eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
836 عکس
287 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تعبیر خواب‌های پریشانی‌ام، بیا دلتنگ بوسه‌ات شده پیشانی‌ام، بیا وقتی کنار بستر شعرم تو نیستی تنهاترین ترانه‌ی بارانی‌ام، بیا در پیچ‌و‌تاب ذهن گره‌خورده‌ام فقط مشغول فن خاطره‌درمانی‌ام، بیا حال‌و‌هوای دفترم از بغض پر شده در جست‌و‌جوی خنده‌ی پنهانی‌ام، بیا حرف از ترنج، دست، زلیخای دیگری از جان برید این دل قربانی‌ام، بیا تنها دلیل رقص قلم‌های بی رمق یک سطر مانده تا ته ویرانی‌ام، بیا @golchine_sher
هرچه میگردم دلیل عشق را پیدا کنم، یا جوابِ این دلِ بیچاره ی رسوا کنم ، یا که با تنهایی ام آتش به تنهایی زنم ، در دلم رویای شیرینِ وصالت جا کنم، نیستی! دنیا تمامش می شود غرقِ سوال تا کجا در شب خروش صبح را برپا کنم؟؟؟ ای تمامِ محتوای زنده بودن تا به کی باغرورت در نبودت پشتِ غم را تا کنم؟! مرهمِ مهتابِ زخمی اشکهای عاشق است آه دنیا! صبر کن تا یارِ خود پیدا کنم @golchine_sher
وقتی که مسیرمان خیابان باشد همراه تو شادی‌ام فراوان باشد با تو چِقَدر قدم‌زدن می‌چسبد مخصوصا اگر که زیر باران باشد @golchine_sher
من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟ بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟ شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟ این شهر بی تو چند خیابان و خانه است تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟ گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟ من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی! پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟! @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
میخواستم که سیر ببینم تورا نشد! ای چشمِ بی‌قرار چه جای خجالت است @robaiiyat_takbait
بر پَرتو روی یار، گُل بايد ریخت چون جلوه هر بهار، گل باید ریخت صبح است و طلوع دیگری آمده است بر خالق روزگار، گل بايد ریخت «درود» @golchine_sher
این همان خانه ی قدیمی ماست،آمدم خسته پشت دیوارش چه کج افتاده روی کاشی ها شبح پیرمرد گچ کارش این همان کوچه است وباز فقط، سنگفرشی عریض تر دارد این همان کوچه و نمی بینم، دو سه گنجشک بر سپیدارش این همان خانه است و مادر نیست تا بیاید به پیشواز پسر می تراود از این حیاط اما بوی چادر نماز گلدارش این اتاقی که تا ستاره ی صبح، شاهد شب نخوابی من بود پسری بود نیمه جان از درد، مادری تا سحر پرستارش در شب شاهنامه می خواندم، در همین خانه، خوان پنجم را زن جادوگر آفتابی بود، پهلوان محو زخمه ی تارش... گاه گاهی حماسه می خواندم،داستان هایی از "رییسعلی" و در اوهام خود تفنگ به دست،درپس نخل های دلوارش چه مُردَّد میان شک و یقین، چشم بر کارگاه کوزه گری دیدم آنجا سبوی خیام ست، بر سرم ریخت ابر انکارش دست من را کشید خواهر و با هق هق از حال و روز مادر گفت که محمد حسین! کاری کن، می کشد سرفه های کشدارش بعد زنگ حساب، سیل آمد و بر آن پل نرفته، افتادم مادرم آمد و به کوچه گریست، که خدایا خودت نگه دارش بعد از آن سال ها من آمده ام، من همان کودک یتیمی که قلکش را شکسته و دارد ترس بی مورد از طلبکارش من و احمد مسیر مدرسه را چه سراسیمه می دویم امشب من که جامانده خط کشم به اتاق، او به جدول گم است پرگارش در همین خانه است کودکی ام، در سکوت اتاق کوچک من می شوم با تمام موجودی ضرب در زندگی خریدارش @golchine_sher
ذوقی نداشت عطر بهاری که رفتنی ست دلخوش شدن به قول و قراری که رفتنی ست باران پشت شیشه و نقاشی دو قلب با دست خیس، روی بخاری که رفتنی ست جز رنج بی دلیل به یادم نمانده است از خاطرات روزشماری که رفتنی ست چون جاده دل نبند به هر رهگذر که نیست در ایستگاه، عشق قطاری که رفتنی ست با روزهای رفته فراموش کن مرا دستی بکش به گرد و غباری که رفتنی ست ما غیر داغ، باغ و بهاری نداشتیم باغی که رفتنی ست، بهاری که رفتنی ست.... @golchine_sher
جز خيالت هيچ شمعى در شبستانم نسوخت.. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیباست فاطمه، چه دل آراست فاطمه آیینه ای برای تماشاست فاطمه از بوسه های سبز پدر تازه میشود مادر برای حضرت باباست فاطمه در سجده بود و گفت علی جان بگویمت....! یعنی که سر محشر کبراست فاطمه پنهان ترین راز خدا بوده از ازل گنجی نهانی است ،معماست فاطمه مهریه اش شراب طهورای آبهاست باران و نور و چشمه و دریاست فاطمه عالم به گرد چادر او می کند طواف مشعر ،منا و کعبه و بطحاست فاطمه گل کرده غنچه های اجابت به رنگ عشق عطر گلاب و مادر گلهاست فاطمه لولا..... لما خلقتکما عین راز بود حوریه ای که جلوه ی طاهاست فاطمه ناسوت را کشیده به لاهوت با دعا دستان عرش سبز معلاست فاطمه مزد رسالت است ولی بعد مصطفی در بین جمع یکه و تنهاست فاطمه هیزم ،سقیفه،خانه ی حیدر، فشار در دلواپس ولایت مولاست فاطمه الجار ثم دار .....که ای تو حدیث عشق ؟ مهرت قسم روایت انشاست فاطمه یک ،سوم از سلاله ی سادات شد شهید مظلومه مثل حضرت مولاست فاطمه ماه و شراب و آب و قنوت است مهر او دنیا که هیچ جنت وعقباست فاطمه او بازتاب نور خدا بوده در زمین ریحانه است و کوثر و زهراست فاطمه هرگز نگیر مهر خودت را بهار نور ذکر مدام روی لب ماست فاطمه @golchine_sher
این که از عشق تو فرمان ببرم شیرین است سالم از معرکه اش جان ببرم شیرین است زندگی بی تو محال است! محال است! محال ! عمـــر را با تو به پایان ببرم شیرین است @golchine_sher