eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
283 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
296 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
شب که آرام تر از پلک تو را می‌بندم در دلـم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
💥 اضافه حقوق "بیست درصد اضافه شد به حقوق" ۱ سگ و خرس و الاغ فهمیدند غیرِ اقوامِ دور و خیلی دور هر چه کور و چُلاق فهمیدند توی تاکسی جناب راننده از اضافه حقوق صحبت کرد تا توانست از حقوق بگیر با دهانی گُشاده غیبت کرد زنِ همسایه گفت: می‌ گویند رفته بالا حقوقِ آقایان پس چرا جاریَست دم به دمی اشکهای پُر از غمِ مامان حافظ از قرنِ هشتمِ هجری با تبسّم، پیاله ای نوشید شاد شد زین خبر به باغش رفت قدری انگور از درختش چید با تلگرام یک پیامک داد رودکی، شاعرِ علیل و مریض با سرور و خوشی و با شادی به سنائی و صائبِ تبریز! کرد قلیانِ خویش آماده مولوی بهرِ شمسِ تبریزی شمس با حالتی خشوعانه گفت: چایی برام می ریزی روی آنتن، کلاغِ دُم مِشکی قارقارش به نغمهء شادی از اضافه حقوقِ چُ... مثقال شاد شد کلّ ارضِ آبادی چند درصد اضافه شد به حقوق منتها شد دهانمان سرویس عارفی گفت: نق نزن جانم نکُند با نظام هستی... هیس! بر بلندای منبرِ چوبی وردِ واعظ، حقوقِ بالا بود آتشی همچو آتشِ نمرود منتها در درونِ بابا بود "گرچه ما بندگانِ پادشهیم" ۲ خر ولی نیستیم ما بَشَریم با چنین وضعِ اقتصادیِ بد به گمانم که از مُغُل بَتَریم "پسرانِ وزیرِ ناقص عقل" ۳ همه گشتند یکطرف گم و گور آن بزرگه به ارمنستان رفت دگری رفت دورِ دنیا، تور شد اضافه، حقوق با شیپور نه که خیلی به قدرِ چیزِ کمی ناگهان شد گران و پُر قیمت سیب و انگور و پرتقالِ بمی تا خبردار شد جیمی کارتر ناگهان از دیار فانی رفت شد عزای عمومی اندر غرب رفت بالا بها و قیمتِ نفت مصرعی گفته ام خفن لیکن با قواعد نموده ام سانسور بهتر آنست این دو روزهء عمر اهلِ شادی شویم و اهلِ سرور ۱. این مصرع از استاد حسین کیوانی است. ۲. این مصرع از حافظ است. ۳. این مصرع از سعدی است. ✍ محمد خوش آمدی
در غـار حـرا نـدای اقرا پیچید شد چشمه‌ی نور و سمت ظلمت تابید محبـوب‌ترین خلـق عـالم، احمـد مبعوث شد و جهـان از آن پس خندید فرارسیدن عید مبعث پیامبر اسلام مبارکباد🌺🌺🌺🌹🌹
دهان خشک کویر، آبشار شد با تو نهال بی ثمری، غرق بار شد با تو به جای دانه ی مردار، دانه ی جان چید مزاج زاغ زبون، طبع سار شد با تو درخت معرفت، از کوچه ی خزان می رفت به رغم آن همه زردی، انار شد با تو جهان کوچک زن داشت زیر گِل می رفت گُلی به عاطفه دادی، بهار شد با تو چقدر لیقه ی خورشید در دواتت بود چقدر خط افق آشکار شد با تو چقدر هسته ی خرما که با تو شد تسبیح شمار ذکر ازل بی شمار شد با تو چقدر بر سر تو ریختند خاکستر چقدر خصم قسم خورده یار شد با تو پس از تلفظ نامت، جهان شمیم گرفت زمین شوره و شن ، لاله زار شد با تو ندای توست که پیچیده در مناره ی کوه حرای گم شده دردانه غار شد با تو به برگ غنچه نوشتم، *محمّد* و آنک بهار شد با تو، نوبهار شد با تو سجاد حیدری قیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمه نجوشد مگر به‌پای محمد غنچه نخندد مگر برای محمد بسته به‌هم نيست چارگوشه‌ی دنيا جز به نخ گوشه‌ی عبای محمد تکیه زده آسمان به کوه رسالت کوه رسالت به شانه‌های محمد چشم به راه ايستاده‌اند ملائک تا که بنوشند از صدای محمد خاک منا تفته‌ی حرارت عشقش جان حرا تشنه‌ی دعای محمد هروله‌ی ماه در طواف زمین چیست؟ پرتوی از سعی باصفای محمد باغ نبوت پر است‌ از گل توحید غیر خدا نیست در هوای محمد بال ملک می‌سوزد از درجاتش سر بگذارد اگر به‌ پای محمد مبداء تاريخ می‌شود ابدالدهر هرکه بخوابد شبی به‌جای محمد جلوه‌ی صد کهکشان تبلور نور است هر وجب از صحن مصطفای محمد حک شده بر آستان خلقت افلاک نام محمد پس از خدای محمد
Mashreghe-Jan128.mp3
4.44M
🌱شاعر: غلامرضا کافی 🎤خواننده : علی دلفانی 🎼آهنگساز : مزدک مطاعی تهیه کننده : واحد موسیقی حوزه هنری انقلاب اسلامی
« پیامبر(ص) و ویس و رامین فخرالدين اسعد گرگاني» فخرالدين اسعد گرگانی از نخستین منظومه‏‌سرایان ادبیات عاشقانه‌ی فارسی است که «ویس و رامین» او، بر عاشقانه‏‌های نظامی به‌ویژه «خسرو و شیرین» تاثیر گذاشته است. در ابیات نخستین این منظومه، شاعر گرگانی ابیاتی شکوهمند در ستایش نبی مکرم(ص) سروده است. او در آغاز مدح خود، به توصيف شرايط تاريك و گمراهي حاكم پيش از مبعث آن حضرت پرداخته و سپس از‏ ایشان با القابي چون: «آفتاب راست‏گويان، خجسته رهنماي راه‏جويان، چراغ دين، ابوالقاسم محمد(ص)، رسول خاتم، ياسين، احمد،‏ سيد فرزند آدم و رهنماي خلق عالم» ياد کرده است. در خلال ديگر ابيات اين نعت، فخرالدین اسعد به پيوند رسول اکرم(ص) با واژه‏‌های قرآن، بدر، خيبر و ماجرای فتح مكه اشاره کرده و در پايان از شفاعت حضرت مصطفي(ص) سخن گفته است. سادگی بیان و کهنگی واژگان از ویژگی‌های این شعر دینی است که حدود هزارسال از زمان سرایش آن می‌گذرد: كنون گويم ثناهاي پيمبر كه ما را سوي يزدان‏‌است رهبر چو گمراهي ز گيتي سر برآورد شب بي‏‌دانشي سايه بگسترد... به فضل خويش يزدان رحمت آورد ز رحمت نور در گيتي بگسترد برآمد آفتاب راست‏گويان خجسته‌رهنماي راه‌جويان چراغ دين ابوالقاسم محمد(ص) رسول خاتم و ياسين و احمد به پاكي سيّد فرزند آدم به نيكي رهنماي خلق عالم خدا از آفرينش آفريدش ز پاكان و گزينان برگزيدش نبوّت را بدو داده دو برهان يكي فرقان و ديگر تيغ برّان سخن‏گويان ازو خيره بماندند هنرجويان بدين جان بر فشاندند ...چو بشنيدند فرقان از پيمبر بديدندش به جنگ بدر و خيبر؛ بدانستند كان هر دو خدايي‏‌است پذيرفتنش جان را روشنايي‏‌است... به نور دين زدوده گشت ظلمت وز ابر حق فروباريد رحمت بشد كيشِ بت، آمد دين يزدان زمين كفر بستد تيغ ايمان سپاس و شكر ايزد چون گزاريم؟ مگر جان را به شكر او سپاريم بدين دين همايون كاو به ما داد بدين رهبر كه بهر ما فرستاد رسول آمد رسالت‏‏‌ها‏ رسانيد جهاني را ز خشم او رهانيد چه بخشاينده و مشفق خدايي‏‌است چه نيكوكار و چه رحمت‌نمايی‌است كه بر بي‏چارگي ما ببخشود رسولي داد و راه نيك پيمود... اگر شمشير بارد بر سرِ ما جز اين ديني نباشد در خور ما نگه داريم دين تا روح داريم به يزدان روح و دين با هم سپاريم خدايا آن‏چه بر ما بود كرديم تن و جان را به فرمانت سپرديم ز پيغمبر پذيرفتيم دينت بيفزوديم شكر و آفرينت ... مزن كردار ما را بر سر ما مكن پاداش ما را درخور ما كه ما بي‏چارگان تو خداييم هميدون ز امّتان مصطفاييم اگرچه‏ با گناه بي‏‌شماريم به فضل و رحمتت اميدواريم تو را احسان و رحمت بي‏‌كران است شفيع ما هميدون مهربان است چو پيش رحمتت آيد محمّد اميد ما ز فضلت كي شود رد؟ (ویس و رامین، صص ۷تا ۱۰) https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقطه ی پایان وحی نام محمد(ص) برتر از افلاکیان مقام محمد (ص) کرده ملائک به اختیار و تفاخر سجده بر آدم به احترام محمد(ص) عقل و نبوغ و خرد نه در حد آنند تا که بگنجد در آن تمام محمد(ص) مژده ی توحید می دمد به افق ها نغمه ی هر واژه از پیام محمد(ص) بر رهِِ بن بستِ روح و فطرت انسان می وزد از هر طرف سلام محمد (ص) نور نگردد به اخم شب پره خاموش داده خدا وعده بر قوام محمد(ص) در همه پیغام آورانِ اولوالعزم، اسوه ی حُسنی، فقط مرامِ محمد(ص) می رسد آن روز تا جمیع مکاتب دل بسپارند بر کلام محمد(ص) چشم دلم در ره:ِ عدالتِ آن روز تا که جهانی شود نظام محمد(ص) شهناز باصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا