ببرش که دل سوخته وی به خبر می‌آید (صامتا) از چه نگفتی که سر قبر حسین عابدن خون جگر و دیده تر می‌آید ✏ «صامت بروجردی»
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
شکوه نام تو با مویه کم نخواهد شد حماسه‌ٔ تو که تسلیم غم نخواهد شد زمین زدند علم را؟ زمین قسم خورده‌ست که هیچ پرچمِ دیگر، علم نخواهد شد «بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر» ستم به سیم و زرش محترم نخواهد شد چگونه بسته امید، اهرمن به سازش تو؟ سرت به نیزه بلند است و خم نخواهد شد چه شاعرانه نوشتی که دست، همچون نی اگر بریده نباشد قلم نخواهد شد صدای زمزمه‌ٔ زمزم است! می‌شنوی؟ که هیچ آب چو آب حرم نخواهد شد مرام و نام تو حاشا که یادمان برود «چنین نبود و چنین نیز هم نخواهد شد» @Aftabgardan_ha
نماهنگ خانه ی روضه اثری جدیدی که به مناسبت ایام اربعین و صفر، توسط صدا و سیمای مرکز فارس تولید شده است. و از شبکه های تلویزیونی این روزها درحال پخش است. این نماهنگ یادآور لحظات ناب روضه های حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و سنت دیرینه روضه خوانی در خانه ها است. شاعر :
نو *ما مقاوم هستیم* شاعر خطّه ی عشق، خیز از جای وخشاب قلمت را پر کن بنویس ،باید امروز مقاوم باشیم باید امروز شکفت ، باید امروز سرود، باید امروز نوشت ،حصر آبادان را، باید امروز شکست ،حصر آب ونان را جنگ امروز پر از نامردیست جنگ با شهوت وبا شبهه وتردید وریا نرم وآرام وخموش مثل خمپاره ی شصت ، جنگ امروز پر از فتنه ی بدخواهان است عمرعاصان زمانه همگی مشغولند نهروان دگری در پیش است، ناکثین وقاسطین و مارقین وساکتین فتنه همگی گرد هم آمده اند شاعر خوب وطن ،مالک اشتر عشق بنویس که علی تنها نیست، بنویس ،تا دم خیمه ی کفر،یک قلم فاصله است. خیز وشمشیر قلم را بردار بنویس ،ما مقاوم هستیم روز جنگ است وجهاد تبیین باید امروز سرود بازد امروز شکست ،حصر آب ونان را، بنویس ،نا امیدی ننگ است. بنویس ،باید امروز مقاوم باشیم مثل دیروز حماسه چون کوه، مثل امروز حماسه جاری خیز از جای وخشاب قلمت را پر کن ما پر ا زحادثه ایم ، ما پر از خاطره ایم ، ما پر از ایثاریم، ما پر از آبادان ،ما پر از خرمشهر ، ما پر از بهمنشیر، ما پر از کارونیم بنویس ،که جهاد من وتو تبیین است ، بنویس ،ما به امید خدا باز هم می گذریم ،از کانال ماهی، از سه راهی شهادت ، از همان تنگه ی دلتنگ احد، از سر پیچ نفاق، از سر کوچه ی تردید ونفاق. بنویس ،ما پر از حادثه ایم ، ما پر از خاطره ایم ،ما پر از بارانیم ما پریم از فکه،از دوکوهه ،ما پر از آوینی ،پر دهلاویه ،ما پر از چمرانیم. لیلی ما عشق است ،ما پر از مجنونیم ما پر از خاطره های جنگیم از هویزه ،دشت عباس ،حمیدیه ،طلاییه ،شلمچه ،همگی تا سی وپنج کیلومتری اهواز پریم، آری ،باید امروز مقاوم باشیم. مثل گردان کمیل ،لشکر المهدی ،لشکر ۱۹ فجر ما پر از شعر وشعور وصبریم ما پر از حادثه ایم مثل یک خرمشهر، ما پر از ایثاریم ،مثل یک آبادان شاعر خطه ی عشق! قلمت را پر کن ،پر از جوهر عشق بنویس ،که به امید خدا صبح پیروزی ما نزدیک است. قلم ودفتر ما ،موشک نقطه زن است هدفت را بشناس، وقرار من و تو باید نقطه ،سر ِ خط مقدم باشد. شعر ما ،شعر خط وخال و لب وچشم ودل وابرو نیست، شعر ما شعر بلندِ ایثار شعر دلتنگی وصبر، شعر تو ،شعر من ،موشک نقطه زن است ادبیُات دل ما امروز باید از جنس حماسه باشد بنویس ،ما مقاوم هستیم ،مثل یک قایق عاشورایی ،در دل پهنه ی آبی خلیج مثل پهپاد مهاجر ،مثل سجّیل وابابیل بر بلندای سر اسرائیل مثل رعد ،مثل شهاب آری ،من وتو،باید امروز مقاوم باشیم. مثل ایمان حسن نصرالله مثل فخری زاده ،احمدی روشن ها شهریاری وعلیمردانی ،مثل تهرانی ها باید امروز سرِ خطِ مقدم باشیم، رمز پیروزی ما یا زهراست. ما در این جنگ نرم ،در جهاد تبیین نادریم ،مثل طالب زاده عاشقیم ، مثل آوینی ها کاظم آشتیانی ،مثل آن باکری وکاظمی وخرازی چون شهیدان سرافراز حرم ما مقاوم هستیم ، ودفاع همچنانم باقی ست، همچنان پاک و مقدس ،تا قدس شاعر خظه ی عشق قلمت را بردار، زیر فردا بنویس، نا امیدی ننگ است. جنگ امروز بسی سخت تر است،جنگ ترکیبی ونرم افزاریست بنویس ، هر که دارد هوس کرببلا بسم اله! هرکه دارد به لبش قدس ولنا بسم اله ! بنویس ، حصر نومیدی را باید امروز شکست . جنگ ترکیبی امروز ،جنگ تحمیلی نا امیّدیست، جنگ با یاس و خمودی وفساد وتبعیض جنگ با شهوت و با شبهه و تردید ونفوذ آری ،بار دیگر بنویس ، جنگ امروز دفاعی ست مقدس! مثل جنگ دیروز، از همان جنس حماسه ،از همان رنگ حضور باید امروز شکفت ، باید امروز سرود باید امروز شکست حصر آب ونان را بنویس ،باید امروز مقاوم باشیم مثل دیروز نبرد، باید امروز ،همه ،،حاج قاسم ،،باشیم. # سروده : حسین کیوانی شیراز - آذر ۱۴۰۱ شعر برگزیده بیست و چهارمین کنگره شعر دفاع مقدس در بخش استانی شد.
به نام خدا جلسه انجمن شعر شاهچراغ زمان: شنبه، هجدهم شهریور ماه هزار و چهارصد و دو ساعت 17 (پنج بعد از ظهر) مکان: حرم مطهر حضرت احمد ابن موسی، سالن کوثر حضور شاعران گرامی موجب تحول احوال است.
سلام آقای دکتر ما که به دبیرخانه فارس ارسال کردیم ازطریق این شماره هم می تونیم ارسال کنیم...
نه نیاز نیست. این برای دبیران است که در استان ها نمی توانند شرکت کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 ای یار مهربان من امروز الوداع دانای خوش زبان من امروز الوداع جای توراگرفت فیلم مجازي و متن داغ استاد‌ خوش بيان من امروز الوداع سرچشمه ی تمام علومی ولي چه حیف هجران تو زيان من امروز الوداع باشد کتابخانه چه خلوت چه سوت کور مظلوم بی زبان من امروز الوداع ازصبح تا به شب پی گوشي گذشت وحیف رفتی زآستان من امروز الوداع ای یارمن کتاب من و نورقلب من بازم بتاب به جان من امروز الوداع ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ حمید روحانی
سلام ای عطر مریم زیر باران! دوستت دارم خودت این ابر عاشق را بباران، دوستت دارم به باران می سپارم تا به روی شیشه ات از من هزاران بوسه بنویسد، هزاران دوستت دارم تو را چون اولین باری که گفتم «آب»، می خواهم شبیه اولین روز دبستان دوستت دارم شبیه کودکی که روی دستش می زند آرام نخستین قطره های نرم باران دوستت دارم چه باشی، چه نباشی دوست، عاشق، همسفر، همراه چه فرقی دارد اصلاً با چه عنوان دوستت دارم؟ تنفس می کنم زیبایی ات را، خواب می بینم شبیه نبض گل در ذهن گلدان دوستت دارم دلم را شهردار شهر عشقت کن که بنویسم به روی تابلوهای خیابان: دوستت دارم مرا در هُرم تابستان اندامت برویان تا خودم چتر تو باشم در زمستان، دوستت دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنگر... همین اخاذی میراث یزیده لواسان سازی میراث یزیده در این قرن جدید وعصر امروز همین ،سگ بازی،میراث یزیده ......................... جهان امروز در جنگی جدیده داره هر روز صدها ک‍ُشته می ده کسی که روسری را از سر انداخت یقین دارم که از نسل یزیده کیوانی تبیین
. پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت باریک بینی‌ات چو ز پهلوی عینک است باید ز فکر دلبر لاغر میان گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست رو پس نکرد هرکه از این خاکدان گذشت در راه عشق گریه متاع اثر نداشت صدبار از کنار من این کاروان گذشت از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت حب‌الوطن نگر که ز گل چشم بسته‌ایم نتوان ولی ز مشت خس آشیان گذشت طبعی به‌هم رسان که بسازی به عالمی یا همتی که از سر عالم توان گذشت مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود آن سر که خاک شد به ره از آسمان گذشت در کیش ما تجرّد عنقا تمام نیست در قید نام ماند اگر از نشان گذشت بی‌دیده راه اگر نتوان رفت پس چرا چشم از جهان چو بستی از او می‌توان گذشت؟ بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و زان گذشت
"جلال و شعر: به بهانه‌ی سالروز درگذشت" جلال آل احمد از نویسندگان شاخص و صاحب‌سبک و تاثیرگذار روزگار ماست که می‌توان به دلیل اهمیت جایگاه ادبی‌اش، بین او و شعر معاصر نیز در چند گزاره، پیوند برقرار کرد. گزاره‌ی اول: آشنایی و همسایگی جلال با نیما، نقشی متمایز برای او و سیمین در شعر معاصر باز کرده است. روایت‌هایی از او و سیمین درباره‌ی زندگی و مرگ و مرام نیما نقل شده که اسنادی مهم در نیماشناسی است. گزاره‌ی دوم: زبان داستان جلال محاوره‌ای، روزنامه‌نگارانه و واقع‌گراست؛ پس به ضرورت، بافتی مغایر با زبان شاعرانه دارد؛ حال آنکه حتی زبان دانشور در مقایسه با او ظرفیتی سازگارتر با شعر دارد. گزاره‌ی سوم: جلال در سخنانش قضاوت‌ها و نقدهایی درباره‌ی شعر مطرح کرده است. اصرار او بر محتواگرایی در داستان، سبب‌شده نقدهایش بر اشعار نیز کمتر از منظر فرم و زبان شاعرانه اهمیت داشته باشد. بعید نیست که ادعا کنیم او فرم شاعرانه و موسیقی زبان را به‌درستی نمی‌شناخته؛ نکته‌ای که در برخی اظهار نظرهای او نیز مشهود است. برای مثال در دستخط جلال روی شعری از سپانلو (در حاشیه‌ی کتاب تبعید در وطن)، پیشنهادهایی ثبت شده که وزن و فرم شعر را دچار خطا کرده؛ گویا او صرفا به به‌سازی معنای شعر در نقدش توجه داشته است. گزاره‌ی چهارم: زندگی و مرگ جلال هم بر شعر معاصر تاثیر نهاده و شاعرانی را بر انگیخته که اشعاری در سوگ او بسرایند. از مشهورترین این اشعار سپیدسروده‌ای از احمد شاملو با مطلع زیر است: قناعت‌وار تکیده بود/ باریک و بلند... جز او اخوان و سیمین بهبهانی و منزوی و... هم‌ اشعاری برای او سروده‌اند. @mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمِ تو را اگر چه خمار آفریده‌اند آمیزه‌ای ز شور و شرار آفریده‌اند از سرخیِ لبان تو ای خونِ آتشین! نار آفریده‌اند، انار آفریده‌اند یک‌قطره بوی زلفِ تَرَت را چکانده‌اند در عطردانِ ذوق و بهار آفریده‌اند زندانی است روی تو در بندِ موی تو ماهی اسیر در شبِ تار آفریده‌اند مانندِ تو که پاک‌ترینی فقط یکی مانند ما هزار هزار آفریده‌اند سعید_بیابانکی
طنزک آن روز که ما تِلو تِلو می خوردیم شیرِ شتر و کباب گُو می خوردیم از این همه فست فودها خسته شدیم ای کاش کمی ،،اوشین پلو،،می خوردیم کیوانی دفاع مقدس اوشین پلو
‌ رفیق یکدله، غمخوار یار باید و نیست فغان! چه‌ها که درین روزگار باید و نیست [ ای تقدیم به برادران عزیزم : علیرضا زارعی اسفندآبادی، علی کشاورز و احمدرضا علی‌بابایی] رفیق یکدله! غمخوار و یار باید و هستی! برادرانه در این روزگار باید و هستی میان سیل غمم، در میانه‌ای نه کناره... زمان سختی من در کنار باید و هستی به وقت سردی این مردمان اهل زمستان نوید بخشِ هوای بهار باید و هستی زمانه ریخت به کامم شرنگ تلخی و اینک رفیق من چو مِیِ خوش‌گوار باید و هستی برین برادری‌ات برقرار باید و هستم... برای شعر و غزل بی‌قرار باید و هستی رفیق باده‌کهن، هم‌پیاله، هم‌سفر من، به شعر دلکش سعدی دچار باید و هستی! سکوت، عربده‌ها می‌زند که هیس! ولیکن کنون تو بر سر ظالم هوار باید و هستی در این زمانه که یاری به شرط کاخ‌نشینی‌ست، رفیق خاک‌نشین! یار غار باید و هستی اگرچه مایه‌ی شرمندگی نباید و هستم رفیق! مایه‌ی صد افتخار باید و هستی... ۲۲ تیر ۱۴۰۲ - حافظیه ‌https://t.me/mohammadi_rabe ‌ ‌
"نیما و محمد معین" بیش از ۸۰ سال پیش در چنین روزهایی (۱۷ شهریور ۱۳۲۱)، محمدمعین(1293_1350) از رساله‌ی دکتری‌اش باحضور پورداوود و بهار و بزرگانی از ادب و فرهنگ روزگار خود دفاع کرد و اولین دانش‌آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی در ایران نام گرفت. معین که در لغت‌شناسی و تصحیح و دستور زبان و فرهنگ و ادب باستان و حوزه‌هایی متعدد از زبان و ادب فارسی و فرهنگ و عرفان ایرانی_ اسلامی، شناخته شده بود و کمتر دانش‌آموخته‌ی ادبیاتی را در این دهه‌ها می‌توان نشان گرفت که به دقت و تواضع و خویشتنداری او تحقیق کرده و نوشته باشد. نکته‌ی شگفت‌انگیز درباره‌ی او باور نیما (پدر شعر نو فارسی) است که در متن وصیت‌نامه‌اش، این‌گونه از او سخن گفته است: " ... بعد از من هیچ‌کس حق دست‌زدن به آثار مرا ندارد؛ به‌جز دکتر محمد معین، اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند، ضمنا دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی و آل احمد با او باشند. به شرطی که هر دو با هم باشند؛ ولی هیچ‌یک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده‌اند در کار نباشند. دکتر محمد معین که نسل صحیح علم و دانش است کاغذ پاره‌های مرا بازدید می‌کند. دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده‌ام مثل کسی است که او را دیده‌ام. اگر شرعا می‌توانم قیّم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیّم است؛ ولو این‌که او شعر مرا دوست نداشته باشد... ." @mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه تو کدام آینه‌ای؟ صلّ علی آیینه... تو کدام آینه‌ای،ای شرف‌الشّمس غریب که زد از دوریِ دیدارِ تو چشمم پینه..‌. از همه آینه‌ها چشم رها کرده‌تری می زنند آینه‌ها سنگ تو را بر سینه... لوح محفوظ خدا!آینه‌گی کن یک صبح که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه... در همه آینه‌ها نام تو را کاشته‌ایم ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه...