ریخت بهم...
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم
و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم
خواهری که قد و بالای برادرهایش
همه ی دلخوشی اش بود، ولی ریخت بهم
گذر نحس سه شعبه که به دریا افتاد
ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم
نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم
وسط جلوه ی "خیر العملی" ریخت بهم
زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است
طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم
حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت"
بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم
بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم...
#محمدجواد_مهدوی
@golchine_sher
تنهایی ِمن بیا مهیّا باشیم
تاراهی ِشهر ِپشت ِدریا باشیم
"جایی که کسی دوست ندارد ما را"
دیوانگی است اگر که آنجا باشیم!
#رحیمی_رامهرمزی
@golchine_sher
کاش آنکس که به تو حق قضاوت میداد
به من سوخته دل فرصت صحبت میداد
چه نیازیست به خونخواهی دشمن وقتی
به گنهکاری ما دوست شهادت میداد
دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری
عشق هر جا که نباید به تو جرأت میداد
تا پر و بال بگیری و به جایی برسی
چی کسی بیشتر از من به تو فرصت میداد؟
هر که از نام تو پرسید همین را گفتم
گل سرخی که فقط بوی نجابت میداد
#محمدحسنجمشیدی
@golchine_sher
ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم
بايد چه بگويم به پرستار جوانم؟
بايد چه بگويم تو بگو ها؟ چه بگويم
وقتى كه ندارد خبر از درد نهانم؟
تب كرده ام اما نه به تعبير طبيبان
آن تب كه گل انداخته بر گونه جانم
بيمارى من عامل بيگانه ندارد
عشق تو به هم ريخته اعصاب و روانم
آخر چه كند با دل من علم پزشكى
وقتى كه به ديدار تو بسته ضربانم
لب بسته ام از هر چه سوال ست و جواب ست
مى ترسم اگر باز شود قفل دهانم-
اين گرگ پرستار به تلبيس دماسنج
امشب بكشد نام تو از زير زبانم
مى پرسد و خاموشم و مى پرسد و خاموش
"چيزى كه عيان ست چه حاجت به بيانم"
#بهروز_یاسمی
@golchine_sher
در صدایت مستی بی حد و ممتد ریخته
در نگاهت الکل هشتاد در صد ریخته
گیسوانت فکر جنگی تازه در سر دارد و
چشمها طرح شبیخونی مجدد ریخته
شاعران از موی صاف و لَخت کمتر گفته اند
بس که مضمون در دل موی مجعد ریخته
مویِ از صد دولت آزادِ تو، بانو! سالهاست
فتنه ها در دامن قشر مقیّد ریخته
شیطنت هایت به شیطان هم سرایت کرده است
در نگاه تو خدا آنچه نباید ریخته
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل
این بار گر اصرار کنی وای به حالت
#فاضل نظری
@golchine_sher
برایم نیمه شب تک بیت صائب میفرستد باز
رگِ خوابِ من افتاده به دست مردم آزاری....
#سید_حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
در مورد بعد..!
بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت..
در مورد قبل..!
من اساساً عشق را بدون تو نمی شناختم..
#محمود_درویش
@golchine_sher
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد
وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد
باید كسی باشد كه عكس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محكم بگیرد
چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد
باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد
هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد
آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد
از گریههای او خدا قلبش بلرزد
از گریههای او نفسهایم بگیرد
من! جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد
#پویا جمشیدی
@golchine_sher
کاجِ پیرِ پوک وقتی بر زمین افتاد گفت:
مرد وقتی باوقار است از درون جان می دهد....
#اصغر عظيمی مهر
@golchine_sher
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی
که در این نزدیکی است...
#سهراب سپهری
@golchine_sher
منکه در "بندم" کجا؟ "میدان آزادی" کجا؟
کاش راهِ خانهات اینقدر طولانی نبود
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود
بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود
پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود
چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود
حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود
#علی بهرامی نیا
@golchine_sher
سفر بسیار کردم تا رسیدن را بیاموزم
زمین خوردم که روزی پرکشیدن را بیاموزم
از این شبهای دوری رو به صبح روشنی دارم
که جای خوابدیدن ، خوبدیدن را بیاموزم
خدایا حکمت دلبستنم را دیر فهمیدم
مقدّر کرده بودی دلبریدن را بیاموزم
من و این روح ناآرام و این از خود رمیدنها
مگر در خاک ، باری آرمیدن را بیاموزم
کنار آفرینش مانده ام چشمم به چشم توست
الهی رمز و راز آفریدن را بیاموزم...
#میلاد_عرفان_پور
@golchine_sher
کجایی!؟ از تو نباید به ما خبر برسد؟
نباید از تو نگاهی به چشمِ تر برسد؟
قرار بود پس اندازِ عمر هم باشیـم
کجا رواست که از ما بههم ضرر برسد!؟
من از نگاهِ حسودان شهر میترسم
بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد..!
بنا نبود مرا بیخبر رها بکنی
که کار چشم به خونابهی جگر برسد
نشسته ام که بیایی بگو که می آیی
بعید نیست نیایی و مرگ سر برسد
چه میشود که نگاهت، خدای روی زمین!
اگر به بندهی خاص تو بیشتر برسد..!!؟
خدای من شدی و بعد از آن خدا نگذاشت
رقیبِ بندهنوازش به این بشر برسد
قسم به عشق، دل سنگت آب خواهد شد
همین غزل به تو روزی اگر اگر برسد..!
#مهدی_خداپرست
@golchine_sher
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟
شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده ی ایمان به تو کافر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظر قسمت آخر باشم
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
بعد از تو مردن کارسختی نیست می دانم
بعد از تو هرکاری از این دیوانه می آید!
#پاییز_رحیمی
@golchine_sher
آمدیم از مهر و آبان جان سالم در بریم
ناگهان آذر رسید و جانمان آتش گرفت
#شادی_قربانی_نورا
@golchine_sher
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیدهات یکبار میافتد
#بیدل_دهلوی
@golchine_sher
عُمریست از فراغَش ، ذِکر لَبم دُعایی است..؛
یا وصل آن دلارام ، یا جان به غَم سپردن...!
#نگار_حسینی
@golchine_sher
هر زمان می دیدمش نبضِ زمان می ایستاد
آنچنانی که زبانم در دهان می ایستاد
هر مُژِه مانند تیری بود ابرویش کمان
پلک برمیداشت تیری در کمان می ایستاد
عشق او از دل به عمق استخوانم رفته بود
باز هم ای کاش توی استخوان می ایستاد
کاش می مردم ولی هرگز نمی دیدم که او
پیش چشمِ من کنارِ دیگران می ایستاد
حرف از رفتن که میزد او ، نه تنها قلب من
قلب هر گنجشک توی آسمان می ایستاد
وقت رفتن حال من را باد میدانست، چون
کشتی اش می رفت امّا بادبان می ایستاد
او خودش هم حال من را خوب می دانست، کاش...
کاش با آن حال می گفتم بمان، می ایستاد...
#کاوه_احمدزاده
@golchine_sher
تو را صبحی مهآلود از دلِ یک خواب آوردم
تنت را ریختم در شیشه مهتاب آوردم
خریدم از پریها جفت مروارید چشمت را
و از اعماق دریاهای بیپایاب آوردم
خود من یافتم در قصهها تخم نگاهت را
تو را من کاشتم، من سایه بودم، آب آوردم
بپرس این دستهای هرزهٔ آمادهٔ چیدن
کجا بودند وقتی کالیات را تاب آوردم؟
بریز از خویش زنبیل مرا ازخواستن پر کن
برای شاخههایت یک زمستان خواب آوردم
#مهدی فرجی
@golchine_sher
در سینه نشانده یڪ دل سنگی را
هی زیـر سـؤال بـرده یڪرنگی را
ای ڪاش شـبیه من گـرفتار شود
تا هضـم ڪـنـد معـنی دلتنـگی را
#محمدجواد_منوچهری
@golchine_sher
یک نعره ی مستانه ز جائی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
#مجمر اصفهانی
@golchine_sher
چه قصهایست؟ چرا پیش من که میآیی
حریصِ گفتنم و از سکوت لبریزم!؟
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
#خیام نیشابوری
@golchine_sher
روزها با فکر او دیوانه ام،شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم،اما من اغلب بیشتر
باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست
شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر
تا مرا بوسید گفتم:آه ترکم کن،برو
عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر
حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است
از هر انگشتش هنر می ریزد،از لب بیشتر
یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او
من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟
#سیدسعید_صاحب_علم
@golchine_sher
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببين باقی است روی لحظه هايم جای پای تو
اگر مومن اگر کافر به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من بر نمی دارد هوای تو
دليل خلقت آدم، نخواهی رفت از يادم
خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جای تو
صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي ای موعود
پر از داغ شقايق هاست آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم
كدامين جاده امشب می گذارد سر به پای تو ؟
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسيدم
مگر آن سو تر است از اين تمدن روستای تو ؟
#یوسفعلی_میرشکاک
@golchine_sher
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم
دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است...
#رویاباقری
@golchine_sher
همیشه گریه راه التیامِ زخمهایت نیست!
کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟
#حسین زحمتکش
@golchine_sher