مرا یلدا ترین شو؛ بی سحر باش
چنان که آتشی بر خشک و تر باش
میان قاب چشمم جا بیفت و
برایم یک دقیقه بیشتر باش!
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
خزان رفت و زمستان آمده!
قندیل میبندد تنِ احساسِ اشعارم.
غریبانه، نفس در پشتِ شیشه
مینگارد دردهای یک زن تنها و بیجان را
و.... هایی، نقش میبندد به روی شیشه
آرام، محو گریههای زن فرو میریزد
این بغض فروخورده.
نفس حبس و بخار در دهان
یخ بسته و این من...
به روی صندلی در پشت شیشه نشسته....
خاطرات تلخ و شیرین خودم را سرد مینوشم.
زمستان آمد و قندیل میبندد تن احساس اشعارم!
#شعر_نو
#کویر
#الهام_زارع
@golchine_sher
طعنهی خلق و جفای فلک و جور رقیب
همه هیچاند، اگر یار موافق باشد
#شوریده ی_شیرازی
@golchine_sher
غافلی از دردِ من، با آنکه احوالِ مرا
کودکِ یکروزه داند، کورِ مادرزاد هم!
#طالب_املی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد
به روی گونههایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد
دل ویرانهام از دیدن بیگانه میلرزد
چرا از من حسن حرف دلش را میکند پنهان
چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه میلرزد
حسینم روضۀ دیوار و در هر لحظه میخواند
زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد
ببین با آه طفلان تو دارد شانه میلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صدای در که میآید تمام خانه میلرزد
#محسن_درویش
@golchine_sher
اگر دردم یکی بودی چه بودی؟
وگر غم اندکی بودی چه بودی؟
به بالینم طبیبی یا حبیبی
ازین هر دو یکی بودی چه بودی...؟
#باباطاهر
@golchine_sher
می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشتِ هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد
بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند
روز برگشتن او اول آبان باشد
بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
سرت گرم است و جای خالی من را نمی بينی
نمی آيد به چشم هيچ كس افتــادنِ مویی...
#حسين_زحمتکش
@golchine_sher
علی طاقت نخواهد داشت درد بی شمارش را
که برده غصه ی زهرا تب صبر و قرارش را
علی آن کهکشان استقامت خم نشد هرگز
که عالم دیده عزم رزم تیغ استوارش را
عجب رزمی که میرقصد به تیغ اش رعد طوفان ها
عرب حیرت نموده برق زین شاهوارش را
صدای همهمه در عرش میپیچد که دُلدُل هم
به شیهه خواست تا مفتون کند کهنه سوارش را
غزل گل میکند از دیدن خیبر تبار عشق
عرب دیده است قدرت را و مشق افتخارش را
نه تنها نخل ها بر پینه ی دستش غزل خواندند
که هر شب بوسه ها تر کرده اشک سایه سارش را
چه شب های زیادی خسته بر سجاده ها خوانده
به اشک چشمهایش مدح شوق کردگارش را
چه شد حالا که پشت در خمیده سروِ مردانه
چه شد که در نیاورد از غلافش ذوالفقارش را
مگو زهرا به پشت در شکست و گوشه ی خانه
علی سر روی زانو داردو ای وااای ....یارش را.....
نگو که پیش چشم غیرتش یاسی لگد خورده
چه رفته بر علی وقتی که می دیده نگارش را
چه صبری دارد آقایم که می دیده است محبوبش
به درد خویش پنهان کرده بغض آشکارش را
عجب صبری علی دارد قلم بنویس در تاریخ
غلاف و دست و سیلی و سکوت داغدارش را
چه عشقی در علی فریاد میکرده که اینگونه
تمام هستیش را داده حتی اعتبارش را
نشسته خار در چشم و گرفته دست بر زانو
به اشکی روی دیده نقش زد دریا کنارش را ....
چه رفته بر علی که بانویش را قد کمان دیده
چه گفته بر پیمبر او که اینک یادگارش را.....
چه رفته بر علی وقتی که دیده رنگ زهرا را
اگر چه زیر چادر کرده پنهان انکسارش را
نمی فهمم زبانم لال بادا چون که مولایم
به پیش خویشتن دیده، شکسته نو بهارش را
که پیش چشم خود دیده پریشان گیسوی زینب
که پیش چشم خود دیده نگاه خیس و تارش را
به پیش چشم خود دیده به استیصال، درد او
به وقت شانه کردن درد های بیشمارش را
نگو عجل وفاتی فاطمه رحمی به حیدر کن
که دانه دانه دیده قلب خونین انارش را
به دندان گیر شاعر تو زبان را و فقط بنویس
یقین می آید و پیدا کند سبز مزارش را
#زینب_حسامی
@golchine_sher
از سکوت محض خانه تا هیاهویی که نیست
راه می افتد خیال ناب مه رویی که نیست
بیقرارم میکند با چشمهای مست و من...
چشم میدوزم به چشم مست آهویی که نیست
التماس از طاقت انگشتها میبارد و...
میکشم دست نوازش روی گیسویی که نیست
لذتی دارد میان اینهمه بی همدمی
دستها را حلقه کردن دور بازویی که نیست
راه رفتن... شعر خواندن، تا کنار پنجره
آب پاشیدن به سر تا پای شب بویی که نیست
دلخوشم با این جنون و باز بالا میبرم
پیک هفده سالگی های پر از اویی که نیست
برف پارو میکند تیغ از چروک صورت و...
شانه می افتد به جان خرمن مویی که نیست
مینشینم پیش او با ظاهری آراسته
بی هوا سر میگذارم روی زانویی که نیست
هر چه میخواهم نخوابم، باز خوابم میبرد
با نوازشهایِ دستِ ماه بانویی که نیست
عاشقی یعنی همین... یعنی خیال و حسرت و...
عمر خود را بخش کردن بر لب جویی که نیست
#محمد_رضا_نظری
@golchine_sher
زندگی مجموعه ای از رنج و حسرت های ماست
آه از این دنیا که لبریز از شکایت های ماست
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می زدیم
این که تنهاییم، تاوان خجالت های ماست
از خدا می خواستم جام شراب عشق را
این خمار غصه تاثیر عبادت های ماست
از دویدن های ما این چرخ، چرخیدن گرفت
آه، بازار زمین گرم از مصیبت های ماست
بیقراری های من؛ حاضرجوابی های دوست
شعرهای خواجه سرشار از حکایت های ماست
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
این قلب ترک خورده ی من بند به مو بود
من عاشق او بودم و او عاشق "او" بود
باشد که به عشقش برسد هیچ نگفتم
یک عمر در این سینه غمش راز مگو بود
من روی خوش زندگی ام را که ندیدم
هر روز دعا کرده ام ای کاش دو رو بود
عمر کم و بی همدم و غرق غم و بی تو
چاقوی نداری همه دم زیر گلو بود
من زیر سرم سنگ لحد بود و دلم خوش
او زیر سرش نرم شبیه پر قو بود
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
«روی ماندن هیچکس شرطبندی نکن»
نصیحتی از کسی که شرطش را باخته است!
#محمود_درویش
@golchine_sher
کورم کن و برو که پس از رفتنت عزیز
دیگر کسی به درد تماشا نمیخورد...
#حسین_گلچین
@golchine_sher
دارم دوباره شعر ِتو را میکنم مرور
ای عشق،ای الهه ی زیباتر از غرور
تو با تمام حادثه ها فرق میکنی
پیغمبری که در دل من کرده ای ظهور
در خاطرم عزیزی و هی تازه میشوی
در خاطرات کهنه ی من کرده ای خطور؟!
زیباتر از همیشه تو را دوست دارم و
دست حسودهای زمان باشد از تو دور
عاشق شدن مقدمه ی زندگانی است
هرگز مخواه عاشق چیزی ...شوم به زور!
حرفی درون سینه ی من جا نمانده است
جز سیبهای خنده وجز اشکهای شور!
با هر بغل دوباره به آغوشم آمدی
بیهوده نیست ،اینکه تو را میکنم مرور... .
#صفیه_قومنجانے
@golchine_sher
داشت در یک عصر پاییزی زمان میایستاد
داشت باران در مسیر ناودان میایستاد
با لبی که کاربرد اصلیاش بوسیدن است
چای مینوشيد و قلبِ استکان میایستاد
در وفاداری اگر با خلق میسنجیدمش
روی سکوی نخستِ این جهان میایستاد
یک شقایق بود بین خارها و سبزهها
گاه اگر یک لحظه پیش دوستان میایستاد
در حیاط خانه گلها محو عطرش میشدند
ابر، بالای سرش در آسمان میایستاد
موقع رفتن که میشد من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست میبردم بر آن، میایستاد
موقع رفتن که میشد طاقت دوری نبود
جسممان میرفت اما روحمان میایستاد
از حساب عمر کم کردیم خود را، بعدِ ما
ساعت آن کافه یک شب در میان میایستاد
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل
باز با این حال میگفتم بمان، میایستاد
ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
نه چرا آهسته، باید ساربان میایستاد
باید از ما باز خوشبختی سفارش میگرفت
باید اصلاً در همان کافه زمان میایستاد
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
مثل ستاره در شب یلدا که بیدریغ
تا صبح میدرخشد و زیباست مادرم
یک سینه درد دارد و آهی نمیکشد
از بس که مثل کوه شکیباست مادرم
هر روز مهربانتر و هر روز تازهتر
مثل نگاهِ ساکت باباست مادرم
چشمش به غنچههای جوانش که میخورد
لبریزِ خندههای شکوفاست مادرم
شبهای بیکسی چه کسی مینوازدم؟
هرجاست اشکهای من، آنجاست مادرم
هر شب پس از نماز، دعا میکند مرا
در فکر روزهای مباداست مادرم
پهلوش مینشینم و لبخند میزند
تنهاییاش در آینه پیداست مادرم
سیراب میشوم به صدایش که میرسم
مانند آبهای گواراست مادرم
بازی کودکانه زمینم اگر زند
باکیم نیست، گرم تماشاست مادرم
از ماجرای هاجر و سارا سؤال کن
در قصههای مریم و حواست مادرم...
رازیست نانوشته الف لام میم عشق
حرفی که تا همیشه معمّاست مادرم
«آهسته باز از بغل پلّهها گذشت»
اما کسی ندید چه تنهاست مادرم
#مهدی_جهاندار
@golchine_sher
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ایی بند نشد
لب تو میوه ی ممنوع، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
در زد کسی انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
امروز پدر ابر زیادی آورد
مانند همیشه شام باران داریم
#جلیل_صفربیگی
@golchine_sher
گفتیم چقدر چوب باور بخوریم
حرص پدر و غصه ی مادر بخوریم
ربطی نه به گرگ دارد این قصه نه چاه
مجبور شدیم تا برادر بخوریم
#جلیل_صفربیگی
@golchine_sher
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
#محمد_علی_بهمنی
@golchine_sher
دوباره فتنه شد و مردم امتحان دادند
و باز درس بزرگی به دشمنان دادند
برای عزت این خاک سربلندِ کهن
دوباره ملت ایثارگر، جوان دادند
همین که آتش آشوبها زبانه کشید
میان شعله چه پروانهها که جان دادند
بگو به خصم که اینجا عراق و سوریه نیست
هزار بار که این را نشانتان دادند
به قصد خواری ما دشمنان چهل سال است
چه خرجها که نکردند و هی زیان دادند
دوباره فتنه شد و ملت امام حسین
پیام عزت خود را به این جهان دادند
خوش آن دمی که خبر میدهند پرچم را
به دست صاحبِ خود، صاحبالزمان دادند
در این میانه ولی عدهای نمکنشناس
برای دشمن این خاک، دم تکان دادند
به لطف فتنه، فرومایگان غربزده
مرام و مسلکشان را به ما نشان دادند
دلم پر است از این نان به نرخِ روز خوران
که آبرو و شرف را به آب و نان دادند
به غیر آتش خشم از قلم نمیآید
دلم پر است، غزل گفتنم نمیآید
آهای ملعبههای پلیدِ پولپرست!
بدون دغدغههای همیشه سرخوش و مست!
شما آهای سلبریتیان بیهویت!
وطن به سکهفروشان دور از آدمیت!
آهای شایعهپردازهای مسئلهساز!
آهای خانهبراندازهای شعبدهباز!
شما که در وطن شیرها بزرگ شدید
چه شد که همقدم و همصدای گرگ شدید؟
شما که نان همین انقلاب را خوردید
چه شد که این همه خفّت به بار آوردید؟
وطن برای شما که شبیه یک هتل است
چهار فصل هوای شما که معتدل است
شما که سر به فلک میکشد درآمدتان
بلندتر شده هر روز میز و مسندتان
به جای اینکه به درد وطن بپردازید
چرا به مردم خود هی لگد میاندازید؟
شما کجای قضایا و ما کجا هستیم؟
اگرچه معترضیم، از شما جدا هستیم
کسی که شعله به پرچم کشیده از ما نیست
گلوی هموطنم را بریده از ما نیست
کسی که کرده جسارت به خیمۀ مولا
که پاره کرده و آتش زدهست قرآن را
کسی که امنیت شهر را به هم زده است
که هرچه دشمن ما گفته او رقم زده است
کسی که کرده اهانت به چادر زن ما
نبوده هموطن ما و هست دشمن ما
وطن! محاکمه کن رهبران غائله را
وطن! نشان بده سرسختی مقابله را
حجاب و نان و معیشت که اصل مسئله نیستت
هدف نبودنِ این کشور غیور و قویست
تو ای نظام مقدس! پر استقامت باش
بس است رنج و غم، آمادۀ حجامت باش
#علی_سلیمیان
@golchine_sher
بیخبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟!
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟!
#شیخ_بهایی
@golchine_sher
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
#حافظ
@golchine_sher
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم،تو به دیدنم بیائی
نه سراغ من گرفتی نه سخن به نامه گفتی
به همان بهانه ای که نشنیده ای ندائی
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سندِ عشق،به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم؟باز همان آتشِ سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد
به دو دستِ تو فروریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا شدنش می ارزد
دل من در سبدی،عشق به نیلِ تو سپرد
نگهش دار،به موسی شدنش می ارزد
سالها...گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد
#علی_اصغر_داوری
@golchine_sher
خوبست که تو حال مرا می فهمی
دلتنگی هر سال مرا می فهمی
از من به زبانم آشناتر ای دوست
بی ترجمه احوال مرا می فهمی
.
#مهدی_رضائی
@golchine_sher
تو نبودی و به پاهای خدا افتادم
دست بیرحمترین ثانیهها افتادم
تو نبودی و تبِ فاصلهها پیرم کرد
عاشقِ شعر شدم، شعر زمینگیرم کرد
مثنوى كردمت و شكر به جا آوردم
توى هر بيت فقط اسم تورا آوردم
آرزو كردمت و بغض نوشتم حالا
پاى تو آب شده خشت به خشتم، حالا
قدِ یک خاطره گهگاه کنارم بِنِشین
نه عزیزم! خبری نیست، از آن دور ببین
گریهی مرد غریب َست، ولی حادثه نیست
غرق رویای خودش بود، غریبانه گریست
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
به شبِ تیـره ی من روشنیِ مـاه شدی
دلبری کـرده و آن دلبـرِ دلخــواه شدی
زندگی در نظرم غیـرِ غم وغصه نبـود
عشقِ من آمدی و چاره ی هر آه شدی
بـه فدای تـو و آن طـرزِ نگاهت گـلِ من
باخبــر باش که بر قصر دلم شاه شدی
تو مقدس تــر از آنی که قلم شرح دهد
ذکــرِ لبـهایِ مــنِ شاعـرِ گمــراه شدی
میشود با تو به سر منزل مقصود رسید
دلخوش از اینکه تــو تنـها بلدِ راه شدی
غیر تو نیست کسی صاحب قلبم به خدا
مرهـمِ زخـمِ دل و نـالـه ی ِجانکاه شدی
وصفِ چشمانِ نجیبِ تو کند،سنگ ِصبور
حـرفِ دل از غـزلم خـوانـده و آگاه شدی ؟
#جواد_الماسی(سنگ صبور)
@golchine_sher