عقربک ها روی هشت صبح بهمن ماه بود
از من اینجا تا تو گویی هشت فرسخ راه بود
باز دریا پیش چشم و طبع من غرق سکوت
باز خرما بر نخیل ودست من کوتاه بود
شهر،دورازتو شبیه قلعه ای بعداز شکست
سنگفرشش مثل شطرنجی تهی از شاه بود
درکم از ساحل پس ازتو شاعری حسرت به دوش
سهمم ازدریا پس ازتو حیرتی ناگاه بود
یادم آمد سنگ پشتی دیدی وگفتی به من
سنگ بردوش این چنین بایست خاطرخواه بود
آن طرف تر شاه ماهی بین قلاب وکسی؛
درسماعی ساحلی لبریز بسم الله بود
خواب دریا را نمی آشوبد الا ذوالفقار
آن دم این جا باتو شوری حیدری همراه بود
گفتی آشوب قیامت درشکوه موج هاست
درورق گردانی اش چشمت معادآگاه بود
هشت بار اسفند،بی تو دود می شد دردلم
عقربک ها روی هشت صبح بهمن ماه بود
#محمدحسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
افسوس که فروختند
غیرت را
به خاک غریب
انگار مشت ها
قرص سکوت خورده اند
#افسانه_جویباری
#عضوکانال
@golchine_sher
با من بمان و روضهی رضوان درست کن
در شورهزار خانه، بهاران درست کن
تا گیسوان خاطره را شانهای کنم
با چشمهات آینهبندان درست کن
گلهای باغ روسریام خشک شد بیا
با دست سبز عاطفه، گلدان درست کن
نان و غزل، خوراک شب عاشقانهای است
با من غزل؛ بیا و تو هم نان درست کن
تا چای عشق دم شده در قوری دلم
با خندههای خوشمزه قندان درست کن
از من که بی تو ساکت و سردم عزیز من!
با یک نگاه، مرغ غزلخوان درست کن
در سرزمین خشک لبم بوسه را بکار
با بذل بوسه، سفرهی احسان درست کن
از چلچراغ چشم تو این شهر روشن است
آری بتاب و شهر درخشان درست کن
دلداده را برای خدا در بغل بگیر
بر خطّ غصّه، نقطه ی پایان درست کن
#زینب_نجفی
#راجی
#عضوکانال
@golchine_sher
از من مخواه ، از تو خودم را رها کنم
از " صالحین حلقه " ی چشمت جدا کنم
از من مخواه ، ای تو سرودآفرین ترین !
امشب تمام مرثیه ها را صدا کنم
بوییدنت ، زیارت شعر و تغزل است
هرگز مباد ! صحن غزل را رها کنم
قدری بایست ! تا که دو رکعت ببینمت
" لختی بخند " تا به لبت اقتدا کنم
چشمت شریف ؛ چون حَرَمین مطهر است
باید مدافعانه دلم را فدا کنم
لطفاً بگو " به چشم ! " و بیا تا بهارْچشم !
با « إنْ یکاد » چشم تو را بی بلا کنم
#حنظله_ربانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دارد هنوز باغ تو صدها بهار گل
نشکفته است یک گلت از صدهزار گل
فعلاً لبت به عشوه گری غنچه بسته است
کو تا شود شکفته بر این شاخسار گل
حسرت، کشید شعله در آغوش خالی ام
تا دیدم آرمیده در آغوش خار گل
گلها نمی برند دل از من بیا و باز
با رنگ و طعم بوسه برایم بیار گل
امروز گل بیاور و لبخند و آشتی
فردا چه سود بر سر سنگ مزار گل
#جوادجعفری_نسب
#عضو_کانال
@golchine_sher
مانند طلوع ِ تازه، خوش رنگی تو
مانند غروب ِرفته، دلتنگی تو
خورشید تو خالقِ دم و بازدمی
با هر دمِ تازه ای هماهنگی تو
#صفيه_قومنجانی
#عضو_کانال
@golchine_sher
کسی باید از عشق صحبت کند
که خود را مهیّای غربت کند
دلم را به دیوانگی میبرند
اگر بر تو ای گل، دلالت کند
ملالی ندارم؛ بهجز دوریات
چه باکم که عالم ملامت کند
مرا از تو و مرگ، ترسانْد عقل
که او را خداوند رحمت کند
بدونِ تو ای عشق، کفر است دین
یکی واعظان را نصیحت کند
#میلاد_عرفانپور
@golchine_sher
می شوم بیدار و میبینم کنارم نیستی
حسرتت سر می گذارد بی تو بر بالین من...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
آسمان ، پنجره ، امید ، زمان ،
دست به دست ..
وَ تَوَکّلتُ عَلَی الله ،،
که صبح آمده است...
#مریم_رضایی_حامی
@golchine_sher
باید که ذره ذره هویدا کنم تو را
از زیر سنگ هم شده پیدا کنم تو را
باید شبیه ابر بگریم به پای تو
تا قطره قطره راهی دریا کنم تو را
ای روز ناگزیر! مبادا بیایی و
چون خاطرات گمشده حاشا کنم تو را
پشت سرم قدم به قدم مثل سایهای
ای غم! چگونه از سر خود وا کنم تو را؟
کم نیست دردهای منِ خونجگر؛ ولی
باید که کنج سینهی خود جا کنم تو را
ای مرگ، ای سهنقطهی موهوم ناگزیر!
تا کی امید واهی فردا کنم تو را؟
#علی_اصغر_شیری
@golchine_sher
با نگاهی خانه دل را تصرف میکنی
بعد، لبخندی به این دنیا تعارف میکنی
ما خطا کردیم و جای ما تو بر درگاه حق
اشک میریزی و ابراز تاسف میکنی
سخت میگیری اگر با مفتیان مدعی
سادگی با مردمان بیتکلف میکنی
گوهر عشق تو را نازم که در بازار نقد
با عمل اشکال بر اهل تصوّف میکنی
روزه خاموشیات را بشکن ای خورشیدِ ماه!
تا کجا در ایستگاه شب توقف میکنی؟
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
همه یکسو و تو یکسو، چه بگویم دیگر
تا بدانی که چه اندازه تو را میخواهم؟
#حسین_منزوی
@golchine_sher