تو می روی و دیدهی من مانده به راهت
ای ماهِ سفر کرده خدا پشت و پناهت...
#شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
یا زهرا (س)
هر که با زهراست احساس سخاوت می کند
« مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند»
دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند
حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را....
....فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند
فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند
در میان خانه اش وقتی عبادت می کند
مرتضی بر فاطمه یا فاطمه برمرتضی !!!
کیست که بر دیگری دارد امامت می کند؟!
هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است
آینه از شان همتایش حکایت می کند
روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است
مرتضی می ایستد ، زهرا قیامت می کند
رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشته ای از چادرش ؟!....آری... شفاعت می کند
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sher
رفتی که با قرار خداحافظی کنم
نومید و ناگوار خداحافظی کنم
این عادت من است که با خاطرات تو
روزی هزار بار خداحافظی کنم
دستی به قلب شیشه ایت می کشی کهمن
ناچار چون غبار خداحافظی کنم
بر من تبر زدند و شکستند و سخت بود
اینگونه با بهار خداحافظی کنم
بازآ که با شنیدن سین سلام تو
با خلق روزگار خداحافظی کنم!
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
#قاسم_سلیمانی
قسم به یک یک رگهای سرخ غیرت ما
قسم به مشت گره کردهی جماعت ما
قسم به کینهی این بغض در گلو مانده
قسم به چشم پر از خون و اوج نفرت ما
قسم به اشک یتیمان و مادران وطن
قسم به آتش این داغ بی نهایت ما
قسم به دشمنی بین آدم و ابلیس
قسم به سجده ی ناکرده و عداوت ما
قسم به خون شهیدان که خط قرمز ماست
قسم به قاسم و سردار استقامت ما
قسم به لحظهی شیرین انتقام و قصاص
قسم به تک تک تیک تاک های ساعت ما
قسم به آن که صدا می زند «انا المهدی»
قسم به کاسه لبریز صبر و طاقت ما
به تیغ تیز درون غلاف آماده
به لحظه ای که به پا می شود قیامت ما
به شیرهای رها گشته از غل و زنجیر
به لحظه ای که فرا می رسد شهادت ما
ز تیغ ما به سلامت به در نخواهد رفت
گلوی دشمن ترسو و بی شرافت ما
#سیدحسن_صفاری
@golchine_sher
وقتی که در مسیر زمستان بهار نیست
معنای دیرآمدنت ، انتظار نیست
دستی گلایه های دلم را نمیخرد
چشمی برای آمدنت بیقرار نیست
ای کاش آسمان و زمین نیست میشدند
وقتی که عشق، جاذبه ای را دچار نیست
تنها مثلثی که بر انسان مسلط است
آیینه بودن است که در روزگار نیست
چشمم برای آمدنت پلک میزند
راهی به بیقراری اندوه یار نیست!
#صفيه_قومنجانی
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
قرص است قلب مرتضی اما به زهرا
یعنی که تکیه میدهد مولا به زهرا
حتی خدا محوِ تجلی خانهی اوست
هرشب که جلوه میکند زهرا به زهرا
تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست
باید توسلها کند بابا به زهرا
هرکس به راهی رفت اما ما نرفتیم
مارا که بخشیدند در دنیا به زهرا
باور نخواهم کرد حتی لحظهای ، حق
ما را به دوزخ میبرد؟ حاشا به زهرا
رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس
این خانه روشن بود با مهتابِ زهرا
وقتی که هیزم ریخت فهمیدند طفلان
رحمی ندارند این حرامیها به زهرا
وقتی که آتش سرخ شد فهمید نامرد
از میخِ در راهی نمانده تا به زهرا
آنقدر بر شال علی چسبید خانوم
یا به علی زد تازیانه یا به زهرا
گاهی علی را میکشند و گاه او را
اوباش میخندند در آنجا به زهرا
حس کرد مولا درد را در استخوانش
وقتی که زد قنفذ غَلافش را به زهرا
#حسن_لطفی
@golchine_sher
چایی ام یخ کرد از کامی که نیست
از تظاهر ، از سرانجامی که نیست
چایی ام یخ کرد در فنجان مرگ
مثل من ، از ترس فرجامی که نیست
گم شدم در بغض مادرزاد عشق
در خودم ، در صبح و در شامی که نیست
پشه ها هِی وِز و وز ، مرداب درد
وَه چه بی طاقت ، از انجامی که نیست
بوی تَف دارد اتاقم سالها
هفته ها در چنگ اوهامی که نیست
از سیاهی خواستگاری کرده اند
نو عروس از شهر گمنامی که نیست
بر سیاوش اَنگ بدنامی زدند
شوکران می نوشم از جامی که نیست
پختگی در حرف هایم نیست نیست
شهرت از من رفته از نامی که نیست
#فواد_شجاع_الدینی
#عضو_کانال
@golchine_sher
خدایا؛
در...
آسمانِ چشمانم ابری برای باریدن نمییابم!
تا...
سیراب شود
از...
باریدنش، کویرِ خشکیده و سوزانِ وجود
شاید...
بشکفد گلِ حضور
و...
بیابم گوهرِ اشک
بهای دوباره آمدن به درِ خانهات
و...
با مفتاحِ «اَمَّن یُجیب»
برسم به وصلِ تو
بهرِ شنیدنِ «اِستَجِب لکم»
یارب «اللهم لبیک»
#سعید_مهراندیش
#عضو_کانال
@golchine_sher
خورشیدِ پشتِ پنجره پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای من
میریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دلخوشی، همهی شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای... کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در صدای من
آهستهتر! که عشق تو جُرم است، هیچکس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من... تو... چهقدر مثل تو هستم! خدای من
#نجمه_زارع
@golchine_sher
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها...! که بغل اختراع شد
#حامد_عسکری
@golchine_sher
زینسان که رقص میکنم از شادی خیال
در نعمتِ وصال،
گر اُفتم چه ها کنم
#طالب_املی
@golchine_sher
در صحن قشنگتان شفا می گیرم
مانند درخت سرو پا می گیرم
افتاده به سینه ام که حتما امسال
امضای برات کربلا می گیرم
#نوروزرمضانی
#امام_رضاع
@golchine_sher