eitaa logo
گلچین شعر
16.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
432 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
به خود گفتم دل از اندیشه‌ی دیدار بردارم تمامِ عمر «تنها» دست روی دست بگذارم نباید می‌نوشتم پاسخ آن نامه را، اما نشد از دست‌خط دوست یک‌دم چشم بردارم نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر، اما کسی در گوش من می‌گفت من دلتنگِ دیدارم کسی از دور می‌آید به جنگِ عقل و می‌ترسم مبادا عشق باشد این‌که می‌آید به پیکارم اگر شب‌های دلتنگی نمی‌آیم به دیدارت نمی‌خواهم تو را با گریه‌های خود بیازارم @golchine_sher
یک جنگل را به آتش کشید ... این، انتقامِ سختِ درختی بود که از آن همه آرزو یک چوب کبریت شد. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در فرق میان خیر و شر چون مانی پس حکم چرا به نیک و بد می رانی؟ شر است بسا آنچه تو خیرش دانی خیر است بسا آنچه تو شرش خوانی @golchine_sher
من! پادشاهِ مقتدرِ کشوری که نیست! دل بسته‌ام ، به همهمه‌ی لشکری که نیست!  در قلعه، بی خبر ز غمِ مردمان شهر سرگرم تاج سوخته‌ام، بر سری که نیست! دیریست اینکه مردمِ من مثلِ بیوه‌ها، نان می‌خورند و حسرتِ نان‌آوری که نیست...  هر روز بر فرازِ یقین، مژده می‌دهم از احتمال آتیه‌ی بهتری که نیست!  بو برده است لشکر من، بس که گفته‌ام از فتنه‌های دشمنِ ویرانگری، که نیست!  من! باورم شده‌ست که در من، فرشته‌ها، پیغام می‌برند، به پیغمبری که نیست!  من! باورم شده ست، که در من رسیده است، موسای من، به خدمتِ جادوگری که نیست!  باید، برای اینهمه ناباوری که هست، روشن شود، دلایلِ این باوری که نیست!  هرچند، از هراسِ هجومی که ممکن است، دربان گذاشتم به هوای دری که نیست،  فهمیده‌ام ، که کارِ صدف‌های ابله است، تا پای جان، محافظت از گوهری که نیست!! @golchine_sher
شعر غدیریه تقدیم به مولا علی (ع ) خواب در چشم غزل ریخته وقت سحر است در دل قافیه ها عشق فقط مستتر است چه شد امروز جهان را ؟خبری در راه است این خبر چیست که از خوب بسی خوبتر است ؟ هرکجا می نگرم قافیه در قافیه عشق عشق یعنی که دلم سوی شما رهسپر است ایها الناس همه عید بگیرید که عید آمد از راه و دهد مژده که وقت ظفر است این همان عید غدیر است در آن برکه ی خم که علی تا به ابد جای نبی راهبر است . او پسر عم نبی همسر زهرای بتول او علی ابن ابیطالب و خیرالبشر است عرش در هلهله و فرش مبارک بادش باز جبریل امین آمده و پشت در است چه کسی دید چنین حادثه ای در تاریخ ؟ دست خورشید و قمر...جلوه از این نابتر است ؟ هیچ کس غیر علی لایق این منصب نیست در شب لیل مبیت اوست که متن خطر است چشم بد دور شود از همه عالم ،چونکه خوانده ام نادعلی ، ناد علی چون سپر است ‌ @golchine_sher
مدح_امیرالمومنین_علے_ع صاحب‌ِ شأن‌ و شرافت‌ حیدر است معدن عدل و عدالت حیدر است محو عشق خالق هفت آسمان عشق‌ را معیارِ قیمت‌ حیدر است قهرمان خیبر و بدر و اُحُد چشمهٔ‌ ایثار و غیرت‌ حیدر‌ است عشقِ نابِ شیعیـــانِ فــاطمی از ازل‌ تا بی نهایت‌ حیدر است بی‌ولایت حجّ حاجی را چه سود؟ چلچـــراغ آدمیّت حیدر است مُنکرِ‌ حیدر مسلمان‌ نیست،نیست رهبر و صاحب‌ْولایت‌ حیدر است حُبِّ حیدر بوی جَنّت میدهد شاکلیدِ دربِ جَنّت حیدر است (فیضیا) اُستاد جبریلِ اَمین سالها ماقبل خِلقَت‌ حیدر است هرچه میخواهی زِحُبّ او بجو منشأ خیر و سعادت حیدر است @golchine_sher
گندم آغشته به خون ، وعده ی نان پوشالیست حرف بسیار ولی سفره ی مردم خالیست رج به رج باغ بهشتی که بر آن پای نهید حاصل خون سرِ انگشت ِ زنان بر قالیست خنجر ظلم به یاقوت مرصّع چه کنید عزّت شیر در این بیشه به بی چنگالیست سرمه در جام سخن چیست به سودای سکوت ذات مرغان غزل خوان وطن جنجالیست پُرَم از درد سخن، درد وطن ، درد سکوت حرف بسیار ولی سفره ی مردم خالیست @golchine_sher
پیش مردم چیستم؟ رخساره‌ای ناآشنا آشنایی بی‌نشان، بیچاره‌ای ناآشنا ما فقط یک سیب چیدیم از بهشت و ناگهان چشم واکردیم در سیاره‌ای ناآشنا بی‌سبب با گریه در دنیا قدم نگذاشتیم طفل گریان‌ست است در گهواره‌ای ناآشنا نابرادرها ستم کردند و بر گردن گرفت خون یوسف را لباس پاره‌ای ناآشنا سنگفرش کوچه‌ها از ردِِپای من پر است کیستم؟ در شهر خود آواره‌ای ناآشنا @golchine_sher
در دام عنکبوت فریبم،نجات کو؟ اندوه مرگ یک ضربانم،حیات کو؟ اسپند روی آتشم و آه،دوستان! در راه عشق دور و مهالم،ثبات کو؟ دردا که ذره ذره ی قلبم دریده شد! آماده ام برای نوشتن،دوات کو؟ لب تشنه ی حقیقتِ محضم،کجاست،آب؟ من ساقیِ عطش زدگانم،فرات کو؟ احساس من فقط غم و رنج است،ای خدا دیگر تبِ اقامه ی صوم و صلات کو؟ تلخ است طعم شعر غم انگیز بی کسیم! اینجا برای شعرم شاخِ نبات کو؟ @golchine_sher
وقتی تو را برتر از آدم آفریدند یعنی فراتر از دو عالم آفریدند نامت که آمد روی لب‌های موذن بر گونه‌های صبح، شبنم آفریدند انگشتر خلقت نگینی چون تو می‌خواست نام تو را در قلب خاتم آفریدند وقتی تو را دردانه‌ی عرش خداوند وقتی دلت را کاشف‌الهم آفریدند حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی نام تو را از اسم اعظم آفریدند آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت آن روز آن روزی که زمزم آفریدند کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت دیوار آن را گر چه محکم آفریدند دنباله‌ی ذکرت صراط‌المستقیم است راه تو را راه مسلم آفریدند وصفت نمی‌گنجد میان بیت‌هایم واژه برای وصف تو کم آفریدند @golchine_sher