در دشت اگرچه داغ گلچینی هاست
بر شانه ی غزه بار غمگینی هاست
طوفان الاقصی که به پا خاسته است
طوفان اراده ی فلسطینی هاست
#صامره_حبیبی
#عضوکانال
@golchine_sher
عشق اگر پنجرهای باز نمیکرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
روزی
خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد.
در رگها، نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد:
ای سبدهاتان پر خواب!
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید.
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
برای فلسطین آشفته مینویسم
جنازه پشت جنازه شهید پشت شهید
نزول موشک وباران, هجوم ترس و امید
سکوت شیون نوزاد در تلاطم خون
-هنوز گوشه ی لبهاش داشت میخندید -
اگر که زنده بماند، دوباره میمیرد؟
نفس کشیدن هر لحظه در تب تردید
اهای تیر، گلوله، آهای ترکش و بمب
برای تشنگی کودکان چه آوردید؟
چقدر غنچه در این شعله ها فراوان است
بدون معجزه آتش چرا گلستان است؟!
هزار پیکر مجهول بی نشان داریم
بجنگ دشمن صهیون! هنوز جان داریم
بکوب، خانه ام آباد تر شده ای جنگ
برای خرد شدن باز استخوان داریم
بیا بیا و ازین خون تازه، عکس بگیر
که در حضور خدا کار با جهان داریم
به قتل صبر بکش کودکان کم جان را
برای کشته شدن تا ابد زمان داریم...
که قطره قطره ی این خون به موج می افتد
رسیده ظلم به اوج و از اوج می افتد
تورا نرانم اگر از زمین خود، ننگ است
بترس دشمن صهیون که غزه دلتنگ است
جوان؟ جوان که بماند, جوان به جای خودش...
که شیرخواره مان در کشاکش جنگ است
شکست هیمنه ات تا ابد، بسوز ای دیو
رجز نخوان که حنایت عجیب بی رنگ است
هنوز اسلحه ی مادران ما آه است
هنوز اسلحه ات، ساحرانه نیرنگ است
جهان برای تو باشد خدا ولی با ماست
به کفر تکیه بزن ، شیعه ی علی باماست
آهای غزه گلویت به خون گرفتار است
دوچشم خیس کبودت هنوز بیدار است
هزار راکت و موشک، هزار تن کودک
چه رزم تن به تنی، این دگر چه پیکار است
برای هر خبری، زخم تازه ای داری...
و زخم از تو شمردن عجیب دشوار است
بگو که مرگ بیفتد به جان اسرائیل
که مرگ گفتن بر ظالمان سزاوار است
نترس تا بشِکافد خروش دریا را
که اژدها بکند چوب دست موسی را
اگرچه در تب خون، باز خاک من وطن است
زمین بی رمق چاک چاک من وطن است
اگر چه خانه شده گور دسته جمعی مان
همین خرابه ی اندوهناک من وطن است
نَمیرم و بروم؟ خواب دیدی ای صهیون
بزن که خانه ی خونین پلاک من وطن است
نجاستی و تورا خاکمال خواهم کرد
زمین مسجد الاقصای پاک من وطن است
شکفته از خفقان، های های آزادی
تمام خون فلسطین فدای آزادی
#ر_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
ز بس بی تاب آن زلف پریشانم، نمی دانم
حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمی دانم
حقیقت بود یا دور و تسلسل حلقه ی زلفت؟
هزار و یک شب این افسانه می خوانم، نمی دانم.
سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو
ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم؟ نمی دانم
چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم
چرا در خانه ی خود عین مهمانم؟ نمی دانم
ستاره می شمارم سال های انتظارم را :
هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی دانم.
نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد؟
چه می خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی دانم.
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست
درد خودبینی است می دانم تو را «تقصیر» نیست
کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است
در گِل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست
شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است
شیر اگر همسفره ی کفتار باشد، شیر نیست
اولین شرط معلم بودن انسان بودن است
شیخ این مجلس کهن سال است اما پیر نیست
در پشیمانی چراغ معرفت روشن تر است
توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست
همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام
عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست
باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش
خاطر آیینه ی ما از کسی دلگیر نیست
#فاضل_نظری
@golchine_sher
می روم به دور دست ها
دورتر از تو
خیلی دور
اسمت را که صدا می زنم
کوه ها
تو را مدام برایم تکرار کنند.
#لیلا_قاسمیان_بایی
#عضوکانال
@golchine_sher
وقتی پدر خسته میآمد سمت خانه
وقتی که شاکی بود از جور زمانه
وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر
یک "یا علی" میگفت از دل ، عاشقانه
عطر خوش نامت که میپیچید در باد
در سجده میافتاد گل هم بی بهانه
دست پر از مهرت همیشه بر سرم بود
وقت دعا ، ای بعد پیغمبر یگانه
نام تو را از کودکی دارم به خاطر
ای نام زیبای تو ، شعر جاودانه
ذکر تو را هر وقت خواندم باز دیدم
تسبیح ، میخواند تو را دانه به دانه
مادربزرگم تا گره بر دار میزد
با تار وپودت عشق را میکرد شانه
نام تو را میبافت میلرزید دستش
نام "علی" از هر گلش میزد جوانه
در " اشهدٌ اَنّ علیاً " میشنیدم
وقت اذان ، نام عزیزی دلبرانه
با تار و پودم دوست دارم "یاعلی" را
در خاطراتم خوش نشسته این ترانه
یک پیرزن نادعلی میخواند ومیگفت
وا میکند بغض دلت را بی بهانه...
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
#عضوکانال
@golchine_sher
نگاه کن به خیابان...عروسکی افتاد...
اگر غلط نکنم باز کودکی افتاد....
نگاه کن..نه..عروسک نبود!..کودک بود
که در ادامه ی فریادِ کوچکی افتاد...!
حیاطِ خانه ی سرزنده ای به غصه نشست!
شکست پنجره ها! نبضِ قلکی افتاد...
جهان چه کرد؟ جهان لال،کور،کر،ترسو
صدای گریه که برخاست،موشکی افتاد!
نهال ها همه بیتاب و باغبان در خواب!
کلیدِ باغ به دست مترسکی افتاد...!
سکوت بود که نزدیکِ دوربین می شد
به قلبِ هرچه رسانه چه برفکی افتاد...
هزار و یک خبرِخوش هزار و یک کودک...
چه میوه ها نرسیده یکی یکی افتاد...
#محمد_پورمرادی
#شعر_مقاومت
#فلسطین
@golchine_sher