چقدر جای تو خالیست در مدار زمین
پس از تو زلزله افتاد در قرار زمین
پس از عروج زمستانیت عجیب هنوز
نشسته سایه ی پاییز بر بهار زمین
اگرچه رفته ای اما هنوز شکی نیست
که از شکوه تو ماندست اقتدار زمین
به راه و رسم خودت با نگاه ایمانیت
مهار کرده دلت خشم آشکار زمین
تو رفته ای و جهان در سپاه خواهد دید
هنوز تشنه ی عدل است ذوالفقار زمین
خزان سرود تو را جای خالیَت پیداست
که باز مانده ردیف غزل دچار زمین
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
آهِ دل و نفرت که بهم آمیزد
صد خوشهٔ خشم از زمین بر خیزد
قصری که بنا شده است با ظلم و ستم
یک روز بدون شک بهم میریزد...
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
@golchine_sher
عشق
آن بُغضِ غریبیست
که از دوریِ یار
نیمه شب
بینِ گلو مانده و جان میگیرد ...
#فهیمه_تقدیری
@golchine_sher
بگذشت در فراقِ تو شبهای بیشُمار
هر شب در این امید که فردا ببینمت...
#مفتون_امینی
@golchine_sher
صبح و نسیم و گونه ایی که غرق شبنم بود
خورشید زیبا هم برای تو فراهم بود
تو با صدای چلچله آواز می خواندی
در باغهایی که پر از موسیقی غم بود
گنجشک های خسته قبل از شانه های تو
تصویرشان از آسمان یک جای مبهم بود
از خارها با مهربانی می گذشتم من
وقتی نوازش های تو در باغ مرهم بود
حتی نسیمِ کوچه را با خود به وجد آورد
از بس قدم هایت پر از باران نم نم بود
مثل انار از شوق دستانت رسیدم من
هرگز نگفتم سیلی پاییز محکم بود
#فرزانه_قربانی
#عضوکانال
@golchine_sher
تا ماه ِتو روی ِسرمان اردو زد
تاصبح چراغ ِآسمان سوسو زد
شب رفت و تمام کوچه نورانی شد
خورشید دمید و خانه را جارو زد
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
آن قادر مطلق بلند آوازه
در هر نفسم ریخته جانی تازه
فرموده مخور غصّهٔ روزی،افسوس
یک گوش در است و آن یکی دروازه
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
@golchine_sher
گفتم به بلبلی که: «علاج فراق چیست؟»
از شاخ گل به خاک فتاد و تپید و مُرد...
#حزین_لاهیجی
@golchine_sher
عزيزِ نداشته ام؛
اندكى صبر...
نوبتِ ما هم ميشود!
ميرسد وقتِ عاشقى كردنمان...
به رخ ميكشيم تمامِ دوست داشتنمان را...
نوبتِ بازىِ آنهاست فعلاً
بيا بنشينيم و تماشايشان كنيم!
#علی_قاضی_نظام
@golchine_sher
من بودم و
دل بود و
کناری و
فراغی
این عشق کجا بود
که ناگه به میان جست...
#وحشی_بافقی
@golchine_sher
بلند شو همه رفتند، عاشقانه برقص
به راهورسم خودت جور کن بهانه، برقص
نمانده جز تو و آیینهها کسی دیگر
شبی که جشن پریهاست در میانه برقص
برقص و چرخ بزن، چرخ، چرخ عباسی
سراسرم هیجانی است کودکانه، برقص
مرا رها کن و از حجلهام بزن بیرون
بریز خون، به رگِ شهر، خانه خانه برقص
برقص تا بروی آسمان که مثل هماند
فرشتگانِ به پرواز، دخترانِ به رقص...
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود
آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود
آرزوهایم همین کاخی که برپا کرده ام
زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود
خوب می دانم که یک شب در طلسم دست تو
دامن پرهیز من تسلیم شیطان می شود
آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیست
گرچه گاهی پشت یک لبخند پنهان می شود
عاقبت یک روز می بینی که در میدان شهر
یک نفر با خاطراتش تیر باران می شود
#محمد_سلمانی
@golchine_sher