الهی به علی...
تا مگر ختم کند فاطمه راهی به علی
شب قدر است بخوانید الهی به علی
می کند درک پس از سجده خدا را بهتر
هرکسی سجده کند چند صباحی به علی
تکیه کرده به خودش تاکه چنان کوه شده
هرکجا کرده توکل پرِِ کاهی به علی
شک ندارم وسط باغچه آدم بشود
متوسل بشود گر که گیاهی به علی
نه از او، از کَرَم قنبر او فهمیدم
می رسد در دو جهان منسب شاهی به علی
بادها! میل نجف دارم و دستم خالی ست
گله ام را برسانید شفاهی به علی
بعد از آن ضربه و آن تشنگی طولانی
نگران گاه به اربابم و گاهی به علی...
#مهدی_رحیمی(زمستان)
@golchine_sher
از سرِّ عشق بیخبری، حال ما مپرس
ما غرقه گشتهایم و تو دریا ندیدهای
#علی_استرآبادی
@golchine_sher
ای که می گویی طبیب قلب های
عاشقی
کاش دردم را نیفزایی، مداوا
پیشکش ...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
چشمانت آخرین چیزیست که از میراثِ عشق باقی میماند!!!!
#نزار قبانی
@golchine_sher
سری که در پی دیوار بیکسی میگشت
نمـیشـود بـگـذاری بـه روی شـانـهٔ من
#زینب_نجفی
@golchine_sher
به تو که میرسم؛
مکث میکنم..
انگار در زیبایی ات
چیزی جا گذاشته ام
مثلا در صدایت… آرامش،
یا در چشم هایت… زندگی،
#نیما یوشیج
@golchine_sher
ای دل به خدا قسم، ضرر دارد عشق
صد درد و هزار دردسر دارد عشق
هشدار مرا از این رباعی بشنو
از حادثه دور شو، خطر دارد عشق
#جمیله موسوی
@golchine_sher
یک مکث، یک درنگ، جهانی که ایستاد
ساعت جلو نرفت، زمانی که ایستاد
یک صندلی که جیغ کشید و عقب نشست
یک زن بلند شد، چمدانی که ایستاد
یک مردِ بغض کرده به سختی نفس کشید-
-با اضطراب، با نگرانی که ایستاد
گفت: از مَ... من نَ... نباید جدا شوی!
مردی فرونشست -زبانی که ایستاد-
ناگفته ماند حرف نگاهی که اشک شد
در خود فروشکست همانی که ایستاد
زن رفته بود و سایهی مردی معلق است
در بهتِ کافه، در جریانی که ایستاد
در انجمادِ یک شبِ برفی به خواب رفت
دستی که سرد شد، ضربانی که ایستاد...
#احسان نصری
@golchine_sher
درخت، منتظرِ ساعتِ بهار شدن
و غرقِ ثانیههای شکوفهبار شدن
درخت، دست به جیب ایستاده آخرِ فصل
کنار جاده، در اندیشهی سوار شدن
درخت منتظر چیست؟ گاریِ پاییز؟
و یا مسافرِ گردونهی بهار شدن؟
و او شبیه به یک کارمندِ غمگین است
درست لحظهی از کار بر کنار شدن
گرفته زیرِ بغل، برگههای باطله را
به فکر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن
درخت، دید به خوابش که پنجره شده است
ولی ملول شد از فکرِ پر غبار شدن
و گفت پنجرگی... آه دورهی سختیست
بدونِ پلک زدن، چشم انتظار شدن
و دوست داشت که یک صندلی شود مثلاً
به جای دار شدن، چوبهی مزار شدن
درخت، ارّه شد و سمت شهر راه افتاد
فقط یکی دو قدم مانده تا بهار شدن
... ولی درخت ندانست، قسمتش این بود:
برای یک زنِ آوازهخوان، سهتار شدن
#محمدسعید میرزایی
@golchine_sher
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد
گل های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد
جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ؟
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد
شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر!
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
ریخت بهم...
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم
و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم
خواهری که قد و بالای برادرهایش
همه ی دلخوشی اش بود، ولی ریخت بهم
گذر نحس سه شعبه که به دریا افتاد
ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم
نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم
وسط جلوه ی "خیر العملی" ریخت بهم
زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است
طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم
حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت"
بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم
بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم...
#محمدجواد_مهدوی
@golchine_sher
تنهایی ِمن بیا مهیّا باشیم
تاراهی ِشهر ِپشت ِدریا باشیم
"جایی که کسی دوست ندارد ما را"
دیوانگی است اگر که آنجا باشیم!
#رحیمی_رامهرمزی
@golchine_sher
کاش آنکس که به تو حق قضاوت میداد
به من سوخته دل فرصت صحبت میداد
چه نیازیست به خونخواهی دشمن وقتی
به گنهکاری ما دوست شهادت میداد
دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری
عشق هر جا که نباید به تو جرأت میداد
تا پر و بال بگیری و به جایی برسی
چی کسی بیشتر از من به تو فرصت میداد؟
هر که از نام تو پرسید همین را گفتم
گل سرخی که فقط بوی نجابت میداد
#محمدحسنجمشیدی
@golchine_sher
ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم
بايد چه بگويم به پرستار جوانم؟
بايد چه بگويم تو بگو ها؟ چه بگويم
وقتى كه ندارد خبر از درد نهانم؟
تب كرده ام اما نه به تعبير طبيبان
آن تب كه گل انداخته بر گونه جانم
بيمارى من عامل بيگانه ندارد
عشق تو به هم ريخته اعصاب و روانم
آخر چه كند با دل من علم پزشكى
وقتى كه به ديدار تو بسته ضربانم
لب بسته ام از هر چه سوال ست و جواب ست
مى ترسم اگر باز شود قفل دهانم-
اين گرگ پرستار به تلبيس دماسنج
امشب بكشد نام تو از زير زبانم
مى پرسد و خاموشم و مى پرسد و خاموش
"چيزى كه عيان ست چه حاجت به بيانم"
#بهروز_یاسمی
@golchine_sher
در صدایت مستی بی حد و ممتد ریخته
در نگاهت الکل هشتاد در صد ریخته
گیسوانت فکر جنگی تازه در سر دارد و
چشمها طرح شبیخونی مجدد ریخته
شاعران از موی صاف و لَخت کمتر گفته اند
بس که مضمون در دل موی مجعد ریخته
مویِ از صد دولت آزادِ تو، بانو! سالهاست
فتنه ها در دامن قشر مقیّد ریخته
شیطنت هایت به شیطان هم سرایت کرده است
در نگاه تو خدا آنچه نباید ریخته
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل
این بار گر اصرار کنی وای به حالت
#فاضل نظری
@golchine_sher
برایم نیمه شب تک بیت صائب میفرستد باز
رگِ خوابِ من افتاده به دست مردم آزاری....
#سید_حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
در مورد بعد..!
بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت..
در مورد قبل..!
من اساساً عشق را بدون تو نمی شناختم..
#محمود_درویش
@golchine_sher
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد
وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد
باید كسی باشد كه عكس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محكم بگیرد
چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد
باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد
هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد
آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد
از گریههای او خدا قلبش بلرزد
از گریههای او نفسهایم بگیرد
من! جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد
#پویا جمشیدی
@golchine_sher
کاجِ پیرِ پوک وقتی بر زمین افتاد گفت:
مرد وقتی باوقار است از درون جان می دهد....
#اصغر عظيمی مهر
@golchine_sher
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی
که در این نزدیکی است...
#سهراب سپهری
@golchine_sher
منکه در "بندم" کجا؟ "میدان آزادی" کجا؟
کاش راهِ خانهات اینقدر طولانی نبود
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود
بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود
پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود
چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود
حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود
#علی بهرامی نیا
@golchine_sher
سفر بسیار کردم تا رسیدن را بیاموزم
زمین خوردم که روزی پرکشیدن را بیاموزم
از این شبهای دوری رو به صبح روشنی دارم
که جای خوابدیدن ، خوبدیدن را بیاموزم
خدایا حکمت دلبستنم را دیر فهمیدم
مقدّر کرده بودی دلبریدن را بیاموزم
من و این روح ناآرام و این از خود رمیدنها
مگر در خاک ، باری آرمیدن را بیاموزم
کنار آفرینش مانده ام چشمم به چشم توست
الهی رمز و راز آفریدن را بیاموزم...
#میلاد_عرفان_پور
@golchine_sher
کجایی!؟ از تو نباید به ما خبر برسد؟
نباید از تو نگاهی به چشمِ تر برسد؟
قرار بود پس اندازِ عمر هم باشیـم
کجا رواست که از ما بههم ضرر برسد!؟
من از نگاهِ حسودان شهر میترسم
بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد..!
بنا نبود مرا بیخبر رها بکنی
که کار چشم به خونابهی جگر برسد
نشسته ام که بیایی بگو که می آیی
بعید نیست نیایی و مرگ سر برسد
چه میشود که نگاهت، خدای روی زمین!
اگر به بندهی خاص تو بیشتر برسد..!!؟
خدای من شدی و بعد از آن خدا نگذاشت
رقیبِ بندهنوازش به این بشر برسد
قسم به عشق، دل سنگت آب خواهد شد
همین غزل به تو روزی اگر اگر برسد..!
#مهدی_خداپرست
@golchine_sher
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟
شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده ی ایمان به تو کافر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظر قسمت آخر باشم
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
بعد از تو مردن کارسختی نیست می دانم
بعد از تو هرکاری از این دیوانه می آید!
#پاییز_رحیمی
@golchine_sher
آمدیم از مهر و آبان جان سالم در بریم
ناگهان آذر رسید و جانمان آتش گرفت
#شادی_قربانی_نورا
@golchine_sher
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیدهات یکبار میافتد
#بیدل_دهلوی
@golchine_sher