📚خطبه بی الف شاهکار علی علیه السلام
✍حامد رحمت کاشانی
📃۶۴ صفحه
✂️برشی از کتاب:
ابن طلحه شافعی در این باره می گوید: نقل شده است که گروهی در محضر امیرالمومنین (علیه السلام) نشسته بودند و در مورد خط و حروف با هم بحث می کردند. 🗣
متفق القول گفتند هیچ حرفی به اندازه «الف» کاربرد ندارد صحبت کردن بدون آن بسیار دشوار است
که علی (علیه السلام) فوراً این خطبه را بدون سابقه قبلی و فکر کردن برای آنها فرمود که هیچ الفی ندارد😳
«حَمَدتُ مَن عَظُمَت مِنَتُه...»
در پایان این خطبه ابن طلحه می گوید این حکمت ها را علی علیه السلام نگفته است بلکه بر قلب و زبان او نازل شده است😌👏👏
#خطبه_بی_الف_شاهکار_علی_علیهالسلام
#عید_نوروز
#معصومین
#موجود_در_قفسه
✳️کتابخانه محله قبا
@ghobalib📚
📚امام رضا و زندگی
✍مهدی غلامعلی
📃۱۴۴صفحه
✂️برشی از کتاب:
پیک گفت:«امام این هدایا را برای شما فرستاده از تا با آن خاندانش و همچنین نیازمندانی که به آنان توجهی نمی شود، رسیدگی کنید» پیک ادامه داد در ضمن امام برای تو، یونس بن عبدالرحمان و برادرت موسی بن عبید یکصد دینار فرستاده است تا به نیابت امام حج بگزارید، این بقچه لباس را هم برای شما فرستاده است»
گفتم:« قدری صبر کن تا داخل آن را ببینم»
بقچه را باز کردم و مشغول مرتب کردن لباس ها شدم که لابه لای لباسها قطعه ای خاک دیدم.
از پیک پرسیدم:« این چیست؟»
گفت:« تربت قبر امام حسین علیه السلام است»
پرسید: برای چه امام از خراسان تربت فرستاده است؟ ما که اینجا خودمان تربت داریم و به کربلا نزدیک تریم»
پیک پاسخ داد:«امام هیچ لباس یا کالای دیگری را به جایی نمی فرستد مگر آنکه در آن قطعه ای تربت می گذارد و می فرماید تربت به اذن خدای متعال سبب امنیت کالا است»
#امام_رضا_و_زندگی
#امام_رضا
#معصومین
#موجود_در_قفسه
#همه_خادم_الرضائیم
✳️کتابخانه محله قبا
@ghobalib📚
📚 نشان حسن
رمان مذهبی
✍لیلا مهدوی
📄۲۹۴صفحه
معرفی کتاب:
نشان حُسن، نوشته «لیلا مهدوی» اثری است داستانی با بیانی ادبی که به روایت عشق فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) به اسلام و پیمان محکم آنها با دیگر خاندان اهل بیت(سلام الله علیها) می پردازد. در اکثر تألیفات و بیانات تاریخی انجام شده تأکید چندانی به نقش و تأثیر وابستگان امام حسن مجتبی(علیه السلام) یافت نمی شود و به طور معمول این حضور وسیع و تأثیر گذار کمتر مورد پردازش و بررسی قرار می گیرد در حالی که اگر با کمی دقت احوالات تاریخی آن زمان را بررسی کنیم به نقش فزاینده آنان به خوبی پی خواهیم برد.
✂️برشی از کتاب:
عموی دیگرم محمد حنیفه آهسته در طول حیاط خانه راه می رفت و زیر لب ذکر می گفت. دوباره می آمد و نکته ای را آهسته به اباعبدالله می گفت. تنها روشنی بخش حیاط خانه، نور آتشدان کوچکی بود که درکنار مطبخ خانه روشن مانده بود.
نور ضعیفی بر صورت نگران محمد حنیفه افتاده بود و برق اشک را در چشمانشان نمایان ساخته بود. دیدم دست روی شانۀ اباعبدالله نهاد و با دست دیگر چهرۀ خود را پوشاند…»
#نشان_حُسن
#معصومین
#امام_حسن
#داستان
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib📚