eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
564 ویدیو
112 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه‌تکانی تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی ✍🏻 🏷 |
کشتی نجات کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات... یا حسین بن علی عشق، دعای عرفه‌ست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات... تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات مرحبا آجرک الله بزرگا مردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات ✍🏻 🏷 | علیه‌السلام
خراسان در خراسان نور در جان تو می‌چرخد مگر خورشيد در چاك گريبان تو می‌چرخد؟ خراسان مُهر دريا می‌شود با گام‌های تو به دست ابرها تسبيح باران تو می‌چرخد اگر شوق وصالت نيست در آيينه‌ها، درها چرا آيينه در آيينه، ايوان تو می‌چرخد طواف عاشقان هم بر مدار چشم‌هاي توست سماع صوفيان هم گرد عرفان تو مي‌چرخد . به سقّاخانه‌ات زيباست رقص كاسه‌هاي نور در اين پيمانه، آن پيمانه، پيمان تو می‌چرخد . بيابان در بيابان گرگ شد، هر كوه، صيّادی چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می‌چرخد . در اين آدينه لبريز از آغاز گل، شاعر! شروع تازه‌ای در بيت پايان تو مي‌چرخد مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن هزج مثمن سالم
عاشقان، از گونِ دشتِ عطش طاق‌ ترند ماهیانی که اصیل‌ اند در اعماق‌ ترند... دوره ی آینگی سر شده یا آینه نیست؟ مردمِ کوچه ی آیینه بداخلاق ترند... واعظا! موعظه بگذار؛ که وعّاظِ عزیز به تقلّای گناه از همه مشتاق ترند... راستی‌را، اگر از نان و خورش نیست خبر، این گدایان زِ چه از پادشهان چاق ترند..؟ پسران و پدران، بی‌خبر از حالِ هم اند روزِ محشر، پدران از پسران عاق ترند... بعد از این نامِ من و گوشه‌ی گمنامی‌ها که غریبانِ جهان، شهره‌ ی آفاق ترند...
عاشقان، از گونِ دشتِ عطش طاق‌ ترند ماهیانی که اصیل‌ اند در اعماق‌ ترند... دوره ی آینگی سر شده یا آینه نیست؟ مردمِ کوچه ی آیینه بداخلاق ترند... واعظا! موعظه بگذار؛ که وعّاظِ عزیز به تقلّای گناه از همه مشتاق ترند... راستی‌را، اگر از نان و خورش نیست خبر، این گدایان زِ چه از پادشهان چاق ترند..؟ پسران و پدران، بی‌خبر از حالِ هم اند روزِ محشر، پدران از پسران عاق ترند... بعد از این نامِ من و گوشه‌ی گمنامی‌ها که غریبانِ جهان، شهره‌ ی آفاق ترند...
عزیز مردم دو شیر مرد خداجو، دو رستم‌اند آن دو دو یار همدل و همراه و همدم‌اند آن دو دو زنده تا به ابد یا دو کشتۀ ره عشق دو جسم پاک، دو روح مجسم‌اند آن دو دو دُرّ نادر و دو کیمیای دور از دست میان این همه، دردا! عجب کم‌اند آن دو.. قسم به عشق که بیگانه با هوس بودند به رمز و راز شهادت چه محرم‌اند آن دو.. عزیز مردم و با مردم‌اند یار و رفیق کنار قافلۀ شادی و غم‌اند آن دو شبیه آب روان روح زندگی دارند که سلسبیل، که کوثر، که زمزم‌اند آن دو.. شکست قامت دشمن ز کوه هیبتشان که آیه‌های جهادند و محکم‌اند آن دو ✍🏻 🏷 |
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما خاصه این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است خاصه این شب‌ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب‌های قدر کاش حَوِّل حالَنایی‌تر شود احوال ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبال ما گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال تا همه خورشید گردد روزی امسال ما
سحر از راه رسیده‌ست... بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان می‌گذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم‌نم اشکی شد و رفت خانه ابری‌ست خدایا! رمضان را چه کنم؟ شانه بر زلف دعا می‌زنم و می‌گریَم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب «حیّ علی...»! لقمۀ نوری برسان سحر از راه رسیده‌ست، اذان را چه کنم؟... کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان پیش تقوای عیان، جُرم نهان را چه کنم؟ کاش می‌شد که سبک‌تر شوم از سایۀ خویش آفتابا! تو بگو خواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجه از طعنۀ پیران پریشان نشدم با چهل چلّه جنون، پند جوان را چه کنم؟ غرقۀ موج رجز، گم شدۀ بحر رَمَل سینه خالی ز معانی‌ست، بیان را چه کنم؟ ✍🏻 🏷
خانه‌تکانی تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷
علم الیقین اگر دینی‌ست باقی در جهان بی‌شبهه دین توست یداللهی که می‌گویند خود در آستین توست.. تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست اگر در جان ما عطری‌ست عطر یاسمین توست تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم اگرچه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست نه رسم معتصم ماند و نه تلخی‌های اُمُّ الفضل اگر شعری به جا مانده‌‌ست، شور دلنشین توست جوادُالحقِّ اِشفَعنی، تقی‌ُّالعشقِ ادرکنی اگر علم و یقینی هست از علم‌الیقین توست ✍🏻 🏷 علیه‌السلام
درس شهادت ببین که صاحب عشق سلیم و عقل سلیم به غیر دوست سرش را نمی‌کند تسلیم کسی که عطر خدایی گرفته جان و تنش نگاه کن چه سبکبال می‌رود چو نسیم چه عاشقانه و مستانه نوش جان کرده‌ست از آن شراب که از کوثر است و از تسنیم اگر شهادت پادرمیانی‌ای نکند چگونه تازه شود عهد دوستان قدیم؟ رشید و باقری از درک ما بزرگ‌ترند که دردشان چه بزرگ است و داغشان چه عظیم همیشه سهم شهیدانمان ثواب جزیل هماره قسمت بدخواهشان عذاب الیم کریم اِبن کریمیم و از تبار شهید که هست نسبت صهیون لئیم اِبن لئیم الا بزرگ اماما بزرگ‌تر شده‌ای به برکت نفس و غیرت توایم قویم بزرگ‌تر شده‌ای ای امام و سرور ما که یک جهان به بزرگیت می‌برد تعظیم ز سحر سامریان هیچ بیممان نبُوَد که هست در کف تو این زمان، عصای کلیم هنوز شور تو داریم، پیشوای بزرگ رضا به راه تو دادیم، ای خدای کریم تو ای ستاره که رخشان‌تری ز هفت‌اختر به حُرمت تو قسم می‌خورند هفت‌اقلیم ببین که صهیون، کودک‌کُش است و دانش‌کُش سیاه‌روی‌تر از این شد آن سیاه‌گلیم هزار مرتبه از نو شکوفه می‌بندیم اگرچه ما را از داغتان دلی‌ست دونیم چه حکمتی‌ست که خون‌های پاکتان ما را به غیر درس شهادت نمی‌دهد تعلیم به رعد و فاتح و سجیل و نازعات قسم ز خشم خویش، تل‌آویو را کنیم جحیم چه غم ز حیلت فرعون و فتنهٔ نمرود که پیر و مرشد ما موسی است و ابراهیم سپیده بر سرتان لشکر ابابیلیم که ما عذاب الیمیم، ما عذاب الیم به خوان آخر تاریخ، رستمانه بزن شهاب فاتح ما را به جان دیو رجیم وطن اگر به مَنَت حاجتی‌ست، این دل و جان! مرا سری‌ست که با شوق می‌کنم تقدیم ز برکت شهدا این وطن حرم شده است که دور باد حوادث از این خجسته حریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷
واکنش علیرضا قزوه به اهانت یک بلاگر به فردوسی اگر قصد جان تو رستم کند سرت را به یک ضربه شلغم کند برد گیو بسته تو را نزد طوس کند گریه بر حال تو اشکبوس چو تهمینه گیرد گلوی تو را فرانک زند تیغ موی تو را سپارد تو را دست گردآفرید بدان سان که از خود شوی ناامید زبانت شود مار اندر دهان بگویی که گ... خورده ام الامان سپس نوبت مار با اژدهاست شود شیر در چینه دان تو ماست بیاید سپس دیو مازندران نماند ز تو جز یکی استخوان تو را می خورد کرمک هفتواد تو را کاش می شد که مادر نزاد پس از این ببند آن دهان گشاد که رحمت به فردوسی پاک باد...