eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
846 عکس
294 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی سایه‌ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی کُشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی @golchine_sher
زیر باران بنشینیم که باران خوب است گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است با تو بیخوابی و بیتابی و دل مشغولی با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است رو به رویم بنشین و غزلی تازه بخوان اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است موی خود وا کن و بگذار به رویت برسم گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است شب خوبی است ، بگو حال زیارت داری ؟ مستی جاده ی گیلان به خراسان خوب است نم نم نیمه شب و نغمه ی عبدالباسط زندگی با تو ، کنار تو ، به قرآن خوب است @golchine_sher
غمِ تو را چنان عزیز داشت دل که پیشِ کس دم از شکایتی که نه! دم از گلایه هم نزد... @golchine_sher
بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد قصه‌یِ عشق مگر بی تو شنیدن دارد؟ @golchine_sher
برای توست می‌خواهم اگر باشوق فردا را که می‌خواهم اگر صاحب شوم هر چیز زیبا را به قدری من یقین دارم به وصل تو که حتی مرگ ندارد قدرتش را که نخواهد پیش هم مارا کدام آیینه از روزی که می‌آیی خبر دارد؟ کدام آینده از اندوه می‌خواهد رها ما را؟ نمی‌خواهم که از چیزی به جز تو باخبر باشم تو می‌آیی و من می‌رانم از خود قاصدک‌‌ها را دوباره می‌رسد روزی که برگردم به آغوشت که تا امروز رودی گم نکرده راه دریا را بیا با من سفر کن در سفر راز عجیبی هست که باهم همسفر کرده پرستوهای تنها را @golchine_sher
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را @golchine_sher
از سرخی لبان تو ای خون آتشین نار آفریده اند انار آفریده اند یک قطره بوی زلف تَرت را چکانده اند در عطردان ذوق و بهار آفریده اند @golchine_sher
نشستی کنج آغوشم، جهانم را بغل کردم تو خندیدی و من رنگین کمانم را بغل کردم... تورا دیدم تورا دیدم دوبال شوق وا کردم پریدم آسمان بی کرانم را بغل کردم تورا بین دو بازو آنچنان بر سینه جا دادم شبیه یک صدف دُرِّ نهانم را بغل کردم میان دست هایم تاب خوردی روی امواجم منم چون برکه ماه مهربانم را بغل کردم... در آغوشم نشستی هی غزل پشت غزل آمد دویدم شعرهای بی امانم را بغل کردم... هزاران بار از اندوه جانم رفت و هر دفعه نشستم با دو دست خسته، جانم را بغل کردم. میان رنج ها هربار دیدم که تورا دارم به شکرانه خدای مهربانم را بغل کردم @golchine_sher
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم گر بنا باشد که از چشمت بیفتم لحظه‌ای روز و شب در سجده هم باشم مسلمان نیستم هر چه پیش آید، خوش‌آید در مسیر مشهدت درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم من خودم را می‌شناسنم، سست پیمان نیستم کاش آغازِ تمامِ صبح‌هایم با تو بود... حسرتش را می‌خورم اهل خراسان نیستم @golchine_sher
صبح، خورشید آمد دفتر مشق شبم را خط زد می روم... دفتر پاک نویسی بخرم ! زندگی را باید از سر سطر نوشت... @golchine_sher
صبح شد آی نمی‌باید خُفت چشم بگشای که خورشید شِکُفت باز کن پنجره را با دم صبح باید از خانه دل گرد پریشانی رُفت @golchine_sher
تو مثل خنده‌ی گل، مثل خواب پروانه تو مثل آن‌چه‌که ناگفتنی ست زیبایی چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟ که جاودانه‌ترین لحظه‌ی تماشایی @golchine_sher