چشمان تو که از هیجان گریه می کنند
در من هزار چشم نهان گریه می کنند
نفرین به شعر هایم اگر چشم های تو
اینگونه از شنیدنشان، گریه می کنند
شاید که آگهند ز پایان ماجرا
شاید برای هر دومان گریه می کنند!
بانوی من! چگونه تسلایتان دهم؟
چون چشم های باورتان گریه می کنند
پر کرده کیسه های خود از بغض رودها
چون ابرهای خیس خزان گریه می کنند
وقتی تو گریه می کنی ای دوست! در دلم
انگار ابر های جهان گریه می کنند
انگار با تو، بار دگر، خواهران من
در ماتم برادرشان گریه می کنند
در ماتم هزار گل ارغوان مگر
با هم هزار سرو جوان گریه می کنند
انگار عاشقانه ترین خاطرات من
همراه با تو مویه کنان گریه می کنند
حس میکنم که گریه فقط گریه ی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه می کنند
#حسین_منزوی
@golchine_sher
ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر کم و بی تابی بسیار و دگر هیچ
در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری
گویم که غم یار و غم یار و دگر هیچ
#عرفی_شیرازی
@golchine_sher
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بیدغدغه، بیهیچ نبردی، دلم آرام
در دام دو تا چشم دو شمشیر زن افتاد
میخواستم از او بگریزم دلم اما
این کهنه رکاب از نفس، از تاختن افتاد
لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد
در گیر خیالات خودم بودم و او گفت:
من فکر کنم چاییتان از دهن افتاد!
#حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
بـا حـال امـروزم، مـیـان خـــاطـرات تـو
باران نمی بارید، اگر یک ذره وجدان داشت!
#رویاباقری
@golchine_sher
وقتی که تو با منی دلم تنها نیست
دلتنگی عصرجمعه ها پیدا نیست
ای سوره ی حس ای گل نرگس برگرد
بی تو شب و روزهایمان زیبا نیست
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دانی که چرا ماه نهان کرده رخش را...
زیرا که تو باز آمده ای بر سر ایوان...
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
با استکان قهوه عوض کن دوات را
بنویس توی دفتر من چشم هات را
بر روزهای مرده تقویم خط بزن
وا کن تمام پنجره های حیات را
خواننده ی کتیبه ی چشم و لبت منم
پر رنگ کن بخاطر من این نکات را
ما را فقط به خاطر هم آفریده اند
آن گونه که خواجه و شاخ نبات را
نام تو با نسیم نشابور می رود
تا از غبار غم بتکاند هرات را
یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست!
از نو بدل به بتکده کن سومنات را
حالا بایست! دور و برت را نگاه کن
تسخیر کرده ای همه کائنات را
تا پلک می زنی، همه گمراه می شوند
بر روی ما مبند کتاب نجات را …
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
دیده ی احسان به سوی اهل دنیا دوختیم
انتظار میهمانداری ز مهمان می کشیم
#طابی_شمیرانی
@golchine_sher
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
#شهراد_ميدرى
@golchine_sher
دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم
تا دارمت نگاه به مردم نمی کنم
در گیر و دار تلخ رسیدن به درد عشق
حتی به جان خویش ترحم نمی کنم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
نفس نفس به درونت بکش هوایم را
و پُـر کـن از نفسـت ذره ذره هـایم را
نسیم باش و به بازی بگیر چون پَرِ قو
شبانـه ، گیسوی بر شانـه ها رهایم را
زنی به میـلِ خودت آفریده ای از من
خودت بـه هم زده ای، نظمِ آشیانم را
فـرشتـگـانِ مقـرب، هنـوز حیـراننـد
تـورا بـه سجـده در آینـد یا خدایم را
به اسمِ شهرِ تـو تغییرمیدهد یک روز
شنـاسنـامـه ی من ، اسمِ روستایم را
شغال های بیابان تمامِ شب تا صبح
مــدام زوزه کشیـدنـد ردِ پــایـم را
بـرای آن کـه بدانند، من از آنِ تـوأم
به بـوسه مُهر بزن بینِ شانه هایم را
#پانتـه_آ_صفایی
@golchine_sher
در کوچه های مه زده تکرار می شوم
دارم شبیه خاطره ها تار می شوم!
دورم همیشه از تو و نزدیک قلبمی
از اینهمه تناقض است که بیمار می شوم
یک آسمان،غروبم و بغضم و جمعه ها
بر شانه های سرد زمان،بار می شوم
دیگر بیا و یوسف این چاه را بخر
هر روز،بی تو برده ی بازار می شوم
اشک از تنور آمده بالا کجاست نوح
دارم میان قوم خود انکار می شوم
#فاطمه_سادات_میر
@golchine_sher