آیینهایم، هرچه بگویی به ما تویی
نامهربان سنگدل بیوفا تویی
آنکس که نیست جز تو کسی در دلش، منم
آنکس که برده است ز خاطر مرا تویی
ای عشق! در صحیفەی تقدیر من چرا
هر قصهایست، راوی آن ماجرا تویی
سنگم زدند خلق و تو انداختی گلی
بیگانهای میان هزار آشنا تویی
خون گریه کن به حال من ای شیشەی شراب!
تنها حریف درد من این روزها تویی
#فاضل_نظری
@golchine_sher
اذان می گفت در مسجد ولی دین را نمی فهمید
کسی که از خدا می خواند آیین را نمی فهمید
من از آن روز که دل را شکسته بارها مُردم
میان قبر ساکن بودم و این را نمی فهمید
به روی تخت شاهی تکیه داد و امرها می کرد
امیری که غم دل های مسکین را نمی فهمید
به روی شانه ام دستی نهاد و از جدایی گفت
تکان می داد من را لیک تلقین را نمی فهمید
دعا کردم نباشم گر منِ او را نمی خواهد
تبسم کرد آن دل سنگ آمین را نمی فهمید
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد
اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد
گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است
بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد
هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید
تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد
باختن های مکرر را پذیرفتم ولی
قلب من ،بازیگر عشقی که می بازد نشد
باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی
آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد
گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است
پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟
قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو
پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟
باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود
پس چرا آنچه دل تنگ تو میخواهد نشد؟
پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ”
تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد
گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو
آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد
#محمد_جوکار
@golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
آموزش شعر
سطح مقدماتی
ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳
کارگاه چله شعر
▪️شعر چیست؟
▪️زبان شعر
▪️موسیقی شعر
▪️وزن و قافیه و ردیف
▪️قالبهای شعر
▪️ساختمان شعر
▪️سبکها و مکتبها
▪️آرایه های ادبی
مدرس:
احمد ایرانی نسب
حضور در کارگاه برای هنرجویان، پس از ثبت نام مجاز است
دوشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷
ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو
حوزه هنری استان مازندران
#احمد_ایرانی_نسب
@ahmadiraninasab
گرچه من سوخته ام دم به دم از تنهایی
دور از آغوش تو یخ بسته ام از تنهایی
خانه در خویش فرو رفته و من خاموشم
رونق تازه گرفته ست غم از تنهایی
نیمه شب لحظه ی یادآوری لب هایت
بوسه بر باد هوا می زنم از تنهایی
همه ی عمر به جز نام تو را مشق نکرد
نکشیده ست چه ها این قلم از تنهایی
امشب اما دو قدم آمده ای سمت دلم
تا که من دور شوم صد قدم از تنهایی
#محمدرضا_طاهری
@golchine_sher
امام_زمان_عج_مناجات
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
بستهست چشمهای مرا غفلت گناه
تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!
یک گام هم به سوی شما برنداشتم
ای مرحبا به این همه عرض ارادتم!
خالیست دست من، به چه رویی بخوانمت؟
دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟
من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست
خیری ندیدهای تو ولی از رفاقتم
بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز!
حالا که سویت آمدهام غرق حاجتم
بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشهچشم خود بِرَهان از اسارتم
آن روز میرسد که فدایی تو شوم؟
من بیقرار لحظۀ ناب شهادتم
#یوسف_رحیمی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
آغـــاز سپیـــده ی دل انگیــز بخیر
رویــای غـــزالان سحــرخیــز بخیر
خورشید نوشته روی هر برگ طـلا:
ای حضرت عشق! صبح پاییز بخیر
#شهراد_میدری
@golchine_sher
دو فنجان چای
بعداز تو چشمانم همیشه سمت در باشد
حس می کنم عطر تنت این دور و بر باشد
در شهر پیچیده عزیزش بر نمی گردد
یعنی نمی شد یک نفر هم خوش خبر باشد؟
هی حرف پشت حرف پشت حرف پشت حرف
آیا خبرهایی از این بیهوده تر باشد؟
باید دو فنجان چای باشد با غزلهایم
وقتی بخوانم شعر او صاحب نظر باشد
مرگ مولف، اتفاق ساده ی شعر است
وقتی ( تو) در هر مصرع من مستتر باشد
(الله لا ...)هر روز می خوانم برای او...
بی شک دعاهایم برایش چون سپر باشد
چیزی نمی خواهم فقط یک آرزو دارم
روزی بیاید کفشهایش پشت در باشد
#فریده_خسروی_لرگانی
#عضوکانال
@golchine_sher
آن بادبادکم که به پرواز تن نداد
تدبیر کار خویش به باد و رَسن نداد
تا خود نه همچو ماه کمر خم کند مُدام
از آسمان بُرید و به تحقیر تن نداد
عمری تمام هستی من بال کوچ بود
اما زمان مجال پرستو شدن نداد
چاووش صبح بود به گوش گران خواب
خورشید را سرود به ظلمت سخن نداد
نفرین به فصل خشک که این جنگل صبور
جز پاسخ سکوت به هیزم شکن نداد
فارغ ز خویش و کیش ز بی ریشگی بدان
هر کس که جان خویش برای وطن نداد
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher