چشم تو را به سرمه کشیدن چه حاجت است
کوته کن این بهانه ی دنباله دار را
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
ميشود حالِ بدِ ثانيه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هم آغوشی باران باشد...
#اميد_صباغ_نو
@golchine_sher
خدا کند که لبانت به بوسه جان بدهد
که عشق روی خوشش را به ما نشان بدهد
نشسته ام که بیفتد ستاره ای از شب
کسی بیاید و شب را کمی تکان بدهد
زمان به من که تو را عاشقانه می بوسم
خدا کند که کمی بیشتر زمان بدهد
تنم برای تو مثل خمیرِ آماده ست
تنور داغ تنت را بگو که نان بدهد
اگر گناه تو هستی خدا کند که خدا
جزای آخرتم را در این جهان بدهد
#عمران_میری
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
اين غزل ها همگى گوشه اى از درد من است
آنقَدَر شعر براى نسرودن دارم ...
#سیدتقی_سیدی
@golchine_sher
تفنگ می شدم ای کاش تا به شانه بگیرد
و یا پرنده که شاید مرا نشانه بگیرد
چنان به آتش مهرش کشانده و به فرارم؛
که هرچه می دوم این شعله ها زبانه بگیرد
مرا کفایت آغوش اوست آه چنان که
دو مرغ عشق که مستانه کنج لانه بگیرد
و چون خمیر پر از شهوت تنور شوم تا
که دستهام به دستانش آشیانه بگیرد
مفاعلن فعلاتن، تو را بهانه بگیرم
مفاعلن فعلاتن، تو را بهانه بگیرد
اگر به او نرسم پس چه بهتر این که بمیرم
که انتقام مرا مرگ از زمانه بگیرد.
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
کجاست شانه ی امنت که بعد تو این سر
برای من، منِ بیچاره سر نشد که نشد
#حامد_عسگری
@golchine_sher
چه شد در من؟! نمیدانم فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم...
#نجمه_زارع
@golchine_sher
کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟
#فاضل_نظری
@golchine_sher
من به تنهایی این پیله قناعت دارم
هر چه کرم است که پروانه نباید بشود
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
اهل کاشانم
پیشهام نقاشی است
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهایی تان تازه شود
چه خیالی چه خیالی ... می دانم
پرده ام بی جان است
خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهی است...
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
تـورا بـرای شبی عـاشقـانـه، کم دارم
تـو را بـرای دعـای شبـانـه، کـم دارم
تـو را و گـرمیِ آغـوشِ مهـربـانت را
بـرای خلوت و سرمای خانـه کم دارم
مـن آن پـرنـده ی تنهـای زیـرِ بارانم
کمی درخت و کمی، آشیـانه کم دارم
غـروب آمـد و اسبـابِ غم، فراهم شد
بـرای گـریـه ام انگـار، شانـه کم دارم
نخواه از تو و احساسِ خویش برگردم
کـه در مقـابلِ حرفت، بهانـه کم دارم
ببخـش اگـر سخنـانم تو را مکدر کرد
مـن از تبـارِ عـذابـم ، تـرانـه کم دارم
#جعفر_مقیمیان
@golchine_sher