eitaa logo
قرار اندیشه
257 دنبال‌کننده
467 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکا، شهر قلعه‌ها و برجهای ساخت دست فلسطینیان؛ حیفا، شهر عزالدین قسام که غم آوارگی هزاران نفر را در خود دارد؛ یافا سرزمین کشت پرتغال، مرکز علم و فرهنگ و تمدن فلسطین؛ دیر یاسین، شهر قتل عام؛ اریحا، سرزمین چشمه‌ها، شهر پرتقال‌های طلایی و موز و نخل؛ بیت اللحم، محل تولد حضرت مسیح... و "غزه هاشمی ها" که اکنون تنها همین باریکه باقی مانده؛ شهری زیر آتش که در شکوه غم زده خود، گویی یاد غوغاهای دور شهرها را در این روزهای حماسه زنده کرده و گویی رؤیاهای گمشده آن سرزمین‌ها را می‌سُراید. در آن شهرها مساجد به رستوران و باشگاه شبانه تبدیل شدند و هر اثر تاریخی که نشان از هویت فلسطین داشت، تخریب گشته است. اما اکنون گویی چشمه های خشک ناشدنی دل آوارگان و مردم مظلوم است که پایداری قدم‌ها و دل‌های اهل غزه گشته است. غزه راه مبارزه را یافته؛ غزه دریافته است که هرقدر سلاح بر زمین گذارد و بخواهد به کنار آمدن با صهیونیست دلخوش کند، صهیونیست هر روز بیشتر پیش آمده، او را محصور کرده و حیاتش را می‌گیرد. در این قیام، زنان و مادران و کودکان همان‌قدر نقش دارند که مردان و جوانان... قیام ملتی که همه راه ها را رفته، صلح کرده، ظلم کشیده و حال قیآم کرده است. گویی در چنین راهی است که قوانینی که با بمب و آتش در پی حاکم کردن صلح هستند را می‌توان شکست داد و گویی این همان زیستن در پناه حقیقت است. "و مظلومان در پناه حقیقت‌اند، اگرچه ظاهر عالم بر این معنا دلالت نداشته باشد."‌ *شهید آوینی* 🖊 @gharare_andishe
آسمان رحمتش را باراند رحمت حق جاری شد؛ برخورد ابر با بار مثبت و منفی سرانجامش جریان رحمانه حق را در بردارد. حرکت عظیم غزه، حرکت حق بر علیه باطل، برخورد حق و باطل... بارش رحمت الهی را در ظاهر و باطن عالم رقم می‌زند. غزه این همه شکوه و ایستادگی‌اش، این همه اقتدار و مظلومیتش، این همه خونهای ریخته را... گشایشش جهان را در آغوش می‌کشد گشایشی عظیم... در ازای هر قطره خون؛ خونِ مکتب حاج قاسم سلیمانی... مکتبی که دل و جان و ظاهر و باطنت را به سمت حق روانه می‌دارد. @gharare_andishe
غزه، آری کربلا گشته اینجا کربلاست؛ اگر نه که مردم این‌چنین مقاومت نمی‌کردند... @ghatare_abdishe
زمانی که واژه‌ی صادراتی را می شنیدم، احساس بدی وجودم را فرا می‌گرفت زیرا صادرات اصولأ توان کشور واردکننده را می‌گیرد و امید برای جوان‌ها به ناامیدی تبدیل می‌شود؛ اما با "طوفان الاقصی" واژه‌ی صادرات برایم بازخوانی شد. آری انقلاب اسلامی به گونه‌ای در سرزمین قدس صادر شد که توان مضاعف و غیرقابل وصفی در کوی و برزنش ایجاد کرد که ظهورش در کودکانی که با نوشتن اسم‌هایشان بر دستها به استقبال شهادت می‌روند و مادرانی که چنین استقبالی را با تحسین به نظاره می‌نشینند، شیرزنانی که جوانان خود را تقدیم می‌کنند و می‌گویند خون فرزندم رنگین‌تر از خون حسن و حسین "علیهما السلام" نیست و چنین ذبح شدنی را آبیاری درختی می‌بینند که میوه هایش با صبر و مقاومت در هم تنیده شده است. پدری که در چنین شرایطی به دختربچه اش قرآن می‌آموزد و با اینکه بمباران دختربچه را می‌ترساند اما دوباره مي‌خواند به امید روزی که فرزندان شهید از دامنش تقدیم چنین انقلابی شود. نوجوانی که با چنان آرامشی روی تخته سنگی که اطرافش ساختمان‌های فروریخته و ماشین‌های آتش گرفته از بمباران رژیم غاصب است؛ چنان آیات الهی را تلاوت می‌کند گویی که با پوست و گوشت و استخوانش، حقانیت آیات را چشیده.. نوجوانی که آن‌چنان شهامت از چشم هایش می‌بارد که انسان یاد حاج قاسم، سردار دلها می‌اندازد؛ بخصوص زمانی که می‌گويد:"بیایید، بکشید ما را، جوان های ما را بکشید، نسل بعدی متولد می‌شود" به راستی چقدر این جملات شبیه جملات امام خمینی "رضوان الله علیه" رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است که از حلقوم نوجوانی به این زیبایی به گوش دل می‌رسد آیا این زبان، زبان وجود نیست؟ اگر ساحت شهادت این‌گونه است که زبان الکن از بیان است و اشکها بی‌اختیار فرو می‌ریزد از گرمای صورتت متوجه اشکها می‌شوی، ساحت غیب و بطن این ظهور چیست؟ 🖊 @gharare_andishe
قرار اندیشه
#غزه
نمی‌شود قصه فلسطین و مقاومت را به یاد آورد ولی به واژه‌های "خانه" و "خانمان" و "زادگاه" نیندیشیم. آنگاه که تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی به رسمیت شناخته شد، کسی چه می‌دانست که آیا می‌توان امید داشت که در آینده، کار مردم فلسطین، فقط در زمینِ بارور و زادگاهشان به سامان خواهد رسید! یقینا تشکیل اسرائیل نیز طبق رسم رایج مدرن یک تقدیر یقینی تاریخی بوده و طبق برنامه‌ریزی‌ها و محاسبات و سازماندهی‌های آنها قرار دائمی بر موجودیت اسرائیل گذاشته شده بود. آیا می‌توان در این بین به زن فلسطینی اندیشید آنگاه که کلید خانه مادری و زادگاهش را در دستانش نگه می‌دارد و امیدوارانه بر خلاف همه تفکراتِ حسابگرانه دنیای ظلم و زور می‌ایستد؟ او می‌داند که تعلّق بشر به زادگاهش و ریشه داشتنِ او در زمینی که بر آن زندگی می‌کند، از بیخ و بن در معرض خطر که نه، از بین رفته است!! زن فلسطین درک کرده که از دست دادن ریشه، تنها ناشی از یک حادثه یا یک تصمیم مبتذل نیست؛ بلکه از دست دادنِ ریشه‌ها ناشی از روح زمانه‌ای است که به سبب آن در عالَمی متفاوت قرار گرفته است. او خوب می‌داند که باروری شعر و هنر و انسانیت، فقط در اعماقِ زادگاهِ حیات‌بخش انسان مقدور و ممکن است تا بتواند بر ریشه‌اش تکیه کند و به بوم و بَرِ آن دلبسته باشد. مقاومت در برابر این حملات سهمگین فقط روح مادرانه‌ای را می‌طلبد که در وضع موجود که انسان‌ها اسیر و افسون قدرت و سیاستِ مدرن گشته‌ و غفلت نیز چیره شده، با حیرت و نمی‌دانم‌هایش بیندیشد و شجاعتی یابد که حقیقت همه پیش‌فرضها و غایات هرچند جهانی برایش رنگ بازد. برای این زن، هرگز نقطه پایانی متصور نیست و انقلاب خمینی همان نقطه آغازی بود که زن فلسطینی را برای بارور شدن نهال فرزندانش در در زمین زادگاهشان امیدوار کرد و او را به تجدید عهدی فراخواند که با ریشه‌های خود می‌توان دوباره سر از خاک برکشید و شکفت و ثمر داد. آری! انقلاب خمینی، تدارک همان راهی است که پایان ندارد. @ziafat_andishe @gharare_andishe
17.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای غزه سرمست چیستی که چنین بی‌پروا در میان خون و آتش طنین زندگی سر داده‌ای و ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را به سخره گرفته‌ای؟ غزه کجاست؟ سرزمینی تنها که در دنیای قدرت‌های پوشالی کنونی جایی ندارد و همه صاحبان قدرت در قبال آن یک موضع دارند:"بیشتر بکشید". اما، غزه ویران می‌شود یا جهانی را ویران می‌کند؟! این روزها غزه صحنه‌ای به پا کرده که بار دیگر انسان، انسان می‌شود و خود را از میان خرابه‌های غربت و انجماد تکنیک‌زدگی می‌رهاند. در دنیایی زندگی می‌کنیم که انسان خود را مستغنی از مادر می‌داند و دیگر بوسه او، آغوش او و هُرم نگاه او ذوق آدمی را برنمی‌انگیزاند. در دنیایی که هیچ صحنه‌ای وجود ندارد تا انسان حالی بیابد و با چشمی، منظری را ببیند. گویی زندگی او سکانس‌هایی پراکنده و فاقد معناست و او را به ملاقاتی نمی‌برد. حال در این بی‌قصه‌گی جهان کنونی، غزه راوی قصه وجود آدمی گشته است و چشم نگران مادر را به یاد او می‌آورد. چشمانی که غصه دل او را می‌خورد و صحنه‌پرداز وجود اوست. گویی با غزه جایی آشکار شده است که مادر به صحنه ورود پیدا می‌کند و اشک به تاریخ بازمی‌گردد و شاید انسان بی‌پناه از رخوت و سستی بی‌وجودی به درآید. غزه بغضی است درون گلوی هریک از ما که برای هویدا شدنش به دنبال مجال بروز می‌گردد و در تمنای دیدار مادر است. @gharare_andishe
غزه، گویا تو امروز مصداق مقاومت تاریخ انسانیتی، آری تو بلندترین غزوه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلمی؛ چه عجیب است به تو اندیشیدن و امشب هر چه به تو می‌اندیشم، جز حیات و شور و شعف مستانه برای بودنی ماندگار در عرصه تاریخ نمی‌یابم. چطور می‌شود بدون تو امروز انسان و انسانیت را معنا کرد؟ چطور می‌شود بدون تو امروز قرآن خواند و نفس کشید؟ چطور می‌شود به تو چشم دوخت و گذشت و روضه‌ی مقاومت نخواند؟ گویا امروز تو چنان حیرانِ روی حقی و در حرارتِ عشق او گرمی که عالم به وجود تو روشن و گرم شده است و عصر یخبندان را که با قیام خمینی کبیر و استقامت خامنه‌ای عزیز تَرَک‌ها برداشته بود و با نوای او و خون فرزندانش احساس شکستگی می‌کرد، تو مردانه شکستی و ذوب کردی، ای امیدِ چشمان منتظران تاریخ برای نجات بشریت از یخبندان و ظلمت تاریخ... گویا هر چه شعر حیات‌بخش سروده شده در وصف توست. تو فرزند مقاوم بدر و احد و حنین و احزابی. تو جوانمرد جمل و صفین و نهروانی. تو شیر میدان کربلا و شام تاریخی. مادر هستی به ایستادگی‌ات در امتحان عشق می‌بالد و گویا صدای توست که با شور مستانه خویش می‌سراید: من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد امروز چنان مستم از باده دوشينه تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد تا هست ز نيک و بد در کيسه من نقدي در کوي جوانمردان عيار نخواهم شد آن رفت که مي رفتم در صومعه هر باري جز بر در ميخانه اين بار نخواهم شد از توبه و قرايي بي‌زار شدم، ليکن از رندي و قلاشي بيزار نخواهم شد از دوست به هر خشمي آزرده نخواهم گشت وز يار به هر زخمي افگار نخواهم شد چون يار من او باشد، بي‌يار نخواهم ماند چون غم خورم او باشد غم خوار نخواهم شد تا دلبرم او باشد، دل بر دگري ننهم تا غم خورم او باشد، غمخوار نخواهم شد چون ساخته دردم، در حلقه نيارامم چون سوخته عشقم، در نار نخواهم شد تا هست عراقي را در درگه او باري بر درگه اين و آن بسيار نخواهم شد آری تو از فریاد صلح بیدادگونه اشعری‌ها رهیده‌ای، تو امیدت از مسلمان‌نماها و سازمان‌های نمادین حقوق بشر آزاد شد، تو آزاده‌ای آزاده از همه‌ی شعارهای مضحک انسان‌نماهای تاریخ، بخوان که نوای شیرینت، قلب‌های خواب‌زده و گمگشته‌ی بی‌تاب را به سمت میخانه‌ی عالم عشق می‌کشاند. ادامه بده که نوای همه‌ی انبیاء و اولیاء و عشاق عالم در آوای شیرین و سوزناکت شنیده می‌شود. چه کسی دردهای تو را می‌فهمد؟! تو چطور ایستادی که درد عشق و حمل آن مولود پاک بی‌بدیل شدی؟ غزه، مادری‌ات مبارک؛ آری تو مادری! تو ناله‌های بیت‌الاحزان حضرت زهرایی، تو صدای حضرت زینبی که در شام بلای عالم، خطبه می‌خوانی و فرزندان اسیر در چنگال فریب گرگان گوسفندنما را مادری می‌کنی و می‌رهانی... همه فکر می‌کنند تو محتاج کمکی ولی گویا قصه برعکس است، همه نیازمند مقاومت تواَند تا دیگر بار انسان متولد شود آن هم انسانی از جنس آخرین. سال‌هاست انتظارهایمان درهم پیچیده و اما قصه‌ی مادری پر از ایمان و یقین تو ادامه دارد و راهت راهی است که از کوثر گرفته‌ای. لبیک به تو و آن مادری که حیات از او گرفته‌ای... 🖊 @gharare_andishe
هیچ دقت کرده‌اید که بچه‌های فلسطینی چقدر زیبا هستند؟ زیبایی آنها همین است که در عین مظلومیت، پرقدرت و شکست‌ناپذیرند ..... اینان شیر چه مادرانی را خورده‌اند که این‌گونه‌اند؟ اینان فرزندان چه پدرانی‌اند؟ پدرانی که برایشان قصه‌ی ظلم را با آتشی در دل و اخمی به چهره تعریف کرده‌اند... و آن‌ها از بچگی آموخته‌اند که تسلیم نشوند؛ که مظلوم شدن را با آب و نان عوض نکنند... این بچه‌ها دارند تاریخ را می‌سازند آینده را... 🖊 @gharare_andishe
آری... این او نبود، این من بودم، او آینه‌ی من بود. نه در میانه‌ی جمع و در میانه‌ی میدان، اما در طلب و در آرزوی راه دادنش... وصله‌ای ناجور در میانِ جمع خوبان، چیزی شبیه به تباکی که نه در آن آه و سوزی هست و نه تو بیرون افتاده از این عالمی... در میانه‌‌ی درد، اما درد بی‌دردی... به کمرِ خمیده و گردنِ آویخته‌اش نگاه کن! پیداست که مدتهاست وجب به وجب این شهر را قدم زده و همچون دیوانه‌‌ای سرگشته و از همه جا طرد شده، پناه به در خانه‌ی این مجلس آورده‌‌ است... حال کیست که او را این‌گونه در آغوش کشیده و در این ظلمت سرد، پناه داده است؟ او کسی غیر از حضرت روح الله است؟ چه کسی این آدمیان را این‌گونه غریب، گرد هم آورده است؟ تا در عین غربت، به وسعت نور اندک خود، چراغی کوچک در این شهر ظلمت‌زده بیافروزند... غربت و مظلومیتشان را می‌بینی؟ ادامه بودن خرازیِ‌شان را می‌بینی؟ باکری و حاج احمد و متوسلیان بودنشان را می‌بینی؟ جز نور روح‌الله است؟ جز دست حاج قاسم؟ چه باک اگر مثل یاران کربُبلا تعدادشان اندک باشد؟ چه باک وقتی این نور به قدری عالم‌گیر است که جهانی را زنده می‌کند؟ تو این را می‌بینی؟ به آن‌ها درست نگاه کن! آن‌ها را دوباره ببین... کربلا بودنِ اینجا را می‌بینی؟ گلستان شهدا، آری! دوباره کربلا گشته‌ست... 🖊 @gharare_andishe
جهان نگاه کودکی است بی‌قرار‌، یا علی که غرق شد میان موج انفجار، یا علی سفارش شهداست که "وقتی گره‌های بزرگ به کارتان افتاد، از خانم فاطمه زهرا سلام‌الله علیها کمک بخواهید." 🌿 یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ @gharare_andishe
جز شهادت عاشقی را راه نیست خاک و خون غزه را آن آه نیست غم به جانِ جان رفته از برای ما چرا؟ او همی رب و درون جان نمی‌بیند تو را؟ قدس را بنگر چگونه با جنون خونین شده مادری فرزند در آغوش و او غمگین شده ای شهادت از سعادت خوب داری آن خبر گر کُشی ما زنده‌تر خواهیم شد ای در حضر کلنا غزه به خون عاشقان سوگند خور اشک هر کودک نباشد کمتر از زریِّ دُر یا که فریاد پدر را گوش کن در طنین بغض او هم کوش کن جز ندای حمد للهش همی گفتار نیست این ندای خیبر و یک رقعه از پیکار نیست مکتب قسّام ما را درس عشق آموخته جز ز عشق و عاشقی دارد کسی اندوخته؟ ای کتائب ای شهود دست الله کبیر ای که صهیون باد اندر دست مولایش اسیر قلب ما با هر تپش نام شما نجوا کند با ندای نصرٍ أو استشهادتان غوغا کند صبح ما صبح حماس است و حماسه در برش وان غروبی جز شهادت نیست اندر آخرش نیست فرقی در زبان و رنگ و ملیت ز ما چون شکوه قدس هر آزاده‌ای را آشنا تقدیم به برادران گران‌قدر فلسطینی و حماس به ویژه رزمندگان گردان‌های شهید عزالدین قسّام @gharare_andishe
50.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 مستند کوتاه «راهی که از سر گرفتیم» 🔸 لینک با کیفیت این ویدیو: https://aparat.com/v/PXi5E @soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفره مادر، وقتِ باهم بودن... در کنار سفره است که افراد کنار هم می‌نشینند و این مادر است که سفره می‌گشاید .... و وقتِ باهم شدن فرامی‌رسد. و اکنون در غزه چه سفره‌ای گشوده شده! گویی اهالی غزه نیز مهمان سفره مادر هستند... @gharare_andishe
. 🖊 نمی‌دانم آيا دیگر سقاخانه‌ای در دل کوچه‌های این شهرِ در دود ناپیدا، پیدا می‌شود یا نه؟ شنیده‌ام آن عهدی که سقاخانه جا داشت، مردم نذر می‌کردند برای رهگذران شب، شمع بیفروزند و مسیر آب را نشانی دهند. امشب همه‌جا را گشتم، نبود، سقاخانه‌ها را کرده‌اند سوپر بیست چهار ساعته! کاش بود، کاش سقاخانه‌ای بود، پاشنه کفشم را بالا می‌کشیدم و چادر به دندان می‌گرفتم و آواره‌‌ی شب‌های خلوت کوچه‌ای می‌شدم و شمعی به درگاهش آتش می‌زدم، یک شمع، دو شمع، سه  شمع، سی شمع، بیست هزار شمع، تا انتهای این شب ظلمانی شمع آتش می‌زدم و مویه می‌کردم و همه را نذر عطش جانگدازم می‌کردم، نذر جناب مرحومم امشب؛ محتاج سقاخانه‌ای هستم، خداوندا به کجا مشغولی که تشنگان درگاهت را در این شب دیجور آواره‌ی بیابان‌های مهلک کرده‌ای و رو نمی‌گردانی؟ شنیده‌ام خداوند تازگی‌ها در حال ساخت سقاخانه‌ی خونینِ مدرنش در غزه است، حوض آبش به خون یک ملت، شهید متبرک شده و هر دم کودک و پیر، زن و مرد، مسیحی و مسلمان، خود را نذر عطشِ یک جهان می‌کنند، گُر می‌گیرند و می‌سوزند و خاکسترشان طوفانی در عالم در انداخته. خداوندا شنیده‌ام نذورات این ملت رو به‌ پایان است و جمعیت عطشان به آبِ کوزه بی‌اعتنا، بقول کوهن در آخرین آلبومش، تو، تاریک‌تر می‌خواهی! گرچه میلیون‌ها شمع‌ِ در انتظار، شعله‌ور شدند و به آخر رسیدند.. خداوندا تا کجا حیات این ملت را به رخ زندگی‌های در نیست در انداخته‌یمان می‌کشی؟ چند شمع دیگر؟ آخر سقاخانه‌ات مگر چه حاجتی می‌دهد که اینان دست از افروختن خود برنمی‌دارند؟ تا کجا ما را در طلب آب خونینِ آن حوض، خونین‌جگر می‌کنی؟ عالم گُر گرفته است، یا رب کجایی؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
شب‌های اول بعد از طوفان الاقصی درست شبیه شب‌های حمله‌ی جبهه بود. همان شور دیوانه‌وار و همان ذکرهایی که زیر لب زمزمه‌ی مستی می‌شدند. شب‌ها خواب نداشتیم و صبح‌ها با صدای ویرانی‌های آباد غزه از خواب بیدار می‌شدیم. روزمرگی برایمان بی‌معنی شده بود و حتی یک خبر از غزه برایمان دنیایی معنی داشت. تصاویر و فیلم‌های برادران و خواهرانمان که از غزه مخابره می‌شد، چنان به ما جان می‌داد که گویا قرآن بار دیگر نازل شده است. هر آیه از قرآن که در غزه تلاوت می‌شد، حقیقی‌ترین آیه‌ی قرآن بود. والله که خود خدا در فلسطین بود! پس از آن هر چقدر از این واقعه فاصله می‌گرفتیم، حس می‌کردیم که دارد کمرنگ‌تر می‌شود؛ نگویید که دارد عمیق می‌شود! تماشای گرایش شگفت‌انگیز مردم جهان به اسلام دیوانه‌مان می‌کرد. گویا ما تا به حال مسلمان نبوده‌ایم و حال با شهادت هر فلسطینی شهادتین می‌خوانیم. نمازمان را به افق فلسطین می‌خوانیم و قبله‌ی شهادتمان قدس است. می‌گویند هرکس مسلمان است، باید غزه را ببیند و صدایشان باشد. من می‌گویم هرکس غزه را ببیند، مسلمان می‌شود. این بود که از فلسطین به خدای شلمچه و فکه رسیدیم. خدایی که در طبس دانه.های شن را مأمور کرد و موسی را از دست فرعون در خانه‌اش ایمنی بخشید. آری!فلسطین و غزه تنها تداعی‌کننده جنگ نیستند. فلسطین و غزه امروز تلألو یک تاریخ است و تجلی یک خدا؛ خدای فلسطین...🇵🇸 🖊 @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم آب شد... آب شد و از چشمانم سرازیر ... زین پس از تمام کیک‌های دست کودکان خاطره‌ای بد دارم... از این به بعد مزه‌ی تمامی کیک‌ها خون است... به فدای دست کوچکت!!!کجا رفتی؟؟ پدرت با چه حسرتی به کجا نگاه کند؟ مادرت کجاست دلبندکم؟؟ اصلا شاید این کیک را به تو داده‌اند که حواست را پرت کنند از مادری که دیگر نداشته‌ای... و حالا تو!!! با دلخوشی در دستت رفتی! کاش خورده بودی خوراکی‌ات را... کاش موقع شهادتت کیکت جدا از تو افتاده بود و نمی‌دیدیم چه در دستت داری..‌ چگونه باید گریه کرد؟ ضجه زد که دل آرام گیرد!! کودک مظلوم ِمن!! من جای مادرت هزار بار مُردم برای تو... چه بگویم.. دهانم خشک و زبانم لال شده است... عزیز دلم... عزیزدلم... حالا که تو بی‌جان بر زمین افتاده‌ای هزاران کودک شمع کیک تولدشان را فوت می‌کنند... و تو کیک تولد شهادتت را در دست گرفته‌ای و به آغوش حق می‌روی... شهادتت مبارک ...جان دلم زیباترین رزق که همه‌ی عالمان و مجاهدان آرزویش را دارند در کودکی نصیب تو شد.. آرام بخواب؛ دیگر کسی دلواپست نیست.. 🖊 @gharare_andishe
أین العرب و أین المسلمون؟! صدایی است که از غزه می‌آید! صدایی که تو را می‌خواند! چرا می‌خواند؟ مگر نمی‌گوید از مرگ نمی‌هراسد؟ مگر نمی‌بینیم که چه مشتاقانه به استقبالش می‌رود؟؟ پس دلیل این یاری خواستنش از تو چه می‌تواند باشد؟ نگاهش به سمت توست در حالی که پیش از هر کلامش حسبنا الله نعم الوکیل جاریست!!! اصلا تو چه کمکی می‌توانی به او کنی؟!؟ او که پشیمان از راهی که در پیش گرفته نیست؛ چه چیز را از تو می‌خواهد؟! یک بار دیگر گوش کن! گوش کن صدای مردمانی را که طوری زیسته‌اند که به هر نحوی با مرگ روبرو شوند باز هم رستگارند؛ مردمانی که زیستنشان به پیچیدگی زندگی ما و مرگشان به پوچی مرگ ما نیست! حیاتشان پرثمر و مرگی را انتخاب کرده‌اند که زندگی تو را بارور کند! مرگی که عین جاودانگی است! چه مبارک مرگی! خوب که گوش کنی، درمی‌یابی غنی‌ترین انسان امروز از تو هیچ نمی‌خواهند جز آنکه تا بهشت همراهی‌ات کنند، آنها زیبایی‌هایی را دریافته‌اند که دوست دارند با تو شریک شوند، شهید شوند! چه زیست و چه مرگ آشنایی! گویی غزه کربلا گشته، کربلایی را که شنیده بودی اکنون به نظاره نشسته‌ای! تو در کربلا، در غزه، به دنبال چه می‌گردی؟! مظلومیت؟! مذهب؟! زنانگی!؟ مردانگی؟! اینها حجاب‌اند ساده‌دل!! حجاب بردار و گوش جان بسپار؛ هل من ناصر ینصرونی... می‌شنوی؟!؟! فریادی است که از جان حسین برخاسته و تا دنیا دنیاست به گوش انسان‌های آزاده می‌رسد. هیچ از خود پرسیدی حسین چرا از تو یاری می‌خواهد؟! او که خود شافع امت رسول‌الله است! چرا صدایت می‌زند؟ حسین در واپسین لحظات عمرش به دیدار همان معشوقی می‌رود که در دعای عرفه با آن زیبایی با او سخن می‌گوید... حسین به دیدار تمام زیبایی‌ها می‌رود و تمنا دارد تو هم همراه او شوی، تو هم رستگار شوی، شهید شوی! آری غزه کربلا گشته! یا شاید کربلا بوده! از همان زمان که خواستند کشته شوند ولی تسلیم نشوند، از همان زمان که خواستند مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح دهند، و از همان زمان که خواستند شهید باشند تا که شهید شوند! 🖊 @gharare_andishe
بی‌مقدمه قریب به شصت شب، هر شب نشستیم و شهدای غزه را با دل و جان همراه شدیم... برایشان اشک ریختیم مردیم زنده شدیم پاشدیم سر زانو تکاندیم دوباره ایستادیم دوباره افتادیم... شصت شب در سرمای استخوان‌سوز، چراِغ دلمان گرم نور شهدا بود و بس ...تمام شد!!!!!.. اما دفترش را در دل نبستیم فقط بغض خود فرو خوردیم! باز هم سر زانو تکاندیم برخاستیم و رفتیم به دیدار حاج قاسم... در عرض کمتر از یک ساعت دوباره روبرو شدیم با شهدای غزه با یک ساعت از لحظات نفس‌گیر غزه... مثل گنگ خواب‌دیده همه مات بودیم...‌! در بهشتی وسیع چیزهایی می‌دیدیم که باورش سخت بود... سخت! همه آن‌چه که در پشت دوربین گوشی‌ها می‌دیدیم، جلوی چشمانمان رخ می‌نمود... برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد... و حالا که برگشتیم در زندگی هر روزه انگار از خواب پریده‌ام... انگار وسط معرکه‌ای در بهشت بودم و دوباره به زمین برگشتم.. حالا بهتر از قبل می‌فهمم رجزخوانی مردم غزه را... حالا عمیق‌تر می‌بینم ماندنشان را... حالا به ذره ذره‌ی اتفاقاتشان واقف شده‌ام... عجییییبب خدا روی زمین آمده است و شاخصش را پهن کرده حق و ناحق را جدا می‌کند! و عجیب‌تر مزه‌ی احلی من العسل است که در کامم چرخ می‌زند... از این خواب که پریده‌ام، جانِ نوشتن هم ندارم. هرکس حدیث مفصل بخواند از این مجمل... 🖊 @gharare_andishe
ای درد و غم! تو چیستی؟ ای ناله‌ و فغان‌ بر ناله‌ها و فغان‌های از سر بی‌دردی‌! ای قلب! در این لحظه و روز دارم به تو شک می‌کنم، به زنده بودنت! چطور تاب می‌آوریم این همه جنایت و توحش را!؟ ای قلب بشریت، تو زنده‌ای؟ به من راست بگو دیگر تاب دروغ و ریا ندارم، خبر که آمد، حس کردم زمین زیر پایم لرزید و خورشید پس ابرها، روی خویش را گرفت... جان سیر کرد تا کاخ یزید تا چشم نامردی که چرخید سوی دختر اباعبدالله الحسین علیه السلام، دختر به خویش می‌لرزد و به پناهگاه زمینی‌اش عمه می‌نگرد و این زینب سلام‌الله‌علیها است که می‌خروشد و این زینب سلام‌الله‌علیها است که کاخ یزید را با کلام فاطمی خویش متزلزل می‌کند، این زینب سلام‌الله‌علیها است که با خطابه سیف‌الهی خویش نگاه‌های آلوده و توحش مذبوحانه را گردن می‌زند... زینب تاریخم کجایی؟ زمین و زمان درمانده توست! ای عقیله بنی هاشم، تاریخ در انتظار توست، تو کجایی زبان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و زینت ماندگار مولا؟ تو کجایی که آتش بزنی همه پرده‌های غفلت و قساوت مسلمان‌‌نماهای تاریخ را؟ زینب جان، سالهاست خون‌ از کالبد انسان رفته، انسانی که تفاوت غدیر و سقیفه را جدی نگرفته بود، امروز ننگ بی‌فکری کاردی شده فرو رفته که نه جوش خورده در استخوانش و قوام انسانیت ما فقط به آل‌‌رسول‌الله و آن فرزندان ابراهیم خلیل الله که ظالم نیستند و عدول زمانه‌اند. ای شیرزن کربلا! برخیز! گویا منجی بشریت هم منتظر توست، منتظر غرش آتشین‌ات... تو کجایی آفتاب در حجاب؟ و انسان کجاست؟ من و ما کجاییم؟ کاش جان فدای یک خطابه‌ات می‌شدم و قصر پوشالی استکبار جهانی با جملاتت فرو می‌ریخت... ای منجی موعود! منتظریم، بیا، بیا و این جان‌های ناقابل را بخر و نَفَست را در نِی وجود این نیستانِ منتظر بدم... و به آتش بکش این افکار ظلمت زده و این احساسات و عقول یخ زده را آب کن و زنده کن، ای ربیع الانام، بهار است، بهار... زمین و زمان و آن مردانِ غیرتمند و آن زنانِ قدسی و آن کودکان سرزنده و... منتظر تو هستند... 🖌 @gharare_andishe
فقط گفتیم از عشق.. فقط خواندیم با عشق... جان! ولی خالیست از عشق... چونان خَر در گِلی... ماندیم در عشق... چقدر رسوا شدیم در عشق... خدای عشق... تمامِ عشق... از کجا آید صدای عشق؟ و آن تنها...گلویِ نازکِ غزه... گلویِ نازک و این حجمِ از فریاد...؟؟ فقط برآید از آغاز یک قصه... امان قصه... امان از دست تو، قصه... کمی آرام‌تر...قصه... پریشان شعری و آهی... و بغضی در گلو...خفته... خدای عشق... تمام عشق... از کجا آید صدای عشق؟ و آن تنها ندایِ کودکِ عشق است در غزه... عجب فریاد جانکاهی است...در غزه... که خاکستر کند عشق دروغم را... و در هم پیچید این وهمِ مسلمانی... خدای عشق... تمام عشق... ببخش بر ما... زوالِ عشق... تو می‌دانی که ما... تو می‌دانی که، ما... خودِ عجزیم... خودِ پستی... خودِ هر چیز درمانده... به گِل مانده... رمق دارم به قدرِ جمله‌ای کوته... نَفَس بالا نیاید بعد از آن... شِکوا ندارم من... امام عشق... صلای عشق... کِی آید؟ ندای عشق؟ همه فرجامِ آن قصه... بکش خطی بر این غصه... بزن نقطه... بزن نقطه...! به پایان شبِ غصه... امامِ عشق... ای...! جانم فدای عشق.... برسد به دست عزیزان مظلوم فلسطینی @gharare_andishe
دویست روز گذشت و او همچنان با تمام هستی خود ایستاده‌ هر روز صدها شهید داده‌ با دستان خالی مقابل تانک و موشک و سیاستهای پر از تزویر راستی حال دیگر معلوم شد چرا دور آن دیوار حائل کشیده‌اند! ترس از این بود که حیات و شجاعت از این سرزمین به جاهای دیگر قاچاق شود! چند بار مردم این سرزمین را مجبور به کوچ کردند؟ چند بار مجبورشان کردند مفهوم خانه را در ذهنشان نابود کنند و از یاد ببرند؟ ولی آنها پوچی خانه‌های عروسکی و پوچ مردم دنیا را به رخ آنان کشیدند! گویی نگاه جهانیان با نگاه زنی از اهل غزه که دویست روز است داغ به خون نشستن عزیزانش را می‌بیند، گره خورده و او آنان را مخاطب خویش قرار داده است. چشم در چشم شده‌اند جهان دولتها و قانون و حقوق و پول و بانک و دلار و اعتبار با نگاه زنی که حقی در این جهان‌ ندارد. نه دولتی، نه اعتباری، نه حقوقی و نه حتی حق غذا برای خود و کودکانش... عجیب رویارویی‌ای است! و او جهانی را به نظاره کشانده؛ هم او که در قلب کودک خود این نقش را حک کرده: «لن ترکع امة قائدها محمّد» @gharare_andishe
به گفته هایدگر، علم مسیری را طی می‌کند که دیگر نمی‌تواند انگاره حقیقت را یادآوری کند و اندیشه برانگیزترین امر در زمانه پرسش‌برانگیز ما این است که ما دیگر نمی‌اندیشیم و دیگر نمی‌پرسیم. حال این رخداد غزه است که خبر از امری پرسش‌برانگیز می‌دهد که دانش‌گاه را به پرسش واداشته است. در فضای دانشگاهی امروزه که دیگر بیشتر شبیه کمپانی در خدمت قدرتهای جهانی است و پروای حقیقت در آن نیست، گویی امری پرسش‌برانگیز آن را به خیزش درآورده است. از استنفورد و هاروارد و کالیفرنیا و پرینستون گرفته تا کلمبیا و واشنگتن و اوهایو و آمریکای شمالی تا اروپا و ... گویی این روزها در حال نمایاندن ایدئولوژی ساختارمند لیبرالیسم هستند که چگونه دولتهای دموکرات و لیبرال غربی در قبال فعالیت جامعه مدنی خود، واکنش نشان می‌دهند. @gharare_andishe
تصویر را با دقت نگاه کن.. خانه‌ای که وحشیانه می‌کوبندش... خانواده‌ای که به ظلم از هم جدا افتادند و مصیب پشت مصیبت... اما این کودکان چه خوب می‌فهمند زندگی بازی‌ای بیش نیست... «انما الحیاه الدنیا لعب و لهو».... در میان سقف آوار روزنه‌ای به نور هست و دقیقا از همین‌جا بچه‌ها متصل شده‌اند! و به سخره گرفتند بزرگترین قدرت‌های بشری را.. و از همین‌جا پوزخند می‌زنند به همه‌ی معادلات دنیا و این را نمی‌فهمی مگر اینکه هر لحظه مرگ را در کنارت احساس کنی، مزمزه کنی که بفهمی دنیا چه کوچک و چه فریب است... و خوشا این شهیدان که «عند ربهم یرزقون» الی الابدند... غزه تاریخ مصور قرآن شده است!!! و همین بس که هر آیه‌ی قرآن در غزه هی نازل می‌شود!.. هی تصویر می‌شود.. و مگر این همه قرآن که می‌آید، می‌شود که آخرش به غیر قرآن ختم شود! در آخر این همه آیه: می‌آید و تصویر می‌شود: «زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»... @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. «خون پیکره‌ی حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست که سرچشمه می‌گیرد و اگر واقعیت را بخواهید، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است...» @gharare_andishe
. ای شمایانی که بر رؤیاهای ما می‌گذرید، این غزه است... 🔹ای کسانی که از میان حرف‌های زودگذر می‌گذری، وقت رفتنت است هر جا که دوست داری زندگی کن، اما در میان ما زندگی نکن، وقت رفتن تو فرا رسیده است، هر جا دوست داری بمیر، اما در میان ما نرو، زیرا ما کار داریم. در سرزمین خود ما گذشته را اینجا داریم اولین فریاد زندگی را داریم حال و حال و آینده داریم این دنیا را اینجا داریم و اینجا پس از آن پس کشورمان را ترک کن سرزمین ما دریا ما گندم، ما نمک، زخم‌های ما همه‌چیز، و خاطرات خاطره را رها کن ای کسانی که از میان حرف‌های زودگذر می‌گذرند! «محمود درویش» @gharare_andishe
26.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ...من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم... 🎥...یا رقیه...(سلام‌الله‌علیها) وداع دختربچه‌ای از اهل غزه با پدرش که در حملات جدید اشغالگران به شهادت رسید... 🇵🇸 @gaze_karbala @soha_sima
🔰اربعین به غزه رسیده است.... @gharare_andishe
. قلم‌ها بایست فاتحانه بنویسند این افتخار بزرگ را، این افتخار بزرگی که پرچم دارش سید علی خامنه‌ای‌ست و برپا کننده‌یِ دوباره‌یِ خیمه‌یِ حسینی در تمام عالم. آری اوست که مقتدی به اقتدای حسین علیه‌السلام است؛ اوست که بر حق تماما ایستاده و جهان با حضورش، هر دم سلامی دوباره می‌دهد به دنیای جدید ... آری دنیای جدیدی که مارا به آغوش می‌کشد اگر بینای آن باشیم؛ دنیایی که همان دنیای دیروزین و پس فردای ماست.. ـ دنیایی که نهایت حضور ها در آن محقق می‌شود، نهایتِ رشادت‌ها، نهایت عشق و شور و مستی. دنیایی که پیش از این با حضور کربلایی‌اش در ذیل این خیمه حسینی و دوشا دوشِ پرچم‌دارِ اسلامیت وانسانیت یعنی عزیز سلامی به دنیای جدید داد و ما را دعوت نمود به حضوری در این دنیا و حیاتِ جدید بشریت... : آنقدری از خویشتنِ خویش دور گشته‌ایم که با بازگشت به آغازین خود، از این دنیای غبار آلود و کهنه‌ای که بر خود ساخته‌ایم، تازه می‌شویم، پاکیزه و ماندگار... ماندگار از جنس فنای فی الله شدن، او شدن... سلامی دوباره به خود دادن، خودِ حقیقیمان. @rastine_khish
69.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥...لبیک یا حسین(ع)... روایتی از ایام شهادت سید حسن نصرالله و همزمان برگزاری دیدار رهبر انقلاب با نخبگان و استعدادهای برتر کشور 🔸 لینک با کیفیت لبیکَ یا حُسین در آپارات https://aparat.com/v/wwu83dj @soha_sima