💢 موانع بازآفرینیِ اجتماعیِ #حجاب
[یکم]. نهفقط بخشی از جریان خواص در عرصۀ رسمی و غیررسمی، حامی استقرار حجاب نیستند، بلکه به رهاسازی، ترغیب میکنند. مشکل نیز همین خواص و نخبگان سیاسی و فکری و رسانهای هستند که در برابر بازسازی فرهنگی، ادبیات تخریبی و #روایت_وارونه میآفرینند و به این واسطه، در بخشی از جامعه، مقاومت منفی تولید میکنند. این لایه از خواص که تجدّدی و غربزده هستند، همواره به جامعه، خط و جهت میدهند و برای آنها، تصوّر خلق میکنند. پارهای از جامعه نیز، طوطیوار و بیتأمّل، منطق آنها را تکرار میکند. در واقع، سازکار تدبیر جامعه، بهشدّت دچار اختلال شده است و «خواص جلّال»، تا حدی و در لایههایی، جای امام جامعه را گرفتهاند و ذهنیّت امّت را مخدوش و زاویهدار کردهاند. پارهای از جامعه، دچار #چرخش_هویّتی شده و از باورهای گذشته، عبور کرده است. اینهمه، حاصل اثرگذاری رسانهای و روایتیِ خواص جلاّل است که در لحظههای تغییر انقلابی، ناگهان فعّال و بسیجگر و زباندار و روایتپرداز میشوند و ذهنیّت اجتماعی را شخم میزنند. یک دهه برای برچیدن حجاب کوشیدند و اینک حاصل کنشهای روایتیشان را میبینند. به زبان ساختاری باید گفت از اساس، زمینِ روایت، کج است.
[دوم]. قانون، محتاج «روایت» است تا جامعه، متقاعد شود و در اینجاست که امکان اجتماعی برای #استقرار_شریعت فراهم میشود؛ حالآنکه نهتنها چنین روایتی ساختهوپرداخته نشده است، بلکه نیروهایی که باید آنها را خواص جلّال دانست، زمینهسازیِ منفی و مخرّب کردهاند و ذهنیّت مردم را مسموم نمودهاند. در اینباره، در درجۀ نخست، خود مجلس مقصر است که نیروهای فکری و فرهنگیِ جبهۀ انقلاب را بسیج نکرد و در این سه ماه، آنها را به میدان روایتپردازی نفرستاد. مرکز پژوهشهای مجلس نیز متهم دیگر است. این امر، نیازمند همراهیهای گستردۀ همۀ نهادهای حاکمیّت است؛ چراکه جنبۀ ملّی و حتی امنیتی دارد و باید با هوشمندیِ تمام، در متن جامعه نشانده شود. جریان انقلابی باید رسانه و روایت را دریابد؛ هیچ حرکتی بدون این دو، مؤثّر و نافذ نخواهد بود. دورۀ بسندهکردن به محفلهای کوچک و خودمانی گذشته است؛ باید در رسانه حاضر شد و زبان روایت داشت. ظهور رسانهای و تجلّی روایتی، شرط لازم و قطعی برای کنشگری است. در دهههای گذشته، ما به کاستیها و سستیهای خود در رسانه باختیم و ندانستیم که باید در عرصۀ عمومی بود و با مردم سخن گفت و گفتمانسازی کرد. تحوّل، حاصل تصمیمهای محفلی و بسته و محدود نیست، بلکه باید رسانه در دست گرفت و در قالب رسانه، سخن گفت. فقط تلاشی کامیاب خواهد شد که در قاب رسانه نشسته باشد. البته اکنون بخش عمدهای از نیروهای انقلابی، در #بایکوت_رسانهای به سر میبرند و تحرّکات و تکاپوهایشان، شخصی و غیرساختاری است.
[سوم]. ظرفیّت انسانی و فکریِ جبهۀ انقلاب نیز محدود است و چهرههای معرفتیِ سرشناس و متقن در این زمینه، اندک هستند. لازم بود در دورههای گذشته، نهادهای فرهنگی و رسانهای، به طرحِ چهرهسازی از نخبگان فکری و معرفتی انقلاب رو میآوردند تا قابلیّت تولید رخدادِ هویّتی و معنایی برای آنها فراهم گردد، اما برعکس، کوشش آنها معطوف به تولید #سلبریتیهای_بیاعتقاد و متزلزل و رنگپذیر شد و زمام و عنانِ هدایت ذهنیّت اجتماعی، به دست اینان سپرده شد. نهادهای فرهنگی، نه چهره ساختند و نه چهرههای موجود و بالفعل را کمک کردند و نه از تولیدات جهادیِ آنها استقبال کردند. نهادهای فرهنگی، در سستی و بیتصمیمی و حاشیهنشینی به سر میبرند و قدرت هدایت عرصۀ عمومی و همافزایی با عناصر فکری و فرهنگیِ جبهۀ انقلاب را ندارند. در مقابل، باید در قالب «حلقههای میانی» به فعّالیّت پرداخت؛ باید جمعهای خودجوش و پُرنشاط ایجاد کرد و این حلقهها را در مواجهه با مسألهها به کار برد. منطق کنشگری در وضع کنونیِ انقلاب، حلقههای میانی است؛ باید این فنآوری را شناخت و در عمل به کار بست. باید معطوف به مسألههای کلان و فربۀ انقلاب، حلقۀ میانی ایجاد کرد و از متن این حلقهها، نقادیهای صریح و گزنده و راهکارهای عاقلانه و فاخر تولید کرد. باید جریان انقلابی، خط تولید و آفرینشِ اندیشۀ اثباتی و انتقادی شود و به جامعه و حاکمیّت جهت بدهد. در زمانۀ رسانهایشده، «موضعمندی» یعنی بودن. کسیکه در عرصۀ عمومی سخن نمیگوید و نقد نمیکند، یعنی نیست. #متفکّر_اتاقکنشین ، چونان عدم است؛ #متفکّر_پروژهبگیر ، کاسب و کارمند علم است؛ متفکّر صامت، مرده است؛ متفکّری که از نقادی و صراحت میهراسد، امتداد سیاست است نه سیاستپرداز؛ #متفکّر_محافظهکار ، ناناندیش است نه حقیقتاندیش. مسأله، در میدان و عینیّت است و از متن مواجهه و تقابل برمیخیرد، نه اتاقهای محفلی و اتاقکهای شخصی.
#جمشیدی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─