لشکر زهرا
مدعیهای عشق بسیارند
پای عشق علی، مرام یکیست
فاطمه ایستاد این یعنی
مرد و زن سهمش از قیام یکیست
پای حق، پای دین وسط باشد
مرد و زن فرق دارد آیا؟ نه
با خودت یک حساب ساده بکن
مرد این جنگ میشوی یا نه؟
پای عشق علی چه زنها که
مرد و مردانه قد علم کردند
چادر خویش بر کمر بستند
دست نامرد را قلم کردند
خواهرم! چادری که پوشیدی
قبل از این بوده بر سر زهرا
با همین چادر سیاه بمان
در سیاهیِ لشکر زهرا
چادرت سنگر است دقت کن
که شبیخون به سنگرت نزنند
دشمن از باور تو میترسد
تیر شبهه به باورت نزنند
مرد میدان اگر به خاک افتاد
عرصۀ جنگ همچنان برپاست
کوچه بازار، جبهۀ جنگ و
چادر اکنون لباس رزم شماست
نهضتی که به ما رسید امروز
از مدینه شروع شد، از در
پشت در مادرم زمین افتاد
تا بماند قیام پیغمبر
پرچم شیعه چادر زهراست
چادری که به روی خاک افتاد
هم در آن کوچه، هم زمانی که
پیش آن جسم چاکچاک افتاد
چادر خاکی همین مادر
پرچم انتقام خواهد شد
با نوای خوش اناالمهدی
درد شیعه تمام خواهد شد
✍🏻 #داود_رحیمی
🏷 #شعر_پایداری | #حجاب_فاطمی | #چادر
«شعر مقاومت در دهههای چهل و پنجاه»
در شعر شاعران جریان مقاومت عصر پهلوی که عمدتاً گرایش سیاسی دارند، هرچه از دهۀ 40 به دوران سقوط سلطنت نزدیک میشویم، استفاده از نمادهای شخصی، منفرد و غیرتکراری کاهش مییابد و زبان بهسمت نمادگراییِ تکرارشونده و قابلفهم سوق مییابد و بر میزان توجه به مخاطب عام و کمی شاعرانگی در سرودهها افزوده میشود.
با درنظرگرفتن سیر تکامل این جریان در دهههای 40 و 50، شعر مقاومت را در سه گرایش اصلی زیر میتوان طبقهبندی کرد:
نخست: دورۀ رواج شعر سیاسی در دهۀ چهل و فعالیت ادبی شاعرانی چون: سیاوش کسرایی، اسماعیل شاهرودی، اسماعیل خویی، شفیعی کدکنی و نعمت میرزازاده.
دو: دوران رواج شعر چریکی در سالهای1347 تا1350و ظهور شاعرانی از قبیل: سلطانپور، شفیعی کدکنی، جعفر کوشآبادی، اسماعیل خویی، نعمت میرزازاده و علی موسوی گرمارودی.
سه: رواج شعر سیاسی و مقاومت دهۀ 50 با محوریت شاعرانی چون: میرزازاده، گلسرخی، سلطانپور، موسوی گرمارودی، شفیعی، صفارزاده، کسرایی و خویی.
(بنگرید به حسین پور چافی، جریانهای شعری معاصر، ص ۳۴۱ تا ۳۴۵)
در نگاهی اجمالی و بدون درنظرگرفتن تفاوت شاخهها مختلف شعر مقاومت و شگردهایی که هریک از شاعران در پرداخت مفاهیم سیاسی و انقلابی در سرودههای خود دارند؛ ویژگیهای زبانی، ادبی و محتوایی اصلی این جریان را در موارد زیر میتوان دستهبندی کرد:
_ تغییر دستگاه واژگانی، استفاده از زبان ولحن حماسی و ورود واژگانی جدید به اشعار شاعران این جریان چون: جنگ، جهاد، جنگل، شهید، شقایق، گل، گلوله، تیر، تفنگ، خون، خنجر و... .
_استفاده از قالب شعری نیمایی و شعر منثور، کمی توجه به عناصر موسیقایی و وجود ضعف موسیقایی در برخی اشعار.
_گرایش بهصراحت، کمرنگ شدن تخیل و تصویر، و نزدیکی بیان سرودهها به شعار.
_ تعهد در برابر مسلک یا مکتب و همچنین گرایش از مخاطب خاص بهسمت مردم و در نتیجه ضعف بنیان شاعرانگی در اشعار در مقایسه با دیگر جریانها.
_ تغییر در حوزۀ درونمایهها و بنمایهها و روی آوردن به مفاهیم و موضوعات جدید چون غربستیزی و دشمنی با امپریالیسم، اشاره به قیامها و قهرمانان ملّی و مذهبی، تطبیق با انقلابهای مردمی دیگر ملل، دعوت به مقاومت، بیان رنجها و سختیهای تودۀ مردم، محکومکردن هنر برای هنر و دفاع از هنر سیاسی و متعهد به خلق و اجتماع.
_ تقسیم جریان شعر مقاومت به دوشاخۀ «شعر مذهبی» و «شعر خلقی و چپگرا» متناسب با نگرش سیاسی و اجتماعی شاعران.
در ادامه، بخشهایی از شعر «مجسمۀ آزادی» را میخوانیم. این شعر از دفتر «سحوری» سرودۀ نعمت میرزازاده است که نخستینبار در سال 1349 منتشر شده و میتوان آن را نمایندهای از جریان شعر مقاومت متمایل به شاخۀ مذهبی دانست:
...بر تلّی از دلار ستاده است
در دست مشعلیش فروزان
غولی خشن- به چهرۀ قدیسی-
با مشعلی عظیم که با آن
اعماق بیشۀ بولیوی را
روشن کند
... بر تلّی از دلار ستاده است
این پیکره مبشر آزادی است:
آزادی ربودن
آزادی هجوم.
اینک هزار کشتی تاراج
از چار سوی پهنۀ گیتی
خشنودی فرشتۀ آزادی را
-با ارمغان آنچه توان یافت-
رو سوی این گرسنه روانند
ای غول!ای مزور قدیس!
ای مشعل!
ای چراغ شب رهزنان دریایی!
با باد شرق
بر تو
سرانجام میوزم.
(تاریخ تحلیلی شعر نو، ج ۴، ص ۷۸)
"از کتاب منشور دوم/ محمد مرادی ص ۸۹ و ۹۰"
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
"شاعران نخست فلسطینی"
در نخستین دورهی شعر فلسطینی، شاعرانی اندک به صورتی ضمنی به مشکلات ایجادشده در منطقهی مقاومت پرداختهاند. در این سالها شاعری چون «نشاشیبی» در سال 1910 در اشعارش به توطئهی فروش زمینهای فلسطین به یهودیان اشاره کرده و در سال 1912 چاپ شعر «سلیمان فروغی» نیز در برگیرندهی چنین مفاهیمی است. در این دوره، دولتهای مقتدر اسلامی چون: عثمانی، ایران و پاکستان، درگیر معضل استعمار داخلیاند و چندان متوجه فلسطین و آژانس یهود نیستند. در کل، این سالها، دوران غفلت از مسالهی فلسطین است و شعر عرب همچنان درگیر خمریات و قصیدههای کهن به شیوهی متنبی و ابوالعلاست و کمتر مفاهیم روشنگرایانه در اشعار دیده میشود.
ویژگیهای دومین دورهی شعر فلسطین را، باید در بین سالهای 1917 تا 1948 واکاوی کرد. در این زمان، هنوز بریتانیای کبیر، فلسطین را بهعنوان قسمتی از مستعمرات خود در تصرف دارد؛ اما با گسترش فعالیتهای بنگاه یهود و پیگیریهای آنان برای جستوجوی سرزمینی واحد، اوّلین آژیرهای خطر به صدا در میآید و پس از اعلامیهی بالفور، برخی از آثار مقاومت فلسطینی سروده میشود. در این سالها تیزی نوک پیکان اشعار بهسمت انگلیسیهاست؛ با ایتحال با علنی شدن اقدامات صهیونیستها و حمایت خونریزانهی بریتانیاییها از آنان، روند شعر مقاومت شتاب گرفته است.
در این مدت، جریان خریدوفروش زمین بین یهودیان و فلسطینیان سرعت میگیرد و این رویداد، باعث علنیشدن ماجرای غصب فلسطین و آغاز حکومت اسرائیلیها بر فلسطین شده است. بسیاری از شاعران، در این زمان به گوشزد کردن خطر پرداختهاند؛ اما شعر مقاومت فلسطین، هنوز شکل یکپارچه نگرفته است.
در شعر این دوره میتوان چند موضوع محوری را در اشعار جستوجو کرد:
«1- مبارزه علیه بریتانیا بهعنوان عامل پیشبرد منویات صهیونیستها و نیز اندیشهی صهیونیسم؛
2- تأیید و مدح مبارزان و قهرمانان انقلابی؛
3- خریداری زمینهای فلسطین توسط یهودیان مهاجر.»(فرزاد، 1383: 45)
یکی از نقطههای اصلی در تحول شعر فلسطینی، انقلاب مردم در آوریل 1936 است. این انقلاب با اعتصابهای سراسری آغاز شد و پس از آن جنگهای داخلی بین اعراب و انگلیسیان و یهودیان رخ داد. این انقلاب، خواهانِ جلوگیری از فروش زمینهای فلسطین، قطع مهاجرت یهودیان و درنهایت تشکیل حکومتی فلسطینی بود. اگرچه با میانجیگری برخی عربها، این نهضت زود به سازش گرایید، نسلی از مبارزان این انقلاب به نهضت پایداری فلسطینی اضافه شد.
این نسل که ادامه دهندهی راه مبارزانی چون: عزالدین قسام(مقتول به1935) بود؛ در راه گسترش نظریههای انقلاب تلاشی چشمگیر کرد. جنبش انقلاب 1936 آنقدر فراگیر بود که ادبیات فلسطینی در دل آن شکل گرفت؛ ادب ویژگیهای اصلی شاعران این جریان ادبی را میتوان اینگونه دستهبندی کرد:
«نخست: بیشتر آنان خود مجاهد بودهاند؛ انجام فعالیتهای سیاسی برای آنان یک نوع نیاز روزانه به شمار میرفت و شعرشان وسیلهی پیشبرد هدفهای انقلابی بود و حتّی بسیاری از آنان در برابر شکنجههای سخت تاب آورده و برخی در میدان مبارزه جان خود را از دست دادهاند...؛ دوم: آنان در شعر خود بیشتر پایداریها، ایستادگیها و پایگاههای انقلابی را بیان میداشتند و از آن، وسیلهی اعتراض در برابر واپسگراییها میساختند؛ بهگونهای که میتوان بسیاری از رویدادهای تاریخی ویژهی انقلاب فلسطین را از مجموعههای شعری آنان بیرون کشید...؛
سوم: این شاعران شکل کلاسیک قصیده را در بیان تجربیات خویش به کار میگرفتند.» (اسوار، 1358: 11)
علل استفاده از قالبهای سنتی در ادبیات مقاومت این دوره را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
1- در این دوره شعر پویا و نو معاصر عرب هنوز فراگیر نشده بود؛
2- بازگشت به شعر سنتی میتوانست بیانگر توجه به سنتهای ملّی و قومی در برابر مهاجمان باشد؛
3- موسیقی و آهنگ موجود در شعر سنتی بهخوبی میتوانست شیوهی رجزگونهی اشعار مقاومت را حفظ کند و در راهپیماییها و اعتصابها و شعارها کاربردی باشد.
4- این نوع اشعار با چارچوب ذهنی و سلیقهی تودهی مردم فلسطین سازگارتر بود و در تشویق آنان به همراهی با جریان مقاومت موفقتر مینمود.
از شاعران انقلاب 1936، بیشک سهم «ابراهیمطوقان، عبدالرحیم محمود و ابوسلمی از دیگران پررنگتر است. در شعر آنان مفاهیمی چون: آزادی، رهایی، استقلال، وطن، شهدا، دادخواهی و انتقام از متجاوزان انگلیسی و یهودی،.... دیده میشود. در پایان این دوره، شعر فلسطین به مرحلهی دیگری از جدال و نبرد خویش وارد شد. هرچه فریاد زد، هرچه حقطلبی کرد، هرچه با تودههای با ایمان همآواز شد، نتوانست از وقوع فاجعه جلوگیری کند و متأسفانه در 1948 فاجعه به وقوع پیوست و دشمن اعلام موجودیت کرد.» (فرزاد، 1383: 46)
#شعر_فلسطینی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
«فلسطین در شعر شاعران فارسی/ بخش اول»
در خلال سرودههای شاعران عرب، توصیفهای موجود از فلسطین سرشار از سرزندگی، جلوههای بومی و در بردارندۀ مفاهیمی چون: تبعید، آوارگی و حتّی عشق است. (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 80و91)
خلاف شاعران فارسی که عینیت وطن فلسطینی در سرودههاشان چندان انعکاسی نیافته و بیشتر به توصیف حسّ خود از فلسطین پرداختهاند. این نوع نگاه حماسی و انقلابی را از سرودههای نخستین فارسی با موضوع فلسطین و در اشعار شاعرانی چون: مهرداد اوستا بهخوبی میتوان دید:
ای هرکجا دام / وی هر زمین کین / بشکوهای خاک "فلسطین" /ای سرزمین چشم بر هر سو گشاده... /ای خانۀ متروک غمگین / آه ای "فلسطین"؛ ای"فلسطین"
(صداقتگوی کیاسری، 13-1372: 15)
از شاعران دهۀ 60 فارسی، در فلسطینیات آرش بارانپور جلوههایی حماسی و درونی از توصیف و ستایش فلسطین نمود دارد. او از معدود شاعران نسل اوّل و دوم است که در توصیف فلسطین، گاه لحنی شبیه شاعران عرب انتخاب کرده و به گونهای بومی و عینی، از ویرانیهای فلسطین سخن میگوید:
بر آوازهای روستایی من / فلسطین جای دیگری دارد / نه سرزمینی است / که بتوان در نقشۀ جهان انگشت بر آن نهاد و گفت / - اینجاست -
(همان: 36)
در شعر دهۀ 60، فلسطین نه میهن شاعر که نمادی از مقاومت و مظلومیت جهان اسلام است. این نوع نگاه را در اشعار شاعرانی چون: ضیاءالدین ترابی و در کارکردی نمادین بهوضوح میتوان دید. از دیگر ویژگیهای نخستین فلسطینیات فارسی، استفاده از واژۀ فلسطین در جایگاه ردیف است.
حسن اجتهادی در شعر چریکی خود که به سال 1349 سروده از این ردیف بهرهبرده است:
چریک غم از سرزمین فلسطین
عقاب حضور حزین فلسطین
(اجتهادی، 1381: 98)
از دیگر شاعران نسل اوّل انقلاب، محمدعلی مردانی هم، «فلسطین» را در جایگاه ردیف به کاربرده است.
(نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 137)
در توصیفهای شاعران انقلاب، همچنین فلسطین بهعنوان مهبط پیغمبران و قبلۀ نخست بارها ستوده شده است. مفاهیمی که ویژۀ شاعران دهۀ 60 نیست و در اشعار شاعران جوان پس از جنگ هم بهفراوانی دیده میشود؛ چون توصیف زیر از بابک عارفی:
ای هقهق شکسته به حجم صدای من
ای قبلۀ قبیلۀ دردآشنای من ...
ای مهبط مطهر پیغمبران پاک ای تکیهگاه قامت دردآشنای خاک
(محمدی، 1377: 100)
انعکاس مفاهیم مربوط به فلسطین در شعر فارسی در سالهای پس از جنگ و بهویژه در شعر شاعران نوسرا، تحتتأثیر ترجمۀ اشعار عربی، تاحدودی دگرگون شده؛ بهطوری که در آثار محمدمهدی محمدی، تیمور آقامحمدی، هاشم کرونی و علیمحمد مودب و از شاعران نسل قبل، علیرضا قزوه، توصیفها و تصاویری تازه در ستایش فلسطین میتوان دید:
فلسطین شکوفه میکند درباران خونونمک / عروس میشود در طوفان نیزه و خنجر / خیمه میزند چون سایه در شب
(قزوه، 1384: 149-150)
#فلسطین
#شعر_پایداری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"امید به پیروزی آینده"
در شعر شاعران فارسی، امید به پیروزی مردم فلسطین و آزادی قدس یکی از مفاهیم اصلی سرودههاست. در شعر تمام دورههای پسازانقلاب، بارها و به شیوههای مختلف به پیروزی نهایی نهضت فلسطین اشاره شده است. این مفهوم را در شعر شاعران دوران جنگ چون: عباس براتیپور، محمدرضا سهرابینژاد و فرامرز محمدیپور آشکارا میتوان دید. شیوۀ پرداخت این امید، در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب معمولاً با استفاده از واژههای نمادین است.
(نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 28، 85، 132و148)
هرچند برخی شاعران چون تیمور ترنج تحتتأثیر ترجمۀ شعر شاعران عرب، تاحدودی متمایز و غیرمستقیم به این مفهوم اشاره کردهاند:
این صدا / صدای مردمانی است / که در هزارتوی دهلیزهای تیرگی / خانه دارند /...اما، امید / همچون ستارهای / در اعماق قلبهایشان / میدرخشد.
(ترنج، 1379: 12)
در اشعار سنتی شاعران نسل سوم انقلاب چون: علی سلیمانی، مهران رنجبر و...، شهرهای فلسطین تولدی تازه را در سالهایی نهچندان دور تجربه خواهند کرد. (نک: سیب و زیتون، 1388: 50 و54 و قزوه، 1385: 24)
آنچنان که در ابیات زیر از علی سعادت شایسه میتوان دید، فردای قدس فردایی امیدبخش خواهد بود که از دل نمادهای فلسطین: «سنگ و زیتون» خواهد رویید:
...فردا حقیقتی است در آغوش چنگ تو
فردا جوانه میزند از پای سنگ تو
فردا پراست از گل زیتون دستهات
فردا نشسته در رگ و در خون دستهات
(اسرافیلی، 96: 1384-97):
امید به آینده و پیروزی، در شعر فارسیزبانان، تاحدودی با شعر عربی متفاوت است. در شعر عربی، پیروزی آینده، زیر سایۀ وحدت و مقاومت قومی - ملّی شکل میگیرد؛ درحالیکه از منظر شاعران فارسی، این پیروزی که قطعاً جنبهای دینی دارد، بیشتر با ظهور منجی و مفهوم انتظار همراه است.(نک: انصارینژاد، 1386: 57و59، عمرانی، 1382: 17 و سیب و زیتون، 1388: 28، 48و52)
البته ارتباط منجی و فلسطین حتّی در اشعار دهۀ 60 فارسی نمود داشته، چنانکه در سطرهای زیر از سلمان هراتی دیده میشود:
باور کنید اگر او یک روز / خودش را از ما دریغ کند / تاریک میشویم / در اردوگاههای فلسطین حضور دارد / و خیمهها را مینگرد.
(هراتی، 107: 1383-106)
"در کوچهباغهای پرتقال و زخم: محمد مرادی"
#شعر_پایداری
#فلسطین
https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون»
برخی از واژهها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار میروند و مفاهیم وسیعی را در توصیفها بهخود اختصاص میدهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژههای اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژهها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان میتوان طبقهبندی کرد.
نمادهای بومی -جغرافیایی
این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعیاند و استفاده از آنها در اشعار، بهنوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااینحال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژههای زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گلها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند.
زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده میشود که در دوران پس از جنگ سروده شدهاند و بیشک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش بارانپور، تیمور ترنج، مجتبی مهدویسعیدی و علیرضا قزوه، در سرودههای آزاد خود از آن بهره بردهاند:
یا اخم عنابی ماه / در شبهای زیتونزارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است
(صداقتگوی کیاسری، 1372: 39)
این واژه علاوهبر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کردهاند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهههای اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصارینژاد، 1386: 56)
اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی بهاندازهای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتابهای مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است.
#زیتون
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نمادهای پایداری در فلسطینسرودهها»
در سنت اشعار فارسی سروده شده با موضوع فلسطین، واژههایی میتوان دید که القاگر حس مقاوت مخاطبند. از میان این کلیدواژهها، سنگ، خون، زخم و شهید، بیشترین کاربرد را در اشعار یافتهاند.
سنگ، پرکاربردترین نماد در فلسطینیات و نمایندهای هموزن زیتون در ادبیات جهانی مقاومت است؛ البته این واژه در سنت شعر فارسی بروزی بیش از ادبیات عرب دارد. در میان شاعران فارسی، علیرضا قزوه بیش از دیگران از این نماد بهره برده است. (نک: قزوه، 1384: 89، 94، 137، 138و151)
در شعر او زمان و مکان مقاومت تنها با «سنگ» قابلمحاسبه است؛ او «سنگ» را نماد بیداری، حرکت و رمی شیطانهای جهانی میداند:
حالا ساعت بهوقت سنگ چنداست؟ / و من تا ساعت چند باید شعر خشم و سنگ بگویم؟ / باران سنگ تا ساعت چند باید ببارد. (همان، 148)
دیگر شاعران فارسی نیز از دوران جنگ، از سنگ بهعنوان شناسنامۀ شعر پایداری فلسطین و برای تشجیع مخاطب به مقاومت، استفاده کردهاند.
(نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 70و141)
البته در غزلها و اشعار سپید شاعران جوان دهۀ 80، بیشترین توجه به این واژه دیده میشود.
(نک: عمرانی، 22: 1382، اسرافیلی، 359: 1385، 89، 376و377)
اهمیت این واژه در فلسطینیات شاعران جوان بهحدی است که شاعرانی چون: علی دولتیان، عبدالحمید رحمانیان و محمد مرادی، غزلهایی با ردیف سنگ در ستایش مقاومت فلسطین سرودهاند:
شتاب داشت و پیدا نکرد آنجا سنگ
هجوم برد به دستش نبود حتّی سنگ
(اسرافیلی، 1384: 81)
این نماد حتّی در شعرهای کودک و نوجوان با موضوع مقاومت نیز کاربرد یافته است.
(همان، 85)
خون، زخم و شهید
از دیگر واژههای نمادین در فلسطنیات که پایداری و مبارزه را به مخاطب القا میکنند، واژههایی چون: زخم، خون، شهادت و شهید را باید نام برد. این کلمات در اشعار دفاع مقدس فراوانی دارند و درادامۀ سنت شعر جنگ به فلسطنیات فارسی راه یافتهاند. فراوانی این واژهها در فلسطینیات فارسی بهحدی است که نمیتوان بهتفصیل از آن سخن گفت. این نمادها، بیش از همه در سرودههای شاعران فارسی دهۀ 60 و آغاز دهۀ هفتاد دیده میشود و شاعران نسل سوم چندان توجهی به آنها ندارند. در سطرهای زیر از ضیاءالدین ترابی نمودهایی را از این نمادها میتوان دید:
گلهای سرخ / مثل زخم / مثل سیاهزخم / زخم دل شکستۀ لبنان / وقتیکه سروساده / چون کوه ایستاده بود و-تاریخ / بازانوان خسته / چون شتری پیر / میگذشت / در فصل بیتفاوت / بیتقویم / در فصل زخمی من / زخم ذهن من.
(ترابی، 1369: 128-129)
در فلسطینات علیرضا قزوه، تیمور ترنج، محمدتقی تقیپور، رباب تمدن، عزیزاللّه زیاد، حبیبه جعفریان، محمدحسین جعفریان و... کاربرد این نمادها را میتوان دید؛ البته در شعر شاعران نسل سوم، تبدیل واژههای زخم و خون، به شهادت، انتحار و انتفاضه بیشتر نمود یافته است.#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
#بصیرت؛ #شعر_پایداری
#مرگ_بر_اسرائیل؛ #مقاومت_اسلامی
دیدیم در آیینهی سرخ محرمها
پُر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
ما کمتریم و بارها خواندیم در قرآن
«بسیارها» خورده شکست سختی از «کمها»
راه نجات این است که یار علی باشی
حالا که دنیا پر شده از ابنملجمها
باید لباس شیر پوشید و به میدان زد
رفتند وقتی گرگها در جِلد آدمها
در سینهی ما هیچ ترسی از شهادت نیست
وقتی که روی دار شد معراج میثمها
باخون قاسمها و فخریزادهها عمریست
نقش است ذکر "یاعلی" بالای سَردَمها
یکروز اسرائیل را نابود خواهد کرد
فرماندهای از جنس طهرانیمقدمها
روز قیام شیعیان بسیار نزدیک است
بالاتر از بالاتر از بالاست پرچمها...
✍ #مجتبی_خرسندی
#برای_مسلمانان_فلسطین
#شعر_پایداری #غزه
اذان بگو، سَنُصَلّی؛ رجز بخوان، سَنُقاوِم
به عشق صبح ظهوری همیشگی و مداوم
نوشتهاند رسائل، هزار عالم و فاضل
مدرّسانِ فضائل، معلّمان مکارم_
که ظلم بر لب گور است، مقدّمات ظهور است
نمان که وقت عبور است، بُروز کرده علائم
غمین مباش #فلسطین! که رازِ آیهی والتّین،
برآمد از دل یاسین، به مدّ واجب و لازم
ولَو نَشا لَطَمَسْنا، ولَو نَشا لَمَسَخْنا
فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا، بگو به کافر و ظالم*
حماسه است و حماسش، خروش دشنه و داسش
یهود ماند و هراسش، در این شب متلاطم
غمین رنجِ تو ماییم، نگو نپرس کجاییم!
قسم به قدس میآییم، به نام نامیِ قاسم!
✍ #محسن_ناصحی
*اشاره به آیه ۶٧ سوره یس
#شعر_پایداری
#گفتمان_موشک
#مرگ_بر_اسرائیل
دید استکبار دیشب قدرت سِجّیل را
سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را
خواب و رویای سپاه کفر را بر هم زدیم
بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم
گوشهای از قدرت بی حّد ما شد جلوهگر
یادِ تهرانی مقدم زنده شد بارِ دگر
"ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ" این همان خشم خداست
ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست
وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد
بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد
رهبرم لب تر کند راهی میدان میشوم
در دل میدان شبیه تیغ بُرّان میشوم
لشکر اسلام باز از فتحِ خیبر آمده
آه... دوران "بزن در رو" دگر سر آمده
دید استکبار دیشب قدرت سجیل را
موشک بعدی نشان رفتهست اسرائیل را
#احسان_نرگسی
انقلاب
طوفان، حریف ساحل این انقلاب نیست
آیینهای مقابل این انقلاب نیست
از ابر، آفتاب، هراسان نمیشود
یک ذرّه ترس در دل این انقلاب نیست
با دشمنش بگو که درختی تناور است
دیگر بگو اوایل این انقلاب نیست
وادادگی و سازش و تسلیم مطلقا
راه امام راحل این انقلاب نیست
از آرمان خود هم اگر دور مانده است
تقصیر ماست، مشکل این انقلاب نیست..
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #انقلاب_اسلامی
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون»
برخی از واژهها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار میروند و مفاهیم وسیعی را در توصیفها بهخود اختصاص میدهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژههای اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژهها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان میتوان طبقهبندی کرد.
نمادهای بومی -جغرافیایی
این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعیاند و استفاده از آنها در اشعار، بهنوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااینحال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژههای زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گلها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند.
زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده میشود که در دوران پس از جنگ سروده شدهاند و بیشک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش بارانپور، تیمور ترنج، مجتبی مهدویسعیدی و علیرضا قزوه، در سرودههای آزاد خود از آن بهره بردهاند:
یا اخم عنابی ماه / در شبهای زیتونزارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است
(صداقتگوی کیاسری، 1372: 39)
این واژه علاوهبر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کردهاند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهههای اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصارینژاد، 1386: 56)
اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی بهاندازهای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتابهای مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است.
#زیتون
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
لشکر خورشید
چشم در راه و هراسان باش، ما ناگاه میآییم
از میان قلبهای روشن و آگاه میآییم
بیرق خود را به دست کوهها دادیم و چون سیلاب
با سپاهی از شهیدان خدا همراه میآییم
بگذرد راه رهایی از دل کربوبلای خون
از نفیر سرخ عاشورائیان، از آه میآییم
روزها با نیزههای آتشینِ لشکر خورشید
شب به شب از زیر قرآن نگاه ماه میآییم
بعد از این در سایهات هم مردهامان مستتر هستند
از کمین سایهات توفنده و خونخواه میآییم..
میکُشی ما را بکش، از خون ما سرنیزه میروید
کور خواندی گر تصور کردهای کوتاه میآییم
✍🏻 #ملیحه_رجایی
🏷 #شعر_پایداری | #تنبیه_متجاوز
شور اربعین
بعد از هزار و سیصد و اندی سال
اهریمن از نگین تو میترسد
شمشیر کین هنوز به قربانگاه
از حلق نازنین تو میترسد
آن آتشی که خیمهگهت را سوخت
گرم است همچنان به خِرَدسوزی
چون کاهدان، بساط فریب اما
از آه آتشین تو میترسد
شیپور مکر و سفسطه و تحریف
امروز نیز در کف رندان است
بانگش رسیده تا به فلک اما
از منطق متین تو میترسد
تزویر از صراحت رفتارت،
زور و زر از تبلور ایثارت،
توجیه از فصاحت گفتارت،
تردید از یقین تو میترسد
خودکامهگان تجسم آن سنگاند
سنگی که خورده بود به پیشانیت
خونت هنوز مانده به دامانش
اما خود از جبین تو میترسد
آن نی که در سفر، سر خونینت
آیات وحی بر سر آن میخواند
در کوی و برزن است هنوز اما
از صوت دلنشین تو میترسد
امروز اگرچه مغرب ویرانگر
تسخیر کرده است ثریا را
با گنبد دفاعی پولادین
از عزم آهنین تو میترسد
تا نشنود بشر کلماتت را
اصحاب شر به هلهله مشغولاند
چون لشکر یزید، ولی دشمن
از بانگ پرطنین تو میترسد
بنگر که ساحران نوین از عجز
سر را بر آستان تو میسایند
ای وارث کلیم! هنوز آن مار
از جوف آستین تو میترسد
سوی تو آمدند پی پابوس
مردم ز شرق و غرب چو اقیانوس
زین رو سپاه سفسطه و سالوس
از شور اربعین تو میترسد
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_پایداری | #زیارت_اربعین
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#شعر_پایداری
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک، لالایی بی واژهی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهوارهی دخترها بود
ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)
آنکه بر شانهی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد
سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه
عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانهی او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست
جلوهای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!
وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست
اولین شیعهی بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی، سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافیست که فرمان بدهد
همه از خاتمهی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایهی چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چارهی کار همه مردم دنیا مهدیست
✍ #مجید_تال
مردان خدا
..این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
شب رفت و نوشتند به دامان سپیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»
با همت و جانبازی و ایثار دلیران
مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران
ما روی سخن، با دل بیدرد نداریم
ما واهمه از مردم نامرد نداریم
ما فرصت تردید و عقبگرد نداریم
ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم
با همت ما میشکند پای اجانب
ما دین نفروشیم به دنیای اجانب
زنهار که گل دستخوش خار نگردد
تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد
اغیار به گِرد حرم یار نگردد
با سادهدلی بار کسی بار نگردد
عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت
در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟
آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست
افزود به قدر وطن از هستی خود کاست
وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست
«گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»
مردانه به جانها هیجان داد «مُدرّس»
تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس»
مردان خدا پاکدل و پاکسرشتند
در مزرع دل بذر محبت همه کشتند
یاران شهیدی که خریدار بهشتند
رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند
در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله
یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه
✍🏻 #محمدجواد_غفورزاده
🏷 #شعر_پایداری | #شهید_آیتالله_مدرس