غم به چشمان من است و هیجانش رفته
انقدر خیره به در مانده، عنانش رفته
سال ها بود که میگفت دلم، عاشق شو
حال عاشق شدن از ورد زبانش رفته
تیری انگار بر این پیکر من جا خوش کرد
تیر بر پیکر من ماند و کمانش رفته
سادگی کردم و عاشق شدم و دل بستم
کاش میگفتی که دلداری زمانش رفته
تو همان پاییزی بودی که دلم را بردی
چه کنم حال که پاییز و خزانش رفته
تو که رفتی و نماندی ولی میدانی؟
قلب من می تپد اما ضربانش رفته
حرص و افسوس برایم فقط عادت شد
همچو آن عاشقی هستم که جهانش رفته
از تو و عاشقی ات خاطره ای ماند فقط
خاطره هیچ که حتی نشانش رفته
شاعر خسته دگر جان به تنش باقی نیست
آنقدر زخم زبان خورده توانش رفته
#رضا_کیانی
@golchine_sher
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان، عشق کن
ای که شاعر میکُشی، پروانه میخواهی چه کار؟
مُردم از بس شهر را گشتم، یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو، از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
بشکن آن آیینه را، در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن! پس شانهی مردانه میخواهی چه کار؟
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
برای مرگ به من حق انتخاب بده
چقدر تشنهی مرگم به من شراب بده
بریز زهر و بچرخان در استکان قاشق
به حل مشکل این زندگی شتاب بده
بخند، وقفه بیانداز بین مرگ و حیات
بدون آنکه بفهمی مرا عذاب بده
برام خاطرهی خوش بگو، نداری اگر
یکی بساز و به آن خوب آب و تاب بده
گلوم میگیرد، چند لحظه بغض نکن
گلوم میسوزد، چند قطره آب بده
به چشمهای تو زل میزنم سوال بپرس
به چشمهام چرا زل زدی؟ جواب بده!
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
دارد هوای نوکر خود را فقط حسین
چون یاور است یاور خود را فقط حسین
بی آب و دانه آنکه رهایش نمیکند
بر گنبدش کبوتر خود را فقط حسین
تنها شهید تشنه که قبل از تولدش
آگاه کرد مادر خود را فقط حسین
پیچیده است آن پدری که به دست خویش
لای عباش اکبر خود را فقط حسین
هم شیرخواره بر سر دستش سپرده جان
هم دفن کرده اصغر خود را فقط حسین
شاهی که در کشاکش شمشیر و تیغ و تیر
بسته نماز آخر خود را فقط حسین
تنها سری که بی تن خود تا خرابه رفت
آرام کرد دختر خود را فقط حسین
انداخته ست سایه سر را ز روی نی
دارد هوای خواهر خود را فقط حسین
تنها امام عشق که در کارزار جنگ
داده به دلبرش سر خود را فقط حسین
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
هـر دفـعه مرا به قـهر رد میکردی
گویـا که مـرا حـبس ابـد میکردی
یـکبـار نشد نظـر کنی بـر دل مـن
با عاشق خود همیشه بد میکردی
#جواد_محمدی_دهنوی
@golchine_sher
ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن
هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
برو تنها مرا بگذار بس کن این ترحم را
تحمل می کنم هر جور باشد حرف مردم را
بدون عشق مردابی است این دنیا، تصور کن
بگیری لحظه ای کوتاه از دریا تلاطم را
یکی دیگر خطا کرد و به پای ما نوشتی حکم
بگو تا کی بپردازیم ما تاوان گندم را
اگر هر آن در این آتش بسوزم باز خواهم ساخت
خودم با دست خود آماده خواهم کرد هیزم را
دلم تنگ است و هی پهلو به پهلو می شوم امشب
تو اما شک ندارم خواب دیدی شاه هفتم را
#الهام_دیداریان
@golchine_sher
و قول می دهم این شعر آخری باشد
که رو به وسعت تنهاییام دری باشد
من از بلند ترین کوه غرب آمده ام
و دختری که در او حس برتری باشد ـ
نمی تواند از آن بانوان محترمی
که اسم کوچک شان را نمیبری باشد!
چگونه موقع رقصیدن تو کل نکشد؟
زنی که تشنهٔ این شور بندری باشد!
پس از وزیدن تو گیسوان سرکش من
چگونه گوش به فرمان روسری باشد؟!
تو شاهزاده من! تا کجا نظر داری
به هر ترنج که آبستن پری باشد؟
حسود نیستم اما تحملش سخت است
که دست های تو در دست دیگری باشد!
نترس دارم ازاین شهر می روم آقا
و قول می دهم این شعر آخری باشد...
#پانتهآ_صفائی
@golchine_sher
ای خدا از خود رها کن این من در خویش را
هیچ کس مثل خودم این قدر آزارم نداد
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
تمام زندگی ام صرف شعر گفتن شد .
از آن زمان که شنیدم تو شعر میخوانی...
#عباس_رزاقی
@golchine_sher
قانع زِ دیدنت به شنیدن نمیشوم
هرگز شنیدهای که کُنَد گوش کار چشم؟
#شاه_محمد_شیرازی
@golchine_sher
عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی
بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی
یک آسمان پرندگیام دادی و مرا
در تنگنای از تو پریدن گذاشتی
وقتی که آبودانه برایم نریختی
وقتی کلید در قفس من گذاشتی
امروز از همیشه پشیمانتر آمدی
دنبال من بنای دویدن گذاشتی
من نیستم، نگاه کن این باغ سوخته
تاوان آتشی است که روشن گذاشتی
گیرم هنوز تشنهٔ حرف توام ولی
گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی؟
آلوچههای چشم تو مثل گذشتهاند
اما برای من دل چیدن گذاشتی؟
حالا برو، برو که تو این نان تلخ را
در سفرهای به سادگی من گذاشتی
#مهدی_فرجی
@golchine_sher