دهان خشک کویر، آبشار شد با تو
نهال بی ثمری، غرق بار شد با تو
به جای دانه ی مردار، دانه ی جان چید
مزاج زاغ زبون، طبع سار شد با تو
درخت معرفت، از کوچه ی خزان می رفت
به رغم آن همه زردی، انار شد با تو
جهان کوچک زن داشت زیر گِل می رفت
گُلی به عاطفه دادی، بهار شد با تو
چقدر لیقه ی خورشید در دواتت بود
چقدر خط افق آشکار شد با تو
چقدر هسته ی خرما که با تو شد تسبیح
شمار ذکر ازل بی شمار شد با تو
چقدر بر سر تو ریختند خاکستر
چقدر خصم قسم خورده یار شد با تو
پس از تلفظ نامت، جهان شمیم گرفت
زمین شوره و شن ، لاله زار شد با تو
ندای توست که پیچیده در مناره ی کوه
حرای گم شده دردانه غار شد با تو
به برگ غنچه نوشتم، *محمّد* و آنک
بهار شد با تو، نوبهار شد با تو
سجاد حیدری قیری
#سجاد_حیدری_قیری
#محمد_را_دوست_دارم
چشمه نجوشد مگر بهپای محمد
غنچه نخندد مگر برای محمد
بسته بههم نيست چارگوشهی دنيا
جز به نخ گوشهی عبای محمد
تکیه زده آسمان به کوه رسالت
کوه رسالت به شانههای محمد
چشم به راه ايستادهاند ملائک
تا که بنوشند از صدای محمد
خاک منا تفتهی حرارت عشقش
جان حرا تشنهی دعای محمد
هرولهی ماه در طواف زمین چیست؟
پرتوی از سعی باصفای محمد
باغ نبوت پر است از گل توحید
غیر خدا نیست در هوای محمد
بال ملک میسوزد از درجاتش
سر بگذارد اگر به پای محمد
مبداء تاريخ میشود ابدالدهر
هرکه بخوابد شبی بهجای محمد
جلوهی صد کهکشان تبلور نور است
هر وجب از صحن مصطفای محمد
حک شده بر آستان خلقت افلاک
نام محمد پس از خدای محمد
#مهدی_صحرایی
Mashreghe-Jan128.mp3
4.44M
🌱شاعر: غلامرضا کافی
🎤خواننده : علی دلفانی
🎼آهنگساز : مزدک مطاعی
تهیه کننده : واحد موسیقی حوزه هنری انقلاب اسلامی
« پیامبر(ص) و ویس و رامین فخرالدين اسعد گرگاني»
فخرالدين اسعد گرگانی از نخستین منظومهسرایان ادبیات عاشقانهی فارسی است که «ویس و رامین» او، بر عاشقانههای نظامی بهویژه «خسرو و شیرین» تاثیر گذاشته است.
در ابیات نخستین این منظومه، شاعر گرگانی ابیاتی شکوهمند در ستایش نبی مکرم(ص) سروده است. او در آغاز مدح خود، به توصيف شرايط تاريك و گمراهي حاكم پيش از مبعث آن حضرت پرداخته و سپس از ایشان با القابي چون: «آفتاب راستگويان، خجسته رهنماي راهجويان، چراغ دين، ابوالقاسم محمد(ص)، رسول خاتم، ياسين، احمد، سيد فرزند آدم و رهنماي خلق عالم» ياد کرده است.
در خلال ديگر ابيات اين نعت، فخرالدین اسعد به پيوند رسول اکرم(ص) با واژههای قرآن، بدر، خيبر و ماجرای فتح مكه اشاره کرده و در پايان از شفاعت حضرت مصطفي(ص) سخن گفته است. سادگی بیان و کهنگی واژگان از ویژگیهای این شعر دینی است که حدود هزارسال از زمان سرایش آن میگذرد:
كنون گويم ثناهاي پيمبر
كه ما را سوي يزداناست رهبر
چو گمراهي ز گيتي سر برآورد
شب بيدانشي سايه بگسترد...
به فضل خويش يزدان رحمت آورد
ز رحمت نور در گيتي بگسترد
برآمد آفتاب راستگويان
خجستهرهنماي راهجويان
چراغ دين ابوالقاسم محمد(ص)
رسول خاتم و ياسين و احمد
به پاكي سيّد فرزند آدم
به نيكي رهنماي خلق عالم
خدا از آفرينش آفريدش
ز پاكان و گزينان برگزيدش
نبوّت را بدو داده دو برهان
يكي فرقان و ديگر تيغ برّان
سخنگويان ازو خيره بماندند
هنرجويان بدين جان بر فشاندند
...چو بشنيدند فرقان از پيمبر
بديدندش به جنگ بدر و خيبر؛
بدانستند كان هر دو خدايياست
پذيرفتنش جان را روشنايياست...
به نور دين زدوده گشت ظلمت
وز ابر حق فروباريد رحمت
بشد كيشِ بت، آمد دين يزدان
زمين كفر بستد تيغ ايمان
سپاس و شكر ايزد چون گزاريم؟
مگر جان را به شكر او سپاريم
بدين دين همايون كاو به ما داد
بدين رهبر كه بهر ما فرستاد
رسول آمد رسالتها رسانيد
جهاني را ز خشم او رهانيد
چه بخشاينده و مشفق خدايياست
چه نيكوكار و چه رحمتنمايیاست
كه بر بيچارگي ما ببخشود
رسولي داد و راه نيك پيمود...
اگر شمشير بارد بر سرِ ما
جز اين ديني نباشد در خور ما
نگه داريم دين تا روح داريم
به يزدان روح و دين با هم سپاريم
خدايا آنچه بر ما بود كرديم
تن و جان را به فرمانت سپرديم
ز پيغمبر پذيرفتيم دينت
بيفزوديم شكر و آفرينت
... مزن كردار ما را بر سر ما
مكن پاداش ما را درخور ما
كه ما بيچارگان تو خداييم
هميدون ز امّتان مصطفاييم
اگرچه با گناه بيشماريم
به فضل و رحمتت اميدواريم
تو را احسان و رحمت بيكران است
شفيع ما هميدون مهربان است
چو پيش رحمتت آيد محمّد
اميد ما ز فضلت كي شود رد؟
(ویس و رامین، صص ۷تا ۱۰)
#شعر_دینی
#سیمای_پیامبر
#ویس_و_رامین
https://eitaa.com/mmparvizan
نقطه ی پایان وحی نام محمد(ص)
برتر از افلاکیان مقام محمد (ص)
کرده ملائک به اختیار و تفاخر
سجده بر آدم به احترام محمد(ص)
عقل و نبوغ و خرد نه در حد آنند
تا که بگنجد در آن تمام محمد(ص)
مژده ی توحید می دمد به افق ها
نغمه ی هر واژه از پیام محمد(ص)
بر رهِِ بن بستِ روح و فطرت انسان
می وزد از هر طرف سلام محمد (ص)
نور نگردد به اخم شب پره خاموش
داده خدا وعده بر قوام محمد(ص)
در همه پیغام آورانِ اولوالعزم،
اسوه ی حُسنی، فقط مرامِ محمد(ص)
می رسد آن روز تا جمیع مکاتب
دل بسپارند بر کلام محمد(ص)
چشم دلم در ره:ِ عدالتِ آن روز
تا که جهانی شود نظام محمد(ص)
شهناز باصری
#پیامبر_اعظم_ص_مدح
#صلوات
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با یاد تو قدّ و قامت افراشتهام
بوی صلوات میدهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشتهام
#سعید_بیابانکی
احمد سبب وجود آدم شده است
او اول کار بود و خاتم شده است
مقصود خدا نبوت و بعثت اوست
او باعث هستی دو عالم شده است
#اهلی_شیرازی
جمعی به سوی خط مقدم دویده اند
تا عده ای به عیش دمادم رسیده اند
در هفت شهر عشق خطر بود در گذر
برخی فقط روایتی از آن شنیده اند
زخمی نشست بر تن سی مرغ کوهسار
عمری غریب و غمزده آنجا رمیده اند
گنجشکها که از سر هر شاخه پر زدند
در آسمان به هر سر و سویی پریده اند
مرغان پرشکسته ی مردابِ خسته را
با دست های بسته به مسلخ کشیده اند
در شامگاه پُر شده از شور شب پره
در سِحر ماندگان سَحَری را ندیده اند
فرقی نمی کند که به مقیاس سَر سَری
یا با قیود قاعده سر را بریده اند
میخ و طناب و حلقهٔ زنجیر و اَرّه را
بعضی برای روز مبادا خریده اند
آن باغ وعده گاه تبر بوده با شرر
آنجا درخت ها چه عذابی کشیده اند
باور نمی کنید چرا توی عمق خاک
گل دسته های یاس کبود آرمیده اند
ایمان بیاورید به خورشید صبحگاه..
او جلوه کرده چلچله ها سر رسیده اند
پدرام اکبری