eitaa logo
کتابخانه مسجد قبا
215 دنبال‌کننده
728 عکس
79 ویدیو
42 فایل
اینجا فضاییست برای تنفس لابلای ورق های خیال انگیز کتاب ارتباط با مدیر و تمدید کتابها ازطریق آیدی: @Sarbaaazevelaayat ⏰ساعات کاری کتابخانه: روزهای زوج از ساعت ۱۷ تا ۱۹ لینک کانال برای معرفی به هم محله ای هامون .
مشاهده در ایتا
دانلود
📚خاطرات سفیر ✍نویسنده نیلوفر شادمهری 📃۲۲۳ صفحه رمان بسیار جذاب و آموزنده👌 ✂️برشی از کتاب: ... القصه به عنوان دانشجوی ممتاز موفق به دریافت بورس دوره دکتری در رشته طراحی صنعتی شدم. علاقه شخصی و بررسی های مطالعاتی پیرامون موضوع رساله ام من را در انتخاب کشور فرانسه مطمئن‌تر کرد و سرانجام راهی پاریس شدم✈️ برای من که طراحی صنعتی را بسیار دوست داشتم چندین سال مطالعه در این حیطه و شاخه‌های مرتبط با آن به خودی خود جذاب و انگیزه بخش بود اما مهمتر از آن این بود که پیش از مقطع دکترا یک دانشجوی فعال تشکیلاتی بودم و این همان بستری بود که به رشته ام سمت و سو می داد پایم که رسید به فرانسه با اولین رفتارها و سوال هایی که درباره حجاب می شد و به خصوص درباره وضعیت و شرایط ایران🇮🇷 متوجه شدم آنجا کسی من و من را نمی بیند آن که آنها می دیدند و با او سر صحبت را باز می کردند یک مسلمان ایرانی بود 🧕نه نیلوفر شادمهری آنها چیز زیادی از ایران نمی دانستند اگر بخواهم دقیق تر بگویم شناختی که از ایران داشتند فاصله زیادی حتی با واقعیت داشت چه برسد به حقیقت و من شدم «ایران» من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران می بودم انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم تصمیم گرفته شده بود من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشور و مردمش ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚زمستان سبز ✍نویسنده: نورا حق پرست 📄۲۰۸صفحه رمان جذاب نوجوان در موضوع انقلاب ✂️برشی از کتاب: تابستان بود و گرما برای کسی صبر و تحملی باقی نگذاشته بود؛ به‌خصوص که ماه رمضان هم درست افتاده بود وسط تابستان.🌞 توی خانه ما همه روزه می‌گرفتند؛ مادر، سیما، من و برادر کوچکترم علی که تازه چهارده‌ سالش شده بود و روزه گرفتن برایش واجب نبود. مادر سعی می‌کرد بیشتر کارهای خانه را خودش انجام بدهد تا ما راحت‌تر روزه بگیریم. او برای اینکه بتوانیم بهتر تحمل گرسنگی، تشنگی و گرمای بیش از حد تابستان را در طول روز که خیلی بلند بود، داشته باشیم، می‌‌گفت: «روزه‌های تابستان در این روزهای بلند و گرم بیشتر ثواب دارد. آدم یاد صحرای کربلا و امام حسین و یارانش می‌افتد.»💚 آن وقت چشمهایش پر از اشک می‌شود و زیر لب می‌گفت:« فدای لب تشنه‌ات! یا اباعبدالله!😭» ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚  
📚در پرتو آفتاب ♨️خاطرات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره) ✍ نویسنده: هادی قطبی 📃۱۵۲صفحه ✂️برشی از کتاب: ❇️حضرت امام (ره) صحبت بی مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمی‌دیدند 🧕 من ۱۵ ساله بودم که مرحوم آقای اشراقی داماد ما شدند یک روز ما منزل ایشان دعوت داشتیم. همینطور که من و امام با هم وارد شدیم، دیدم آقای اشراقی دارند به استقبال ما می آیند. من به امام گفتم «سلام کنم؟🤔» آقا فرمودند:« واجب نیست» من هم از داخل باغچه رد شدم تا با آقای اشراقی روبرو نشوم.(زهرا مصطفوی) ❇️ حضرت امام در شبانه روز ۳ بار و هر بار ۲۰ دقیقه راه میروند.💠 در یکی از روزها که من همراه ایشان بودم وقتی قدم زدنشان تمام شد به نقطه‌ای از حیاط اشاره کردند و فرمودند:«دلم می خواست اینجا می نشستم و یک چایی می خوردم.» من گفتم:«چه اشکالی دارد؟🤔 الان یک قالیچه کوچک می‌اندازم تا همینجا چای بخورید.» فرمودند:«نه!❌ مادرت گفته است که وقتی می خواهید توی حیاط بنشینید آن طرف، آن فرش را بیندازید و بنشینید یعنی تا این حد از امام مقید به قانونی که خانم در منزل وضع کرده بود، بودند و آن روز ننشستند و چای هم نخوردند( زهرا مصطفوی) 💢 کتابخانه محله قبا @ghobalib
📚خاطرات مرضیه حدیدچی( دباغ) ✍نویسنده: محسن کاظمی 📃۲۹۳ صفحه ✂️برشی از کتاب: شوهرم را به پشت‌بام فرستادم و گفتم:«با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند شما بالای سر بچه ها بمانید!» پرویز و سایر مأموران از من خواستند که بدون سروصدا همراهشان بروم. بچه ها دورم جمع شده بودند و گریه و زاری راه انداختند و داد می زدند:«مامان ما را کجا می‌برید؟!😭 مامان ما را نبرید😭!...» ساواکی‌ها سعی کردند به هر نحوی شده آنها را ساکت کنند، می گفتند:« با مادرتان کاری نداریم، پاسخ چند سوال را که داد برمی‌گردانیمش، شما تا شام تان را بخورید او بر می‌گردد.» مأموری جلوتر از من در صندلی عقب ماشین نشسته بود دیدم اگر سوار شوم آن دیگری هم طرف دیگرم خواهد نشست و من میان آن دو قرار می گیرم، گفتم:« من بین دو نامحرم نمی نشینم به جلو می روم، شما سه نفر عقب صندلی بنشینید🧕» با اسلحه تهدیدم کردند:« برو بالا! مسخره بازی در نیاور... دوتا نامحرم!» گفتم:« بکشیدم ولی من بین دو نفر مرد نامحرم نمی نشینم.» زمان به نفع شان نبود بالاخره همانطور که من می خواستم شد... به نزدیکی های توپخانه که رسیدیم عینک دودی کاملاً ماتی به من دادند گفتم من عینکی نیستم گفتند:«عجب دیوانه‌ای است این...» خلاصه عینک را به چشم زدم و حرفهای بی ربط میزدم تا خودم را بی خبر نشان دهم 😎گفتم:« آقا هر چه زودتر سوال هایم را بپرسید باید زود برگردم بچه‌هایم شام نخوردند صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم به کمیته مشترک رسیدیم در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد... ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚 اخلاق در خانواده درسهایی از امام(ره) ✍گردآوری: رسول سعادتمند 📃۳۲۸صفحه ✂️برشی ازکتاب: 1⃣برخورد امام با خانواده شان پیامبرگونه بود، بعد از ظهر ها که می شد، خانواده امام نوه ها، دخترها و عروس می آمدند دور ایشان می‌نشستند و چنان با امام گرم می گرفتند و شوخی و مزاح می کردند که تصور چنین حالتی برای یک رهبر سیاسی با آن همه مشغله شاید غیر ممکن است 💖 بعضی از روزها شاهد بودم که امام با این سن و سال و مشغله کاری با علی بازی میکرد ایشان یک طرف اتاق می ایستاد و علی در طرف دیگر می ایستاد و با علی توپ بازی می کرد⚽️ 2⃣آقا خیلی پاکیزه بودند به حدی که یکی از خصوصیات بارز ایشان نظافت زیادشان بود👌 از سنین نوجوانی شان ما یادمان است که در تمیزی و نظافت ضرب المثل دوستانشان بودند آن ایام که ما بچه بودیم این کوچه ها گِل بود به طوری که تمام طلبه ها تا زانو و شانه هایشان گلی بود، ولی ایشان آنقدر آرام توی کوچه راه می رفتند و قدم بر می داشتند که گاهی مثلاً حدود ۱۰ لکه پشت عبایشان بود، عبا را می آوردند تو اتاق جلوی بخاری می گذاشتند،ما این لکه ها را با دم قاشق پاک می کردیم و ماهوت پاک کن میزدیم💠 3⃣امام با افراد خانواده بسیار گرم و مهربان بودند و در عین اینکه ما بخاطر جذبه ای که داشتند حساب می بردیم ولی در همان حال خیلی با پدر گرم و مهربان و صمیمی بودیم امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می‌کردند و به همه به یک اندازه محبت داشتند به طوری که بعد از این همه سال ما هنوز متوجه نشدیم امام کدام فرزندشان را بیشتر دوست داشتند🤔 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib
📚 انقلاب اسلامی و دهه فجر تجلی آیات قرآن مجید ✍ نویسنده عبدالمجید دشتی برازجانی 📑۱۰۳ صفحه ✂️برشی از کتاب: انقلاب اسلامی تجلی قرآن در مسئله اجتناب از حکومت طاغوت و طاغوتیان: الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الی الله لهم البشری فبشر عباد: کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خدا بازگشتند بشارت از آن آنهاست پس بندگان مرا بشارت ده ( سوره زمر آیه ۱۷) «یعنی هر مومنی باید کافر نیز باشد یعنی به حق که ایمان دارد، بایستی در مقابل باطل موضع بگیرد و آن را انکار کند و این است همان کفر مقدس! شیعه معتقد است که فروع دین ده تاست و نهم و دهم را تولا و تبرا می‌شمارد و معنی آن این است که هر کس باید به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام معتقد باشد ولی همین مقدار کافی نیست بلکه در همان حال بایستی یک حالت منفی نیز داشته باشد یعنی آنچه را که ضد علی و راه اوست نفی و انکار کند در اینجا هم تنها ایمان به الله کافی نیست بلکه بایستی نفع و طاغوت در کنار آن قرار بگیرد» ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚یک محسن عزیز روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی ✍ نویسنده: فائضه غفار حدادی 📄۵۵۸ صفحه ✂️ برشی از کتاب: جمعیت به اولین در سفارت رسیدند و با سرعتی کند و یکنواخت یکی یکی درهای سفارت را رد کردند محسن هم در میان جمعیت بود و لابد مثل بقیه فکر و خیال های مختلف از ذهنش می گذشت: اگر موقع ورود به سفارت تفنگداران آمریکایی همه شان را به رگبار می بستند چه😨؟ اگر همین مأموران شهربانی بی خیال به سمت شان شلیک می کردند چه؟ اصلاً اینها به کنار اگر امام تایید شان نمی کردند چه😱؟لابد تا شب مأموران کمیته می‌ریختند و آنها را کت بسته دستگیر می‌کردند. همان کاری که با چریک های فدایی کردند. راستی چه سرنوشتی منتظرشان بود؟! قهرمان ملی می‌شدند یا از دانشگاه اخراج می‌شدند و زندان می رفتند؟ شهید می‌شدند یا کشته می شدند؟ دل امام را خوشحال می کردند یا با کارشان وجهه انقلاب را در جهان خراب می کردند😱؟ اینها و کلی سوال و ابهام و دلشوره دیگر اما باعث نشده بود که با اقتدار و پرشور شعار را تکرار نکنند: « آمریکا نابود است اسلام پیروز است✊» همین یک جمله انگار دل هایشان را گرم می کرد مگر نه اینکه برای تثبیت حکومت اسلامی می خواستند قدم بردارند؟ مگر نه این که همین ساختمان سفارت اسب تروای کفر شده بود در دل پایتخت تنها حکومت شیعه ی دنیا؟ مگر سخن مولا امیرالمومنین نبود که مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود؟🐍 انتهای جمعیت از آخرین در سفارت هم گذشت... ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚طیّب زندگینامه و خاطرات حُرّ نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج رضایی ✍گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 📄۱۹۴ صفحه ✂️برشی از کتاب: آقا مسیح برادر طیب می گفت برای ملاقات به زندان رفتیم، طیب گفته بود برای من قرآن و مفاتیح بیارید شکنجه ش داده بودند، بیشتر برای اینکه بگوید از امام پول گرفته تا ۱۵ خرداد را راه بیندازد طیب هم می‌گفت من همه کاری کردم اما تا به حال به کسی تهمت نزدم، همه کاری کردم، همه خلافی کردم، اما تهمت اونم به پسر فاطمه (س) نزدم من نه خمینی را دیدم و نه می شناسم، اما عاشق سیاست این آقا هستم❤️، عاشق این هستم که مَرده و وایستاده جلوی این تشکیلات فاسد 👏 حاج مسیح ادامه داد:«هفته یکبار برای دیدنش به زندان می رفتیم هر بار برای ما تعریف می کرد که او را خیلی اذیت کرده و شکنجه دادند» ایشان می‌گفت من خیلی به برادرم دلگرمی می دادم و او را به صبر و استقامت سفارش کردم و برای آرامش بیشترش کیفیت نماز شب را به او آموختم بعدها طیب گفت:من مدت‌هاست نماز شب را ترک نکردم 💚 طیب به دلیل طرفداری از امام خمینی به زندان افتاد به همین دلیل مورد توجه محافل مذهبی و روحانیون قرار گرفت حتی شخص حضرت امام نیز نسبت به قضایای اسماعیل توجه خاص داشتند... امام در پاسخ نامه ی طیب نوشته بود: «آخرین برگ کتاب زندگی آدم،تعیین کننده است؛ ببین در آخرین صفحه ی کتابت چه می نویسی؟»👌 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚صعود ۴۰ساله مروری بر دستاوردهای چهل ساله انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بین المللی ✍سید محمد حسین راجی، سید محمد رضا خاتمی 📄۳۱۳صفحه حتما تعریف این کتاب فوق العاده رو شنیدید،کتابی که قلب حضرت آقا رو شاد کرد دلمون نیومد معرفی این کتاب رو تو کتابخونه ی مجازی مون نداشته باشیم حتما بخونیدش و به دیگران هم معرفیش کنید ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚شاهرخ حر انقلاب اسلامی ✍ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 📃۱۵۲ صفحه ✂️برشی از کتاب: هر سال در روز عاشورا هیئت جوادالائمه در میدان قیام می آمد می آمد بعد هم همراه دسته عزاداری حرکت می کرد🖤 پیرمرد عالمی به نام حاج سید علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هیئت بود شاهرخ را هم خیلی دوست داشت ❤️ در عاشورای سال ۵۷ ساواک به بسیاری از هیئت ها اجازه حرکت در خیابان را نمی‌داد، اما با صحبتهای شاهرخ دست هیئت جوادالائمه جوادالائمه مجوز گرفت ⭐️ صبح عاشورا دسته حرکت کرد. ظهر هم به حسینیه برگشت شاهرخ میاندار دسته بود،محکم و با دو دست سینه می زد. نمیدانم چرا اما آن روز حال و هوای شاهرخ با سال های قبل بسیار متفاوت بود موقع ناهار حاج آقا تهرانی کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا مردم به خانه هایشان رفتند اما حاج آقا در حسینیه ماند و با شاهرخ شروع به صحبت کرد ما چند نفر هم آمدیم و در کنار حاج آقا نشستیم صحبت های او به قدری زیبا بود که گذر زمان را حس نمی کردیم این صحبت‌ها تا اذان مغرب به طول انجامید بسیار اثر بخش بود،من شک ندارم اولین جرقه‌های هدایت ما در همان عصر عاشورا زده شد 💚🖤آن روز بعد از صحبت های حاج آقا و پرسش های ما حری دیگر متولد شد آن هم ۱۳ قرن پس از عاشورا فردی به نام شاهرخ ضرغام برای نهضت عاشورایی حضرت امام (ره) 🖤💚 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
علی از زبان علی یا زندگانی امیر مومنان علی علیه السلام ✍دکتر سید جعفرشهیدی ۲۰۰صفحه اولین جمله ای که بعد از مطالعه این کتاب به ذهنم اومد : حیف این کتابها که در قفسه ها خاک می خورند😔 این ایام بهانه خوبی برای غرق شدن در دریای فضایل امیرالمومنین و بهره بردن از نگاه لطف حضرت هست🤲 هرکس به هر نحوی، ارادتی به ساحت آقا داره و قدمی بر میداره ، قطعا با نگاه خود حضرت هست. نوش جان❣ ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚
برگزاری کافه شاعرانه بمناسبت دهه فجر در پایگاه معراج در ۴۴ سالگی فجر انقلاب، محفل شاعرانه در کتابخانه مسجدقبا برگزار شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از قم، به همت معاونت علمی پایگاه معراج، با حضور ده نفر از نوجوانان محله قبا کافه شاعرانه برگزار گردید. خانم کرخی معاونت علمی پایگاه گفت: در این نشست ادبی که با حضور شاعر ارجمند خانم شیرخان برگزار شد، نوجوانان با ساختارهای شعری و دلایل اهمیت شعر و پیش نیازهای سرودن شعر آشنا شدند. همچنین افراد حاضر در جلسه به شعرخوانی پرداختند و با چند کتاب در زمینه ی آموزش شعر و شاعران موفق معاصر، آشنا شدند. هدف از برگزاری این نشست ادبی که با استقبال مخاطبین مواجه شد استعدادیابی و افزایش انگیزه برای قلم زدن در حیطه ی شعر و ادب بود و امیدواریم این برنامه به صورت مستمر ادامه یابد. لازم به ذکر است خانم محمدی معاونت علمی پژوهشی حوزه حضرت آسیه سلام الله علیها هم در این محفل ادبی حضور داشتند.
🎉 فروش ویژه‌ی ۱۰ عنوان از کتب با ۲۲٪ تخفیف به مناسبت یوم الله ۲۲ بهمن ◀️ مهلت ثبت سفارش: ۲۰ الی ۲۲ بهمن ماه 📌 این تخفیف شامل عناوین زیر میباشد: 📚 کتاب «جهاد تبیین»: https://shop.khameneibook.ir/جهاد-تبیین-در-اندیشه-ی-حضرت-آیت-الله-العظمی-خامنه-ای 📚 کتاب «خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت‌الله‌العظمی سیّد علی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی): https://shop.khameneibook.ir/خون-دلی-که-لعل-شد 📚 کتاب «متولد چهل و دو» (خاطرات مرحوم حاج علی‌ آقا شمقدری از سالهای همنشینی و مصاحبت با رهبر معظم انقلاب): https://shop.khameneibook.ir/کتاب-متولد-چهل-و-دو 📚 کتاب «دوباره فردوس» (روایتی از اولین اردوی جهادی جوانان انقلابی در شهریور 1347): https://shop.khameneibook.ir/کتاب-دوباره-فردوس 📚 کتاب «روش تحلیل سیاسی»: https://shop.khameneibook.ir/روش-تحلیل-سیاسی 📚 کتاب «روشنای آینده»: https://shop.khameneibook.ir/روشنای-آینده 📚 کتاب «معارف انقلاب»: https://shop.khameneibook.ir/معارف-انقلاب 📚 کتاب «دوران جدید عالم»: https://shop.khameneibook.ir/دوران-جدید-عالم 📚 کتاب «صورت و سیرت انقلاب اسلامی»: https://shop.khameneibook.ir/صورت-و-سیرت-انقلاب-اسلامی 📚 کتاب «منشور معارف انقلاب اسلامی»: https://shop.khameneibook.ir/منشور-معارف-انقلاب-اسلامی @KhameneiBook
گفتن هاتون قبول باشه👌 شاید براتون جالب باشه بدونید خدا و ائمه ما هم شعارهایی با مفهوم "مرگ بر..." داشته اند. این کتاب راجع به این موضوع، است. ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚