به دور شهر مصیبتزده حصار کشیدند
شبی که آتش عصیان به این دیار کشیدند
به روی بیرق بر خاک سرنگون شده شهر
نشان کاوه شکستند و نقش مار کشیدند
قشون یکسره درهم شکسته غرقه خون شد
و تازیانه به هر اسب بیسوار کشیدند
نگاه تازهعروسان شهر، یکسره بر در
میان حجله نشستند و انتظار کشیدند
شبانه عدهای از ترس سایههای شبیخون
میان آتش و خون نقشه فرار کشیدند
که مرده است؟ که زنده است؟ شهر یکسره خالی است
تمام مردم این شهر را به دار کشیدند
غروب بود که با نعش مردگان سرِ دار
میان معرکه یک شهر بیمزار کشیدند
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
نه از خندیدنم خندان نه از رنجیدنم غمگین
مرا نادیده میگیرد چه دردی بیشتر از این؟
خدا عمرت دهد، آهسته این را گفت و ترکم کرد
نفهمیدم که با حرفش دعایم کرد یا نفرین
گمان کن روی آتش چند خرمن پنبه بگذارند
نشد بر داغ عشقش حرفهای دیگران تسکین
تو ای دنیا چه مکر تازهای در چنتهات داری؟
فریبت را نخواهم خورد بدسیمای خوش تزئین !
نفهمیدم چهها دیدم، نمیدانم چه خواهم دید
تمام زندگی خواب است! خوابی مبهم و سنگین
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
و ای بهانهی شیرینتر از شکرقندم
به عشق پاک کسی جز تو دل نمیبندم
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظهای که میگذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمیبرند و به مقصد نمیرسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانهی این شعر خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
#نجمه_زارع
@golchine_sher
خویش را گم کردهام بعد از تو در آوار خویش!
رحم کن! میترسم از تنهایی بسیار خویش
شمع جانم را مسوزان بیش از این، دیگر مگو
«اشک میریزد برای گرمی بازار خویش»
آنچنان سرگرم رویای تو هستم، بارها
دیدهام خواب تو را با دیدهی بیدار خویش
چهرهای دارم که پنهان در نقاب کهنهایست
خیره در آیینهام با حسرت دیدار خویش!
باشد ای خورشیدِ پنهان! در حجابِ خویش باش
باز هم خو میکنم با سایهی دیوار خویش...
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
بگذار که باد، دفترم را ببَرد
باران برسد، چشم ترم را ببَرد
صبح آمده، دُور، دُور گنجشکان است
بگذار سر و صدا سرم را ببَرد...
#میلاد_عرفانپور
@golchine_sher
از این گیسو پریشان کردنت جنجال خواهم کرد
نسیمش را به هرجا می وزد دنبال خواهم کرد
نگو دیوانه ای پس کاری از تو بر نمی آید
من بدحال هم روزی تو را خوشحال خواهم کرد
چه می شد زیر پایت فرش قرمز پهن می کردم
نشد با فرش خونم از تو استقبال خواهم کرد
دوبیتی را فرستادم به وا پرسی ابرویت
برای چشم بیمارت غزل ارسال خواهم کرد
اگر حرف بدی هم گفته باشی بد نمی گویم
تمام حرف ها را در همین جا چال خواهم کرد
زبانم چون روان شد سرنوشت بی قراران را
به شیوایی به هر تعبیر شرح حال خواهم کرد
دو بیتی های چشمان تو در من شور می ریزد
از این گیسو پریشان کردند جنجال خواهم کرد
#حسین_اصغری_سوادکوه
#عضوکانال
@golchine_sher
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق! من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
رفته ام از خود
رفته ام جایی دور
بین بی باوریِ آدمها
به دنبال بی مرزیِ جهانِ خویش میگردم
زیرِ بارش های آفتاب
پُشتِ آبیِ نیلگونِ مژگانم
ونشانی ام را، هیچ خیابانی ندارد
نگاهم را برده ام پشت پنجره های دلواپسی
پشت شیشه های هراس
پشت نغمه های سَر بریده
و من جایی در آخرین فصلِ نرسیدن ها
ایستاده ام
با شعرهای جا مانده
آخرین ایستگاه فصل ها را
گریه میکنم
و تو اما
و تو اما
نمی رسی به من و
سرودِ شب را میخوانند،
پنجره های سکوت
که من پر از ثانیه های رفتنم
پر از کلمات خیس
#معصومه_کیانپور_هفشجانی_(کیانا)
#عضوکانال
@golchine_sher
برای سرخی لب ها انار لازم نیست
که بیقرار تواَم اختیار لازم نیست
چقدر بوسه بریزم به روی اشعارم
که کافی است یکی بی شمار لازم نیست
تو باشی و شب و باران و چای و شعر و سه تار
نخورده مست توام میز بار لازم نیست
تو عارفانه سماعی برای قونیه
بگو به مولوی ات حلقه ی دار لازم نیست
مرا به بند کشیدی چه حاجتی بر بند
که صید چشم شما را شکار لازم نیست
چقدر اخم تو تیز است شهریار غزل
برای کشتن من ذوالفقار لازم نیست
همیشه باخته ام تاس را نریز ای عشق
که پای میز شرابت قمار لازم نیست
نبند ساک خودت را که واژه میمیرد
که ایستگاه جنون را قطار لازم نیست
ندیده دیده ام و نا شنیده می شنوم
همیشه هستی و هستم قرار لازم نیست
به پای عشق تو من مرده ام چه می خواهی
برای مُرده عزیزم که دار...لازم نیست
#زینب_حسامی
#عضوکانال
@golchine_sher