#امام_حسن_ولادت
كوچه ها عطر گل ياس گرفته امشب
شهر،تاب و تب احساس گرفته امشب
بال در بال ملك سوى زمين پل بسته
محمل نور به اجلال و تجمّل بسته
مقصد خيل ملك خانه ی زهرا و على است
شوق،شمع و گل و پروانه ی زهرا و على است
پيشتر از همه با هودج فيض و بركات
جبرئيل آمده بر عرض سلام و صلوات
گل لبخند به لبهاى پيمبر زيباست
اولين جوشش رؤيايى كوثر زيباست
پسر اول زهرا و على آمده است
مجتبى ، مظهر حسن ازلى آمده است
كيست او ؟ آينه در آينه وجه الله است
مشرق ديده ی او مطلع مهر و ماه است
در صدف گوهر ناب «مرج البحرين» است
به رسول و على و فاطمه نور عين است
شوق در باغ دل فاطمه گل كرده ببين
يا على ! فاطمه ات گلپسر آورده ببين
حسن است اين كه حسن در حسن آمد رويش
حسن است اين كه شكن در شكن آمد مويش
اين پسر در ادبستان خدا استاد است
اين پسر سينهاش از عشق و صفا آباد است
در سخاوت چه تشابه به پيمبر دارد
در شجاعت هنر و هيبت حيدر دارد
پيش زيبايى او آينه زانو زده است
نه فلك بوسه به خاك قدم او زده است
سجده ی شكر به جاى آور و لبخند بزن
نور را با نفس آينه پيوند بزن
گل بريزيد كه در باغ ، نسيم آمده است
شب ميلاد كريم ابن كريم آمده است
#کمیل_کاشانی
در ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
بشارت خورشید
---------
پنجره وا شده و بوی سحر می آید
نفسی تازه کنید از نفس مهتابش
مسجد عشق به آوای سحر آذین شد
می رسد بوی اذان از طرف محرابش
نیمه ی ماه رسید آینه را روشن کرد
گلی از جنس سحر سوی چمن می آید
حُسن این ماه همین است که جبرائیل اش
می دهد مژده به گلزار حسن می آید
نیمه ی ماه شد و ماه ترین ماه آمد
آفتاب از نفسش باز جلا می گیرد
کوثر نور شد از آمدنِ او جاری
خانه ی کعبه ازو آب بقا می گیرد
پرده برداشت ز رخسار حسن می بینید
خالق عشق قداست به حرم آورده ست
شب میلاد کریم ابن کریم است ای دل
مادر جود و کرم ، جود و کرم آورده ست
مجتبی آمد و از آمدنش ای یاران
ناگهان برکه ی آئينه و گل دریا شد
پلک خود را که به رخساره شکوفا می کرد
غنچه ی خنده به لبهای علی پیدا شد
عجبی نیست اگر می شنوید آوایی
ماه و مهتاب در اینجا به سخن می آیند
قدسیان بال و پر خویش گشودند امشب
همه از عرش به دیدار حسن می آیند
شب میلاد حسن باشد و از میلادش
همه جا جلوه ی خورشیدی او مشهود است
دست او دست کرم ، دست کرامت آری
بارش رحمت حق در کف این مولود است
این که در دامن مادر شِکُفَد لبخندش
اوّلین سبط نبی ، پاره ی قلب زهراست
نه فقط نور دلِ حضرت حیدر باشد
بلکه در جود و سخا لطف و کرم بی همتاست
او که مولود صیام است و کرامت دارد
رمضان فخر کند از کرم مولودش
چون کریم است و کریمانه عطاها دارد
سائلی نیست که نومید شود از جودش
قلب خود را بسپار ای دل عاشق بر او
کز در خانه ی او عشق نشان می گیرد
مثل ابری که به بارد به کویرستان ها
«یاسر» از مرحمت اوست که جان می گیرد
**
محمود تاری «یاسر»
مدح امام حسن مجتبی ع
با قدومش راه هر گمگشته پیدا میشود
جلوه ای از حی سرمد باز افشا میشود
ما ز بالای عیارش اینچنین دانسته ایم ،
واژه های شعر با نامش مُطَلّا میشود
ارث دارد از پدر رفتار را،ابن الکریم،
در دل این خانه یک دنیا گدا جا میشود
با حلول جوشش این چشمه ی ماه شِگَرف
سرزمین آسمانها بکر و زیبا میشود
نور اسماعیلی اش خورشید وار آمد ز ره،
پیش پایش هر سرابی موج دریا میشود
گاهِ قحطی دید چشم کوفه ی آن روزها
با دعایش دست ابر آسمان وا میشود
صبحدم یعنی شب میلاد آقا جانمان
آن که پای طلعتش خورشید هم پا میشود
سالها با عشق او سر کرده ایم و میکنیم
عاشقی اینگونه با معشوق معنا میشود
در جُزام غفلت از جان رسته ایم و عاقبت
با مسیح فاطمه این مرده احیا میشود
از غبارانیم و امیدیست ما را زین سبب،
خاک راهش هرکه باشد اهل بالا میشود
در بیان وصفش این تعریف هم گنجاندنیست
هر که گوید یا حسن دلبند زهرا میشود
#محمد_حسن_جنتی
آسمونیا امشب تو خونه ی فاطمه مهمونن
برای نو رسیده ملائکه لالایی می خونن
این کیه که تو چشاش جاریه عصمت
با خنده هاش دلارو برده به غارت
سبط پیمبر خدا خوش اومد
کریم آل مصطفی خوش اومد
امام حسن، امام حسن، یا مولا
گل علی و زهرا تو نیمه ی ماه خدا اومد
عالم شده پر از نور آقام امام مجتبی اومد
امام حسن مقتدای عالمینه
برادر ارشد آقام حسینه
هر کسی روی ماهشو می بینه
گل تبسّم رو لباش می شینه
امام حسن، امام حسن، یا مولا
هر کسی که دلش خواست بهترین بنده خدا باشه
تنها راهش همینه که پیرو راه شما باشه
مِهر شما با گِل شیعه عجینه
آرزومون اینه که بیایم مدینه
برات یه گنبد طلا بسازیم
شبیه مشهد الرضا بسازیم
امام حسن، امام حسن، یا مولا
ما نوجوونا اهل نماز و مسجد و دعا هستیم
خدا رو شکر همیشه یاد امام و شهدا هستیم
ما همه مون عاشق کرب و بلاییم
فدایی قاسم بن مجتباییم
تو این مسیر تا همیشه می مونیم
منتظران صاحب الزمونیم
امام حسن، امام حسن، یا مولا
مهدی شریفی
#امام_مجتبی علیه السلام
#سروده_ای_نامرسوم
چند #تضمین به تربیت از #حافظ، نمیدانم، #صائب، #شاطر_عباس_صبوحی، #عماد_خراسانی، #حافظ، #محمد_سهرابی،
#فاضل_نظری
قلم عشق گرفتم که در این موسم عید
صفحهْ مشکی کنم و نامه ی اعمال سفید
ناگه از خامه ی دل این سخن پخته رسید
(آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی فال به نام منِ دیوانه زدند)
بی خود از خود شدم افتاد به قلبم تپشی
گفتم ای خسرو جان، ای که سخاوت منشی
خود نشان ده به دل غم زده راه و روشی
(تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بی چاره به جایی نرسد)
رو گرفتم سوی آن مظهر رحمان و رحیم
خواستم تا که بگویم سخن از حال وخیم
ناگهان حال دلم و خوب شد و گفت نسیم
(ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است)
تا که قنداقه ی او فاطمه آورد به دست
گل لبخند به لب های علی دایره بست
ذکر این حال به روی ورق اینگونه نشست
(روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است)
چه شود گر که نگاهت به گدایی گذرد
چشم پوشی کند و حال مرا هم بخرد
تو نظر کن که خدا از گنه ما گذرد
(ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد)
کن نگاهی به من ای آینه ی "یاستار"
قبل از آن روز که بر ما گذرد کار از کار
وای اگر وعده ی دیدار بیفتد به مزار
(آبرو می رود ای ابر خطا پوش ببار
که به میزان عمل نامه سیاه آمده ام)
جز دُر مهر علی نیست در این بسته صدف
خدمت حضرت او بوده مرا اصل و هدف
تا کمی نور بگیریم از آن شاه شرف
(نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده)
عرش بوسند به خاک حرمت زائر ها
مومن چشم تو هستند همه کافر ها
گل فشان است به توصیف رخت خاطر ها
(خواستند از تو نویسند شبی شاعر ها
عاقبت باقلم شرم نوشتند نشد)
#سید_روح_الله_مؤید
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت
رمضان سفرهٔ مهمانی مخصوص خداوند ودود است، مه رحمت و جود است، مه ذکر و صلاة است و رکوع است و سجود است و سلام است و درود است، تعالی الله از این فیض که در نیمه این ماه دل افروز خداوند تعالی، شده در دامن زهرا مه تابان محمد متجلا، که دمیده است فروغش به دل اهل تولا، سر دست علی و فاطمه و شانهٔ مولا، مه هر انجمن است این، ولیّ ذوالمنن است این، به نبی جان و تن است این، به علی یاسمن است این، حسن است این، حسن است این، که در این ماه خدا ماه خدا بوسه زند بر سر و رویش، همه محو گل رخسار نکویش، همه دلدادهٔ خوی اش همه آواهٔ کویش، همه را دیده به سویش همه دیدند به رخسار خدا منظر او روی خدا را.
شب شور و شعفِ اهل تولا شده امشب، که عیان وجه خداوند تعالی شده امشب، همه عالم چو دل آل علی غرق تجلا شده امشب، که ز هم غنچه نو رسته زهرا و علی وا شده امشب، گهر بحر شرف فاطمه شد مادر و مولای دو عالم علی بابا شده امشب، پسری داده خدایش چه پسر نام حسن روی حسن موی حسن خلق حسن خوی حسن بلکه سزاوار بود تا که بخوانند حسن در حَسنش، لحظه به لحظه صلوات از طرف خلق و خدا یک سره بر جان و تنش، وحی الهی سخنش، بوسه گه ختم رسل لعل لبان و دهنش، باد فدا جان هزاران چو منش، بلکه دو صد انجمنش، کیست حسن مظهر حُسن ازلی، هستی زهرا و علی، جان جهان، حصن امان، فخر زمان، روح و روان، سرّ نهان، نور عیان، بلکه به هر عصر و زمان برده دل اهل ولا را.
مه و مهر و فلک و ارض و سما، حور و ملک، جن و بشر در شب میلاد حسن جشن گرفتند، که امشب شب بسیار عظیم است، همانا شب میلاد کریم ابن کریم است، رخش سوره نور است و قدش نخله طور است و سرا پاش زبور است و نگه دوخته بر طلعت زیبای محمد، نگه ختم رسل نیز به ماه رخ آن حجت سرمد، همه احمد، همه حیدر، همه زهرای مطهر، عجبا یوسف صدیق کجایی که کنارش بنشینی و ز گلزار رخش با نگه دم به دمت لاله بچینی، به لبش جای گل بوسه پیغمبر اسلام ببینی و شوی یک سره ماتش، بِستان فیض ز خلق حَسن و حُسن صفاتش، بفرست از سوی کنعان به قد و قامت و رخسار دل آرا صلواتش، عجبی نیست اگر ذات خداوند تبارک و تعالی به همه خلق دهد مژده آزادی از آتش که ببخشد همه را بر گل رویش نه، به یک تار ز مویش نه، به یک گردش چشمش گنه و جرم و خطا را.
عجبا ختم رسل خواجه لولاک، نهاده است جبین را به روی خاک و از این سجده طولانی اش افتاده به حیرت همه افلاک، گمانم که حسن باز سوار است به دوشش، به خدا ای همه امت اسلام ببینید حسن کیست که بعد از پدر و مادر و جدش به جلال و ادب و حلم نظیرش به جهان نیست، یکی مرد عرب آمده از شام، ز کف باخته آرام و به زشتی برد از آن گهر بحر شرف نام، به تندی و به دشنام، به پاسخ گل لبخند گرامی پسر فاطمه شد باز که ای دوست چرا خشم گرفتی و غم خویش نگفتی، تو اگر خانه نداری به سوی خانه ما آی، گرت قرض بود قرض تو سازیم ادا، گر ز کسی دیده ای آزار بگو تا که بگیریم رهش را چه شده، کیست که رنجانده در این گردش ایام شما را؟ مرد شامی که چنین دید بدان آتش قهر و غضب و کینه و خشمش رخش از شرم گل انداخت به یک باره عرق ریخت به پیشانی و بر چهره روان اشک خجالت شد و چشمش به ادب گفت که ای جان دو عالم به فدایت، زهی از خُلق خوش و حلم رسول دو سرایت، به کریمیت قسم اذن بده تا که بیفتم به روی خاک زنم بوسه به پایت، منم و مدح و ثنایت، منم و ذکر و دعایت، منم و مهر و ولایت، تو بزرگی تو کریمی تو همان خلق عظیمی تو همان مظهر آیات خداوند رحیمی، تو شه عرش مقامی تو امامی تو امامی تو همان فیض مدامی تو دعایی تو سلامی تو سجودی تو قیامی تو به خلق و صفت و حلم رسولی تو گل دامن زهرای بتولی حسن بن علی امروز تو بردی ز کرامت دل ما را.
پسر فاطمه ای دم به دم از خلق خداوند سلامت، صلوات از طرف خالق و خلقت به تو و جد همامت، پدر و مادر و ابناء و تبارم به فدای پدر و مادر و ابناء و تبارت، زهی از عزت و جاه و شرف و عز و وقارت، به خدا دین خدا تا ابدالدهر بود در گرو صبر و قرارت، که بود صلح تو بنیادگر نهضت خونین حسینی، نه مگر جد تو فرمود حسین و حسنم چه، بنشینند و چه خیزند چه در صلح چه در جنگ امامند، تو توحید تمامی و تو در صلح و تو در جنگ امامی و کلامت همه نور است و پیامت همه شور است، خطا از تو به دور است، هر آن کس که تمرّد کند از حکم تو او خصم خداوند غفور است، نه بیناست که کور است، نپیموده به جز راه خطا را. امامان همه مولا و کریمند، ولی نام تو در بین امامان شده مشهور، کرم تا ابدالدهر رهین کرم توست، کرامت همه شب سائل باب الحرم توست، سخاوت نمی از موج یم توست، شرف سایه نشین علم توست، تویی آن که بزرگی همه خاک قدم توست مسیح دل بیمار همه فیض دم توست ثناگوی تو خودِ ذات الهی است ثنای همهٔ خلق کم توست، زهی از جاه رفیعت، ملک العرش مطیعت، رخ خورشید به خاک ره زوار بقیعت، به تو و رحمت و جود و کرم و فیض وسیعت، دل من پر زده در سینه و پرواز کند
امام حسن(ع)-ولادت
ای دل زمان عرض تشکر به کبریاست
جشن عموم شکرگذاری بنده هاست
ماه خدا سفره ی عام ضیافت است
ماه حسن نگاه حسن ماه مجتباست
توحید را که شرط ولایش نوشته اند
اینک حسن امام بشر حجت خداست
بر خاک دوست ناصیه ی شکر می نهیم
ابن بوتراب در این سجده ذکر ماست
نوری که سجده گاه ملائک شود چه باک
آدم اگر به خویش کند سجده پس رواست
اسما را به معنی تام و تمام اوست
یعنی که اسم اعظم اسما کبریاست
شیرین ترین عسل دم افطار نام اوست
یارب چه قدر نام حسن با دل آشناست
اهل بهشت سید خود را صدا کنند
او سرور تمام جوانان باصفاست
وقتی به نیمه ماه شب چارده رسید
دیدند مجتبی همه ی سر هل اتاست
در بیت اهل بیت ملائک در ازدحام
زهرا سرور دارد و خرسند مرتضاست
ورد فرشته های خدا این سرود شد
میلاد سبز پوش نبی سبط مصطفاست
با این که قاصریم ز توصیف روی او
اما جمال احمدیش عین مصطفاست
با این که قاصر است بیان از ثنای او
اما به تشنه قطره ای از بحر پر بهاست
زیباترین شکوه، جلال خدا حسن
نیکوترین جمال و کمال خدای ماست
با این که قاصر است بیان از مقام او
اما حسن به ملک خدا پرچم هداست
باغ و بهار پیش حسن کم می آورد
او برترین شکوفه میان شکوفه هاست
یوسف زروی یوسف زهرا خجل شود
این ماه اولیاء و شهنشاه انبیاست
وقتی که نسل فاطمه را جستجو کنی
سادات کوثری همه از نسل مجتباست
سادات فاطمی، حسنی نسل اولند
جا پای سید حسنی روی چشم ماست
با این که قاصر است قلم از نوشتنش
باید نوشت نام حسن مشتق از خداست
تمثال او به سینه ی ما نقش بسته است
این دل نگار خانه ی زیبای اولیاست
وقتی حسن تلاوت آیات می کند
داود انبیاست که حیران این صداست
موسی به طور مست تجلای او شود
خضر نبی ملازم این چشمه ی بقاست
قالیچه ی رفیع سلیمان روان از اوست
کشتی نوح از نفسش فارغ از بلاست
آتش که بر خلیل گلستان نمی شود
این معجز بزرگ از آن منشاء ولاست
در جایگاه نور الهی ظهور کرد
آن جلوه ای مه مظهر تطهیر وانماست
گِل بر دهان من اگر از خاک خانمش
پا تا سر وجود حسن شمس و الضحاست
جایی برای یافتنش جز دلت مجوی
صحن دل محب حسن عرش کبریاست
وحی از لب مبارک او طعم تازه یافت
آیات او رطب شد و اینک به سفره هاست
کوثر حسن بهشت حسن هل اتا حسن
هرجا سخن ز خیر شود زیر این لواست
جود و کرم ز سفره ی او توشه می برند
خلق کریم و خوی حسن خالق سخاست
ما ریزه خوار سفره ی احسان این دریم
هرکس گداست در بزند شب شب عطاست
غربت یگانه لشکر پیروزمند اوست
تنهاترین امام بدنیای ماسواست
یاری کنیم راه حسن را به معرفت
راه حسن بصیرت دین درک مقتداست
آری حسن امام زمان حسین بود
یعنی حسین شیعه و تسلیم مجتباست
عشق حسین گر چه دل انگیزتر کند
مهر حسن برابر این عشق کیمیاست
باشد حسین یکه علمدار مجتبی
عباس اگر امیر و علمدار کربلاست
محمودژولیده
امام حسن(ع)-ولادت
همای جان من سوی مدینه پر زند امشب
دلم در محفل قدوسیان ساغر زند امشب
گمانم ذات رب العالمین در این شب شیرین
تبسم بر تبسمهای پیغمبر زند امشب
سلام الله بر این لیلۀ قدری که زهرا را
مبارک ماه در ماه مبارک سر زند امشب
محمد هم چو باغ لاله از هم وا شده امشب
تعالی الله امیرالمؤمنین بابا شده امشب
شب است و نیمۀ ماه خدایِ داور است امشب
شب عید حسن، میلاد سبط اکبر است امشب
تعالی الله ای سادات عالم چشمتان روشن
که قرآن محمد روی دست کوثر است امشب
زیارت گاه پیغمبر بود آیینۀ رویش
که بر آیات رخسارش نگاه حیدر است امشب
ز پا تا سر همه میراث ختم المرسلین برده
خدایی طلعتش دل از امیرالمؤمنین برده
تعالی الله بر جسمش سلامالله بر جانش
که میبوسد محمد لحظه لحظه هم چو قرآنش
سلام آفتاب و آسمان و اختران او
بر این ماهی که امشب فاطمه دارد به دامانش
از آن ترسم که گویم کفر، ور نه فاش میگفتم
که حتی از خدا دل میبرد لبهای خندانش
مبارک باد این مولود بر پروردگار او
الا ماه خدا امشب تو باش آیینهدار او
شب عید است ای یاران خبر سازید یاران را
به فرق روزهداران ابر رحمت ریخت باران را
جمال بیمثال خویش را بگشوده بیپرده
خدا در ماه روزه داد عیدی روزهداران را
امیرالمؤمنین در دست خود دسته گلی دارد
که باید کرد قربانی به پایش گل عذاران را
حسن نامش حسن خَلقش حسن خُلقش حسن خویش
همانـا حسن نامحـدود حـق پیداست بر رویش
سحر با ما جمال حیِّ سرمد را تماشا کن
به خال و خطِّ او قرآن احمد را تماشا کن
به قرص آفتاب فاطمه بر شانۀ حیدر
در این ماه خدا ماه محمد را تماشا کن
نه تنها در مدینه در تمام عالم هستی
به یمن مقدمش خُلد مُخَلّد را تماشا کن
تمام آفرینش مانده در حال سجود امشب
خدا هم جشن بگرفته است در مُلک وجود امشب
الا ای روزهداران شافع فردایتان است این
جمال بیمثال خالق یکتایتان است این
هنیئاً لک مبارک باد، چشم جانتان روشن
که جانِ جانِ عالم رهبر و مولایتان است این
به پا خیزید و جان گیرید بر کف ای سحر خیزان
فروغ دل، چراغ روشن شبهایتان است این
به شکر مقدمش با خنده باید ترک جان گفتن
نه ترک جان سزد با ترک جان ترک جهان گفتن
سلام الله بر صبر وی و صلح و قیام او
سماواتی زمینی هر دو تسلیم نظام او
اگر فرمان آتشبس کند صادر علی عینی
و گر از جنگ گوید وحی حق باشد کلام او
توان از قلعۀ خیبر کَند در چون پدر آری
همانا صلح او تیغی است برّان در نیام او
نشاید کرد انکار اقتدار و همت او را
که در جنگ جمل دیدیم عزم و قدرت او را
به هر عصر و زمان، تاریخ با ما این سخن دارد
قیام کربلا خود ریشه از صلح حسن دارد
حسن با صلح و صبر خود حمایت میکند دین را
اگر چه هم چو حیدر بازوی خیبرشکن دارد
به صلح و صبر و عزم و همت ایثار او سوگند
که شیعه هر چه دارد ز آن امام مُمتحن دارد
همانـا چشـم او بگـذشته و آینـده را بینـد
امامش خوانده پیغمبر چه برخیزد چه بنشیند
الا ای قبر بیشمع و چراغت کعبۀ دلها
مزار بیچراغت تا ابد خورشید محفلها
به قرآن میخورم سوگند کز اسلام و از قرآن
تو با ایثار و صبر خود شدی حلّال مشکلها
تو خوردی خون دل تا دین و قرآن جاودان ماند
ولی قدر تو را نشناختند افسوس! جاهلها
شهادت میدهم مولا! تو بر عالم امام استی
نه بر عالم، حسینبنعلی را هم امام استی
سلام انبیا بر اشک زوار بقیع تو
دلم عمری است گردیده گرفتار بقیع تو
به رضوان میفروشم ناز تا محشر اگر یک شب
گذارم روی خود بر روی دیوار بقیع تو
دری بگشا به رویم از کرم ای یوسف زهرا
که هم چون شمع سوزم در شب تار بقیع تو
خوشا آن شب که «میثم» همچو آه از سینه برخیزد
سرشک خویش را بـر خـاک پـای زائرت ریزد
استادغلامرضاسازگار
ولادت امام حسن مجتبی (ع) - ولادت
مسیر عشقبازان سوی یار است
زمین عشقبازی كوی یار است
به هر جان بنگری بینی خدا را
كه دائم در تجلی روی یار است
اگر دعوت شدی در این ضیافت
زیمن مقدم نیكوی یار است
شب قدری كه قرآن گشته نازل
همه قدرش زعطر بوی یار است
اگر دلها در این شبها خدایی است
بدان ماه مبارك مجتبایی است
حسن سرمایه ی زهرا و حیدر
مبارك سوره ی قرآن داور
دلیل بركت نسل محمد
حسن زیباترین تفسیر كوثر
پس از جد و اب و ام، مجتبی هست
برای چهارده معصوم، سرور
بود نزد خدایش آبرو دار
به نام او گنه از دوش بردار
خدا را شكر نامت بر لب ماست
كه نام تو صفای مكتب ماست
حسینت بر تو ما را رهنمون است
رسیدن بر تو اوج مذهب ماست
اگر اهل مناجات خدایی
نگاه تو صفای هر شب ماست
دوچشمت از گدا خسته نباشد
درت بر سائلان بسته نباشد
نبی هنگام دیدار تو، مدهوش
كه دیدار تو از سر می برد هوش
بدی دیگران و خوبی خود
كنی با حسن خلق خود فراموش
ادب سازی كنی، در كودكی هم
به نزد مرتضی هستی تو خاموش
بود عمری كه از زهرا بخواهیم
كند ما را به راه تو كفن پوش
اگر از نام ثاراله مستیم
رهین لطف و احسان تو هستیم
تو قرآن كریم و راستینی
خداوند كرم روی زمینی
تمام سوره ی المومنونی
كه فرزند امیرالمومنینی
زتو كم خواستن نوعی گناه است
تو دست باز رب العالمینی
تو آنی كه بدون شك بگویم
حسین و كربلا می آفرینی
تو با صلحی كه اندر كوفه كردی
مسیر عشق را مكشوفه كردی
الا ای كه به هر دوران غریبی
نشان تو بود، جانان غریبی
معاویه تو را بهتر شناسد
كه تو در لشگر یاران غریبی
زیارتنامه هم حتی نداری
قسم بر تربت ویران غریبی
امام دوم خانه نشینی
زنامردی نامردان غریبی
تو كودك بودی و غربت كشیدی
تو مادر را به خاك كوچه دیدی
جواد حیدری
امام حسن(ع)-ولادت
ای در رخت جمال خداوند آشکار
ای آفرین به حُسن تو از آفریدگار
قرآن گرفته از نفست عمر جاودان
ایمان به دوستی تو گردیده استوار
احمد نهاده لب به لبان تو بارها
حیدر گرفته از دهنت بوسه بی شمار
غیر از تو و حسین که او هستِ تو، تو او
هرگز کسی نگشته به دوش نبی سوار
مرد کریم بر کرمش فخر می کند
تو کیستی که کرده کرم بر تو افتخار
آل رسول جمله کریمان عالمند
تو خود کریم آل رسولی به روزگار
دشنام را به لطف و کرامت دهی جواب
دشمن شود ز کثرت جود تو شرمسار
هم صحبت خدایی و هم سفره ی فقیر
در فرش یار خلقی و در عرش شهریار
حور و ملک بخاک قدومت نهاده رو
جن و بشر به باب بقیعت امیدوار
در حلم و در سکوت بپای تو چشم صبر
در صلح و در نبرد به دست تو اختیار
جنگ تو جنگ خیبر و فتح تو فتح بدر
دست تو دست حیدر و تیغ تو ذوالفقار
از صبر تو چراغ هدایت دهد فروغ
با صلح تو خزان ولایت شود بهار
نام تو در کنار معاویه کی رواست
تو بهتر از گل استی و او خار تر ز خار
تو نجل پاک فاطمه او بوه پور هند
تو از بهشت نوری و او از جحیم نار
سوگند می خورم به حسین و به نهضتش
اسلام شد ز صلح و ز صبر تو پایدار
صبر نبی ز صلح تو جوشید در سکوت
رزم علی ز دست تو آید به کارزار
و ا... بود صلح تو از جنگ سخت تر
با آن شجاعت و شرف و عزّ و افتخار
با ا... بود همین و جز این نیست یا حسن
دین را بود ز صلح و قیام تو اعتبار
گر آگه از جلال تو و ننگ خویش بود
می کشت خصم شوم تو خود را هزار بار
در صلح و در نبرد ، امامت از آن توست
در صبر و در نبرد تویی اختیار دار
و ا... از نتیجه ی صلح و قیام توست
گر نخل انقلاب حسینی گرفت بار
یک عمر بود قاتل زهرا برابرت
او را سرور بود و تو را چشم اشکبار
با دیدن مغیره به هر صبح و ظهر و شام
سر می کشید از جگرت بر فلک شرار
وقتی که دست ثانی در کوچه شد بلند
گویی که بود بهر تو هنگام احتضار
از جدّ اطهر تو گرفتند انتقام
بر گوش مادر تو شکستند گوشوار
مادر چو رفت در غم مظلومی پدر
صبح سپید گشت به چشمت چو شام تار
بر غربت تو ماهی دریا گریسته
از بس که دیده ای غم و اندوه بی شمار
صبر تو کرد خون به دل شیعیان تو
یک لحظه ، ای غریب وطن ناله ای بر آر
با لحظه لحظه درد و غمت عمر گشت طی
وز پاره پاره ی جگرت طشت ، لاله زار
آن تیرها که بر بدنت ریخت فوج فوج
کردند بهر زخم تنت گریه زار زار
بارید تا که تیر جفا بر جنازه ات
شمشیر گشت در کف عباس بی قرار
یک بار نه که خصم تو را کشت بارها
ای لحظه لحظه جان جهان در رهت نثار
دردا که دشمنان تو در روضه البقیع
نگذاشتند بوسه بگیرم از آن مزار
یک لحظه دوستیّ شما را نمی دهد
یک عمر اگر رود سر «میثم» فراز دار
استادغلامرضاسازگار
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟
از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است
عیدی که به ماه رمضان داد تجلی
ماهی که در آن روی خداوند، عیان است
ریزد دُر مدح حسن از درج دهانها
یا نام دلانگیز حسن نقل دهان است
قرآن علی در بغل ام ابیهاست
بر خال و خطش چشم محمّد نگران است
این بضعۀ پیغمبر و این یوسف زهراست
این جان جهان جان جهان جان جهان است
در بین امامان به کرامت شده مشهور
یک گوشه ز بیتالکرمش باغ جنان است
سرتا به قدم یکسره روح است چه روحی
روحی است که بر پیکر توحید روان است
تا حشر زند از گلوی خون خدا موج
خونی که به رگهای حسن در جریان است
صبرش سپر سینۀ دین بود، وگرنه
هر یک مژهاش تیر و دو ابروش کمان است
داند چو پدر در کند از قلعۀ خیبر
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
با چشم خیالش منگر فوق خیال است
در حق گمانش نشمر فوق گمان است
گر پایۀ قدرش نگری فوق گمانها
ور مدّت عمرش نگری کلّ زمان است
در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید
از بوسـۀ پیغمبـر اسـلام نشــان است
استادغلامرضاسازگار