ما معنی انتظار را می فهمیم
دلتنگی روزگار را می فهمیم
سبز است درخت و باغ، اما بی تو
افسردگی بهار را می فهمیم
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golchine_sher
چه خلاف سر زد از ما که درِ سَرای بستی
بَرِ دشمنان نشستی، دلِ دوستان شکستی
#فروغی_بسطامی
@golchine_sher
دلـم گـرفتــه هـوای بهـار کرده دلم
هـوای گـریـه ی بی اختیار کرده دلم
رها کن از لبِ بام آن دو بافه گیسو را
هـوای یک شبِ دنبـاله دار کرده دلم
بیــا بیــا کــه بـرای سـرودنِ بیتـی
هـزار واژه ی خونیـن قطار کرده دلـم
به هر تپش که نفس تازه میکند باری
مرا بــه زیستن امّیــدوار کـرده دلـم
کنـون که آخـرِ پیـری نمانـده دندانی
غزالِ خوش خط وخالۍشکار کرده دلم
بخند ای لبِ خونیـن لبِ تَرک خورده
دلـم شکستـه هـوای انـار کـرده دلم
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
بر خلاف انتظارم با دل من بد شدی
من برایت دسته گل بودم تو دستِ رد شدی
داشتم عادت به نوشت ، ناگهان نیشم زدی
عادتم را ای عسل بانو ! خلاف آمد شدی
گفته بودم می رسم آغوش دریا می شوی
آمدی در پیش پای آبشارم سد شدی
فکر می کردم که چون "ساکن "شوی تسکین دل
مثل "مَد"بر روی آلآم دلم مُمتد شدی
تا که فهمیدی دلم آهنگ تهران کرده است
راه خود را کج نمودی راهی مشهد شدی!
از همان اول تو را از من خدا می خواست دور
عاقبت از من همان دوری که می باید شدی
#جوادجعفری_نسب
#عضوکانال
@golchine_sher
تو آمدی و بهار من شد پیدا
سرسبزترین بهار دارد اینجا
هرچیز سر قرار خود می آید
اسفند! تو را نمی شناسد دنیا
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
این روز ها پر از غزل نصفه نیمه ام
با من چه مانده جز کلماتی دچار تو؟
بی تو به مرگ می گذرد روز گار من
بی من چگونه میگذرد روزگار تو؟
#مبین_اردستانی
@golchine_sher
خوش آن که در صفِ خوبان نشسته باشی و من
نظر کُنم به تو نازم به انتخابِ خودم
#بهجت_دهلوی
@golchine_sher
من بودم و
دل بود و
کناری و
فراغی
این عشق کجا بود
که ناگه به میان جست...
#وحشی_بافقی
@golchine_sher
یارَب نگاه کَس به کسی آشنا مکن
وَر میکنی کَرم کن و ازهم جدا مکن!
#عالی_شیرازی
@golchine_sher
بگذار تا غزل بشوم در هوای تو
ای مبتلای شعر منم مبتلای تو
گفتی که ابر باش ولی شعر گریه کن
گفتم به روی چشم، ولی با دعای تو
گفتی که هر غزل صلهء شعر قبلی است
گفتم چه اعتقاد قشنگی،فدای تو
شعری بخوان! برای دلم با ردیف «نور»
ای واژه واژه نام علی روشنای تو
شعری بخوان که پر بکشد روح خاکی ام
«در حس وحال عشق زلال» صدای تو
هر سال یک دهه دل من شور میزند
مانند واژه های تو در نوحه های تو
سید! خدا کند که از این جا به بعد شعر
باشی کمی به جای من و من به جای تو
یک لحظه طعم «عشق زلالت» برای من
«تصویر صحن خلوت وباران» برای تو
بگذار اعتراف کنم بیت بیت بیت
شعری نگفته ام که در آن رد پای تو ــ
پیدا نباشد آینه وار ای رفیق شعر
ای انتهای شاعری ام ابتدای تو
از خود رها به خانهء «پروانه»می رود
در هر غروب جمعه دلم پا به پای تو
یادت که هست کنج حرم ،روبه روی عشق
گفتم تمام حرف دلم را برای تو
با خط غم ،میان گهر شاد سینه ام
شعری نوشته ام به امید رضای تو
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
به تو خو کرده ام، مانند “سربازی” به “سربندش…
تو معروفی به دل کندن مونالیزا به لبخندش
تو تاوقتی مرا سربار می بینی، نمی بینی
درخت میوه را پرُبار خواهد کرد پیوندش!
به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد…
بهای شعر هایم را بپرس از آرزومندش!
به دنیا اعتباری نیست، این حاجی بازاری
نه قولش قول خواهد شد نه پا برجاست سوگندش
گریزی نیست جز راه آمدن با مردم پابند…
همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش
به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست…
چنان شعری که میماند به خاطر آخرین بندش
چه حالی داشتم با رفتنت؟ “سربسته” می گویم…
شبیه حال مردی شاهد اعدام فرزندش…
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher