eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
883 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ای عشق مرا در وسط راه رها کن این بار مرا با غم جانکاه رها کن من حوصله ی دردسر عشق ندارم ای گرگ مرا از خطر چاه رها کن از روز ازل سهم من از عشق دو راهیست این گمشده را با دل گمراه رها کن در کوچه ی بن بست کسی منتظرم نیست این شایعه را جان من ای ماه رها کن دست از سر این آدم بی حوصله بردار یا حداقل این یقه را گاه رها کن @golchine_sher
حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت باور نمی‌کنم که تو بی بال و پر شدی خسته‌شدی، شکسته‌شدی، مختصرشدی شرمنده‌ام به‌خاطر من زخم خورده‌ای روزی که در مقابل دشمن سپر شدی افتادی از نفس، نفست بند آمده افتاده‌ای به بسترِ غم، محتضر شدی هیزم به دست‌های مدینه که آمدند مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی آتش زبانه می‌زد و در نیمه‌باز بود فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی این شهر چشم دیدن ما را نداشتند از چشم‌های شور مدینه نظر شدی همسایه‌ها رعایت حالت نمی‌کنند از دست هم‌محلی خود خون جگر شدی @golchine_sher
با غم داغ نبی حیدر ز پا افتاده بود دین به دست ظالم نامردها افتاده بود زحمت حفـظ و حراست از حریم کبریا روی دوش بضعهٔ بَدرُالدُّجا افتاده بود از لهیب آتش کین بر در بیت الحرم سوز تب بر قامت دٰارُالشِّفا افتاده بود ابر ظلمت ماه حق را در خسوف خون گرفت معنی شمس و ضحی بر خاکها افتاده بود رفته رفته عرش حق می‌شد بدون قائمه لرزه بر زانوی ارکان هُدی افتاده بود باغبانی در سکوت از ظلم گلچینان نشست شاخهٔ یاسش به زیر دست و پا افتاده بود جای میخ و سیلی و شلّاق قوم بی‌حیا روی جسم حضرت خَیرالنِّساء افتاده بود با غروبی تلخ طی شد روزهای مرتضی عاشق از معشوقه‌اش دیگر جدا افتاده بود آنکه هر شب نغمهٔ عَجِّل وَفاتی می‌سرود حال بین بسترش حاجت روا افتاده بود با سرشک پر ز خون چشم‌های زینبش زخم‌ها بر قلب شاه کربلا افتاده بود از نخست زندگی از چشم «ساده» خون چکید با غمی که بر دلش زین ماجرا افتاده بود «ساده» @golchine_sher
زیبایی چشمانِ تو حاشاشُدنی نیست این چشمه ی راز است که معناشدنی نیست آیینه که آیینِ زلالی ست مرامش در معرض ِ چشمانِ تو پیداشدنی نیست از چارطرف، ظلمتِ موی تو وزیده است این یک شبِ محض است، که فرداشدنی نیست پلکی بزن ای ماه که عُشّاق بریدند این پنجره ی بسته چرا واشدنی نیست؟! نیلوفرِ این حنجره در خویش تپیده است این بُغضِ گلوگیر شکوفاشدنی نیست ای کاش که آن وعده ی دیرینه بیاید این آرزوی سوخته امّا شدنی نیست « ما گمشده در گمشده در گمشده هستیم» این گمشده در گمشده پیداشدنی نیست…! @golchine_sher
روزگاری قهر بودی، روزگاری آشتی ماجرای عشق ما را ساده می‌انگاشتی! من زمین کوچکی بودم که از ترس کلاغ جای گندم دور تا دورم مترسک کاشتی! وقت برگشتن اگر راحت نمی‌بخشیدمت این‌قَدَرها هم مرا احمق نمی‌پنداشتی! نامه دادی: جانِ من هستی و فهمیدم چرا از به لب آوردنم احساس خوبی داشتی! ماه پنهان شد، نمایان شد، پلنگی نعره زد: داشتم از یاد می‌بُردم تو را، نگذاشتی @golchine_sher
زبان_فارسی از من پرسیدند "چرا زبان فارسی را دوست دارم؟" پاسخ فی‌البداهۀ من این بود: چرا آسمان را چرا وسعت آبی بی‌کران را چرا ارغوان را چرا نغمۀ آب‌های روان را چرا اصفهان را و نقش جهان را چرا شهر شیراز و آن سروهای کهن‌سال، امّا جوان را چرا سعدی و بوستان را چرا حافظ نغمه‌خوان را چرا طوس و تبریز یا زاهدان را... چرا حکمت و دانش و معرفت را هنر، این گرامی‌ترین موهبت را چرا عشق را مثل خون در رگ و پوست دارم؟! چرا دوست را دوست دارم؟! وطن، این گل اطلسی را چرا دوست دارم؟! من این فارسی را چرا دوست دارم؟! @golchine_sher
نشستیم و قسم خوردیم رو در رو به جانِ هم! اگــرچــه زهــر می ریزیــم تــــوی استکانِ هم! همه با یک زبانِ مشترک از درد می نالیم ولی فرسنگ ها دوریم از لحن و زبانِ هم هــوای شــام آخــــر دارم و بدجـور دلتنگم که گَردِ درد می پاشند مردُم روی نانِ هم! بلاتکلیف، پای تخته، فکر زنگِ بی تفریح فقط پاپــوش می دوزیم بر پای زیانِ هم! قلم موهای خیس از خون به جای رنگِ روغن را چــه آسان می کشیم این روزها بر آسمانِ هم چـه قانــونِ عجیبـــی دارد این جنگِ اساطیری که شاد از مرگِ سهرابیم بینِ هفت خوانِ هم برادر خوانده ایم و دستِ هم را خوانده ایم انگار! کــه گاهـی می دهیم از دور، دندانی نشانِ هم سگِ ولگرد هـــم گاهــی -بلانسبت- شَرَف دارد به ما که چشم می دوزیم سوی استخوان هم! گرفته شهر رنگِ گورهای دسته جمعی را چنـــان ارواح ، در حالِ عبوریم از میانِ هم! @golchine_sher
ضریح نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است ما به اعمال کم خویش به جایی نرسیم هرچه دادند به ما از کَرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌وبازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست خطبه‌ی فاطمه تیغ دودم فاطمه است روی این نام همه اهل‌کرم حساسند استجابت به خدا در قسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهرا خلوت‌وخاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
اندازه ی جمع دستمان یار نداشت در شهر مدینه او هوادار نداشت روزی که به مادرم جسارت کردند ای‌کاش که خانه در و دیوار نداشت @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا