eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
874 عکس
303 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نامی از خویش در جهان بگذار زندگانی برای مردن نیست... @golchine_sher
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!! @golchine_sher
حوا نمی شوم که تو آدم بیاوری یک مشت سیب و گندم درهم بیاوری   موسیقی تمام جهان را برقص تا یک مویه از سه گاه محرم بیاوری   تا شاعر نگاه توام مذهبم کجاست؟ آنقدر می روم که خودت، کم بیاوری   چون با گناه رابطه ام بد نبوده است باید دلیل حتمی و محکم بیاوری،   تا با خودم کنار بیایم که با منی جز این همیشه منتظرم غم بیاوری.   در برزخی بنام غزل گیر کرده ام می ترسم آه، شعر و غزل کم بیاوری   چون در بهشت حوصله ام سر نمی رود دلگیر می شوم که جهنم بیاوری   بگذار ختم خیر شود حال و روز و بعد فنجان قهوه و غزلی هم بیاوری،   بنشینم و بنوشم و گل بشکفد ز گل گل می شوم دوباره که شبنم بیاوری.   حوا نمی شوی و به آدم نمی رسم حتی اگر خدای مجسم بیاوری!!!   @golchine_sher
من مثلِ چای تلخ و تو شیرین شبیه قند ما را خدا به نیت پیوند آفرید... @golchine_sher
تو می روی و دیده‌ی من مانده به راهت ای ماهِ سفر کرده خدا پشت و پناهت... @golchine_sher
یا زهرا (س) هر که با زهراست احساس سخاوت می کند « مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند» دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را.... ....فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند در میان خانه اش وقتی عبادت می کند مرتضی بر فاطمه یا فاطمه برمرتضی !!! کیست که بر دیگری دارد امامت می کند؟! هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است آینه از شان همتایش حکایت می کند روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است مرتضی می ایستد ، زهرا قیامت می کند رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته ای از چادرش ؟!....آری... شفاعت می کند @golchine_sher
رفتی که با قرار خداحافظی کنم نومید و ناگوار خداحافظی کنم این عادت من است که با خاطرات تو روزی هزار بار خداحافظی کنم دستی به قلب شیشه ایت می کشی که‌من ناچار چون غبار خداحافظی کنم بر من تبر زدند و شکستند و سخت بود اینگونه با بهار خداحافظی کنم بازآ که با شنیدن سین سلام تو با خلق روزگار خداحافظی کنم! @golchine_sher
قسم به یک یک رگ‌های سرخ غیرت ما قسم به مشت گره کرده‌ی جماعت ما قسم به کینه‌ی این بغض در گلو مانده قسم به چشم پر از خون و اوج نفرت ما قسم به اشک یتیمان و مادران وطن قسم به آتش این داغ بی نهایت ما قسم به دشمنی بین آدم و ابلیس قسم به سجده ی ناکرده و عداوت ما قسم به خون شهیدان که خط قرمز ماست قسم به قاسم و سردار استقامت ما قسم به لحظه‌ی شیرین انتقام و قصاص قسم به تک تک تیک تاک های ساعت ما قسم به آن که صدا می زند «انا المهدی» قسم به کاسه لبریز صبر و طاقت ما به تیغ تیز درون غلاف آماده به لحظه ای که به پا می شود قیامت ما به شیرهای رها گشته از غل و زنجیر به لحظه ای که فرا می رسد شهادت ما ز تیغ ما به سلامت به در نخواهد رفت گلوی دشمن ترسو و بی شرافت ما @golchine_sher
وقتی که در مسیر زمستان بهار نیست معنای دیرآمدنت ، انتظار نیست دستی گلایه های دلم را نمیخرد چشمی برای آمدنت بیقرار نیست ای کاش آسمان و زمین نیست میشدند وقتی که عشق، جاذبه ای را دچار نیست تنها مثلثی که بر انسان مسلط است آیینه بودن است که در روزگار نیست چشمم برای آمدنت پلک میزند راهی به بیقراری اندوه یار نیست! @golchine_sher
قرص است قلب مرتضی اما به زهرا یعنی که تکیه می‌دهد مولا به زهرا حتی خدا محوِ تجلی خانه‌ی اوست هرشب که جلوه می‌کند زهرا به زهرا تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست باید توسل‌ها کند بابا به زهرا هرکس به راهی رفت اما ما نرفتیم مارا که بخشیدند در دنیا به زهرا باور نخواهم کرد حتی لحظه‌ای ، حق ما را به دوزخ می‌برد؟ حاشا به زهرا رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس این خانه روشن بود با مهتابِ زهرا وقتی که هیزم ریخت فهمیدند طفلان رحمی ندارند این حرامی‌ها به زهرا وقتی که آتش سرخ شد فهمید نامرد از میخِ در راهی نمانده تا به زهرا آنقدر بر شال علی چسبید خانوم یا به علی زد تازیانه یا به زهرا گاهی علی را می‌کشند و گاه او را اوباش می‌خندند در آنجا به زهرا حس کرد مولا درد را در استخوانش وقتی که زد قنفذ غَلافش را به زهرا @golchine_sher
چایی ام یخ کرد از کامی که نیست از تظاهر ، از سرانجامی که نیست چایی ام یخ کرد در فنجان مرگ مثل من ، از ترس فرجامی که نیست گم شدم در بغض مادرزاد عشق در خودم ، در صبح و در شامی که نیست پشه ها هِی وِز و وز ، مرداب درد وَه چه بی طاقت ، از انجامی که نیست بوی تَف دارد اتاقم سالها هفته ها در چنگ اوهامی که نیست از سیاهی خواستگاری کرده اند نو عروس از شهر گمنامی که نیست بر سیاوش اَنگ بدنامی زدند شوکران می نوشم از جامی که نیست پختگی در حرف هایم نیست نیست شهرت از من رفته از نامی که نیست @golchine_sher
خدایا‌‌؛ در... آسمانِ چشمانم ابری برای باریدن نمی‌یابم! تا... سیراب شود از... باریدنش، کویرِ خشکیده و سوزانِ وجود شاید... بشکفد گلِ حضور و... بیابم گوهرِ اشک بهای دوباره آمدن به درِ خانه‌ات و... با مفتاحِ «اَمَّن یُجیب» برسم به وصلِ تو بهرِ شنیدنِ «اِستَجِب لکم» یارب «اللهم لبیک» @golchine_sher