eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
857 عکس
297 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانیم @golchine_sher
بانو! چقدر ساده، چه گيرا نگاهتان ميچرخد آسمان و زمين دور ماهتان گيسويتان شبيه من و روز و حال من می‌آيد اين چه خوب به چشم سياهتان سرباز، دل ندارد و بی بی خجالتی‌ست لطفا سفارشی بشود پيش شاهتان دستان من به دست شما، اين گناه نيست اما نترس، پای دل من گناهتان يكبار -اشتباه- "عزيزم" صدا زديد عمری‌ست دلخوشم به همين اشتباهتان @golchine_sher
منی که بار سفر بسته بودم از آغاز نگاه خویش به در بسته بودم از آغاز برای سرخی صورت به روی هر انگشت حنای خون جگر بسته بودم از آغاز منم شبیه ولیعهد شاه مغلوبی که دل به تاج پدر بسته بودم از آغاز به دشمنان خود آنقدر مطمئن بودم! که روی گُرده سپر بسته بودم از آغاز به خاطر نپریدن ملامتم نکنید که من کبوتر پربسته بودم از آغاز عجیب نیست که با مرگ زندگی کردم به قتل عمر کمر بسته بودم از آغاز اگر چه آخر این قصه بسته‌ام در را چنین نمی‌شد اگر بسته بودم از آغاز @golchine_sher
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
ای مرغکِ دل به خون تپیدی یا نه؟ صد زخم ز جور یار دیدی یا نه ؟ گفتم به تو دیروز که از عشق بترس امروز به حرف من رسیدی یا نه؟ @robaiiyat_takbait
تا روشنی تو در پگاهم گل کرد صد پنجره ماه در نگاهم گل کرد تا صبح به چشم ِروشنت، خیره شدم خورشید به چشمانِ سیاهم گل کرد @golchine_sher
روزها با فکر او دیوانه ام،شب بیشتر هر دو دلتنگ همیم،اما من اغلب بیشتر باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر تا مرا بوسید گفتم:آه ترکم کن،برو عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است از هر انگشتش هنر می ریزد،از لب بیشتر یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟ @golchine_sher
سرم با عشقِ او گرم است و همچون شمع می‌گریم که آبم می‌کند این غصه‌ها آهسته آهسته... @golchine_sher
38.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ « شب شکاران » تقدیم به شهیدان یمن، آیینه‌داران ظهور . ✅ خواننده، آهنگساز و تنظیم‌کننده: ساسان نوذری ✅ شاعر: ✅شاعر بخش عربی: مرتضی حیدری آل کثیر . @golchine_sher
من بذر محبتت به دل کاشته ام از ادعیه ی تو مهر برداشته ام ای جامعه ی کبیره ات صد حکمت در سوگ تو پرچم غم افراشته ام @golchine_sher
خاموش نکن آتش سوزنده ی جان را بیرون نکن از سینه ی خود درد نهان را شهری که به خواب است چه از حال تو داند بیدار نکن تا ابــد این بی خبران را @golchine_sher
چه می‌شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم که محض لحظه ای لبخند، در دست تو بگذارم! جوانی ام، غرورم، آبرویم، آرزوهایم… تمام آنچه را که از خودم هم دوست تر دارم هر از گاهی در آیینه لبم را سیر می‌بوسم تو را در خویش می‌بینم! چنین بی مرز بیمارم! اگر از من بپرسی، عشق راز مطلق است، اما تماماً عشق تو پیداست در اجزای رفتارم! هر از گاهی که بادی می‌گشاید پنجره ها را به فال نیک می‌گیرم که می‌آیی به دیدارم خیالت مایه سرسبزی این عمر بن بست است شبیه پیچکی هستی که گل کردی به دیوارم فقط در لحظه هایم باش، بی دیدار، بی منّت نه اینکه آدمم؟ قدری هوا را هم سزاوارم! بگو با که، کجا، سر می‌گذاری تا بدانم که کجا، تنها، سری بر زانوان خویش بگذارم @golchine_sher